EN
به روز شده در
کد خبر: ۳۶۲۲۸

در حیطه وظایفم، اختیار کامل دارم

نمی‌توانیم همکاری با آژانس را به صورت کامل قطع کنیم چیزی که جلوی جنگ را می‌گیرد، آمادگی برای جنگ است

در حیطه وظایفم، اختیار کامل دارم
ایران

روزنامه ایران گفتگوئی را با عباس عراقچی منتشر کرده است:

قریب به یک سال از حضور «سیدعباس عراقچی» در جایگاه وزیر امور خارجه دولت چهاردهم می‌گذرد. در بیش از سیصد روز گذشته، ایران و منطقه غرب آسیا مجموعه‌ای از تحولات بی‌سابقه را تجربه کرده‌ است. در آستانه هفته دولت و یک سال پس از آغاز به کار دولت چهاردهم، برنامه «میز دیپلماسی» خبرگزاری ایرنا میزبان سیدعباس عراقچی بود و از او درباره آخرین وضعیت مذاکرات برای رفع تحریم‌ها، حرف و حدیث‌ها درباره عملکرد یک‌ساله او و البته برخی پرونده‌های مهم منطقه‌ای سؤالاتی را پرسید که بخشی از این گفت‌و‌گوی مبسوط را در ادامه می‌خوانید.

یک سال پس از آغاز به کار دولت چهاردهم، این دولت بیش از ۳۰۰ روز پر از ماجرا و حادثه را پشت سر گذاشته است. خط مشی رئیس دولت چهاردهم در حوزه سیاست خارجی کم و بیش مشخص بود اما آقای پزشکیان اخیراً در توضیح چرایی حمایت دولت از مذاکرات برای حل و فصل اختلاف‌ها سخنانی داشته‌اند که با واکنش‌های تند و تیزی روبه رو شده است. شما به عنوان وزیر خارجه این کابینه، رویکرد دولت در سیاست خارجی را بخصوص پس از جنگ چگونه تشریح می‌کنید؟

 رویکرد دولت چهاردهم، رویکردی روشن است. ما به‌دنبال افزایش تعاملات دیپلماتیک بوده‌ایم، بویژه در منطقه و در محیط همسایگی. از تعامل دیپلماتیک با کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده آمریکا و مذاکره با آمریکا در موضوع هسته‌ای نیز هرگز ابا نکرده‌ایم. در این زمینه برنامه‌ریزی کرده و حتی اقدام هم کرده‌ایم. همه شاهد بودند که ما پنج دور مذاکره داشتیم که در نهایت، به جنگ منتهی شد. به‌عبارت دیگر، رویکرد ما استفاده از مذاکره و ابزار دیپلماسی در روابط خارجی بوده و تقویت این رویکرد مدنظر قرار گرفته است.

 من همینجا جمله‌ای را که بارها گفته‌ام، بار دیگر تکرار می‌کنم تا سوء‌تفاهمی پیش نیاید: هم مذاکره و هم جنگ، هر دو ابزارهایی هستند که حکومت‌ها برای رسیدن به اهداف خود انتخاب می‌کنند. مذاکره و دیپلماسی راه‌هایی کم‌هزینه‌تر و کم‌خطرتر هستند، اما گاهی اوقات، هزینه آنها از جنگ هم بیشتر است. جنگ معمولاً راهی پرهزینه است، اما برخی مواقع از مذاکره‌ای که منجر به تسلیم شود، کم‌هزینه‌تر است. بنابراین، هیچ‌یک از این دو ابزار، قداست ذاتی ندارند و هیچ‌کدام نیز پلیدی ذاتی ندارند. همه‌چیز بستگی دارد به اینکه در چه شرایطی، کدام ابزار را به کار بگیرید. دولت چهاردهم کاملاً به این اصل ملتزم است که منافع ملی ایران و مصالح عالیه مردم ایران تعیین‌کننده هستند که در هر مقطع، چه کاری باید انجام شود.

ما وارد مذاکره شدیم، اما از منافع مردم ایران و از حقوق ملت کوتاه نیامدیم. این، مرام ماست. آقای دکتر پزشکیان نیز همواره همین نکته را بیان کرده‌اند. البته ادبیات ایشان، ادبیات خاص خودشان است و مردم نیز با همین ادبیات به ایشان رأی داده‌اند. ادبیاتی که از نظر من، از خلوص نیت و مردمی‌بودن ایشان ناشی می‌شود. ایشان با زبان خودشان صحبت می‌کنند و ما هم در وزارت امور خارجه با ادبیات خودمان صحبت می‌کنیم. اما اصل ماجرا و مرام ما در سیاست خارجی این است که از ابزار دیپلماسی در هرجا که لازم باشد استفاده کنیم.

  

می‌توانیم از یک تطبیق خوب و قابل ‌قبول بین نظرات کارشناسی وزارت امور خارجه و تصمیم‌گیری‌های دولت در حوزه سیاست خارجی در این یک سال صحبت کنیم؟

حتماً. اما وقتی از تصمیم‌گیری در سیاست خارجی صحبت می‌کنیم، بحث دیگری نیز به میان می‌آید. زمانی که صحبت از رویکردها، تاکتیک‌ها و منش اجرایی است، دولت مستقیماً اقدام می‌کند. اما تصمیم‌گیری در سیاست خارجی، یک امر حاکمیتی است، نه صرفاً امری دولتی. مجموعه حاکمیت است که تصمیم می‌گیرد و دولت در کلان خود یعنی به‌صورت عام و وزارت امور خارجه به‌صورت خاص، مجری سیاست‌هایی هستند که در سطح حاکمیت اتخاذ می‌شود.

مقام معظم رهبری نیز صراحتاً در این خصوص سخن گفته‌اند که وزارت امور خارجه ـنه‌تنها در ایران، بلکه در همه کشورها- مجری تصمیماتی است که در سطح حاکمیتی اتخاذ می‌شود.

از این جهت، چه دولت و چه وزارت امور خارجه، همواره مجری تصمیمات نظام بوده‌اند که در سطح عالی اتخاذ می‌شود. در نهایت، حاکمیت، شورای عالی امنیت ملی است؛ این شورا روال خاص خود را برای تصمیم‌گیری دارد و زمانی که تصمیمی اتخاذ می‌شود، همه باید از آن تبعیت کنند. عقل نیز اقتضا می‌کند که وقتی تصمیمی به‌صورت جمعی گرفته می‌شود، همه آن را اجرا کنند. کسی نمی‌تواند بگوید چون با آن تصمیم مخالف بوده، حالا آن را اجرا نمی‌کند. اگر نمی‌خواهد اجرا کند، می‌تواند استعفا دهد و کنار برود. اما تا زمانی که در مسئولیتی حضور دارد، باید مجری تصمیمات عالی نظام باشد.

   خواسته آمریکا مبنی بر غنی‌سازی صفر آیا از همان جلسه اول و دوم مذاکرات مطرح بود یا در جلسات سوم و چهارم مطرح شد؟ برخی معتقدند این خواسته در جلسات اول و دوم نبود و ناگهان در جلسه سوم این مطالبه حداکثری مطرح شد.

خیر، خواسته آمریکا از ابتدا این بود که ایران توانمندی ساخت سلاح هسته‌ای نداشته باشد. برخی آنها را قانع کردند که با وجود غنی‌سازی، این توانمندی همیشه وجود خواهد داشت و بنابراین خواسته آنها به معنای «غنی‌سازی صفر» شد. از روز اول و از دور اول مذاکره هم همین خواسته را داشتند. البته گاهی در میان مذاکرات ما تلاش می‌کردیم آنها را به این نقطه برسانیم که تحقق خواسته عدم سلاح هسته‌ای الزاماً با وجود غنی‌سازی تناقض ندارد. سیاست ما قطعی است؛ بر اساس فتوا، اصول و اعتقادات خودمان، ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم اما غنی‌سازی را می‌خواهیم داشته باشیم؛ هم برای نیازهای خودمان و هم به عنوان حقی که داریم و باید اجرا شود، و هم به عنوان یک دستاورد علمی ارزشمند که خودمان به آن رسیدیم. در مواقعی برخی پیشنهادها می‌توانست کارساز باشد، اما وقتی این پیشنهادها به واشنگتن می‌رفت، دوباره تصمیمشان عوض می‌شد. واضح بود که لابی قوی‌تری در واشنگتن بر آنها تأثیرگذار است.

 

پس هیأت مذاکره‌کننده ایرانی طرح‌های عملیاتی روی میز داشت؟ برخی معتقدند شاید طراحی مذاکراتی ایران درست نبوده است.

بله، ما چندین طرح عملیاتی داشتیم تا بین غنی‌سازی و عدم برخورداری از سلاح مصالحه ایجاد کنیم. این طرح‌ها در جریان مذاکرات مورد توجه قرار گرفت و تمایل نشان داده شد، اما وقتی به واشنگتن می‌رفت، کسانی بودند که آنها را قانع می‌کردند که باید بر «غنی‌سازی صفر» ایستادگی کنند. من فکر می‌کنم لابی بسیار قوی‌تری در واشنگتن وجود داشت که این خواسته را بر آمریکایی‌ها تحمیل کرد. در غیر این صورت، آمریکایی‌ها یا حداقل مذاکره‌کنندگان ما آمادگی داشتند که به فرمول‌های میان‌بر برسند.

 

آقای وزیر، شما در دو سوی میدان و دیپلماسی منتقدانی دارید؛ افرادی که معتقدند شما دچار خوش‌بینی سیاسی بودید، چه در پنج دور مذاکرات و چه در برخی موضع‌گیری‌های دیگر، و گروهی که معتقدند شما بیش از حد محافظه‌کار شده‌اید. بویژه برخی اظهار نظرهای افراد سرشناس که با آنها سابقه همکاری دارید، در یک ماه اخیر مطرح شده و گفته‌اند باید اختیارات بیشتری به وزیر امور خارجه داده شود. خیلی صریح به مردم بگویید، آیا دست شما بسته است؟

 وقتی تصمیمی گرفته شود، دیگر مجری نمی‌تواند بگوید من دست باز می‌خواهم تا هر طور که دلم خواست عمل کنم. این با هیچ قاعده‌ای سازگار نیست؛ نه عقل و منطق، نه اصول حکومت‌داری و نه نظم سازمانی چنین اجازه‌ای می‌دهد. مثل این می‌ماند که در ارتش برای یک عملیات تصمیم گرفته شود، بعد یک سرباز وسط جنگ بگوید این عملیات را قبول ندارم و هر جور دلم خواست عمل می‌کنم‌‌. معتقدم ما در حوزه وظایف و اختیارات وزیر امور خارجه، اختیارات کامل داشته و داریم. الان هم در تصمیم‌گیری‌ها حضور مؤثر داریم و اتفاقاً تحلیل‌های وزارت امور خارجه تأثیرگذار بوده و به نظرات ما توجه شده است.

به هر حال ما وزرای خارجه متفاوتی داشتیم و آنچه عملکرد آنها را متمایز کرده، بخشی از آن نوع اجرا بوده است. می‌خواهم اینجا پاسخ دهید که آیا در اجرا محافظه‌کار هستید؟ یعنی آیا از برخی اختیاراتی که دارید استفاده نمی‌کنید؟

 نه، اینطور نیست. ما از مجموع اختیاراتی که داشتیم استفاده کرده و طراحی انجام داده‌ایم. مذاکرات پیش از جنگ در وزارت امور خارجه طراحی شده بود و ما در چهارچوب مشخص‌شده توانستیم جلو برویم. این چهارچوب اجازه نمی‌دهد در مذاکره هر موضعی که بخواهی بگیری، چون هدف مذاکره روشن است و نمی‌توانی خارج از آن هدف حرکت کنی. این را نمی‌توان «احتیاط» نامید؛ این وظیفه است.

 

آیا طراحی مذاکرات بعد از جنگ همچنان در وزارت امور خارجه است؟

بله، البته مثل همیشه، از روز اول که مذاکرات شروع شده تصمیم‌گیری در شورای عالی امنیت ملی صورت می‌گیرد و اجرا در وزارت امور خارجه است. در اجرا وزارت امور خارجه طراحی می‌کند که با چه کسی، چگونه، کجا مذاکره شود و استراتژی مذاکره چیست؛ از کجا شروع کنیم و به کجا برسیم. در این زمینه ممکن است کسی از ما ایراد بگیرد یا نگیرد؛ نقطه قوت و ضعف ما در این اجرا است. اما اینکه سیاست کلی چه باشد، در چه محدوده‌ای می‌تواند حرکت کند، از کجا جلوتر نرود و از کجا عقب‌تر نیاید، همه در شورای عالی امنیت ملی تصمیم‌گیری می‌شود.

 

آیا در مذاکرات اخیر با هیأت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیشرفتی حاصل شد؟

سفر آقای آپارو برای اینکه ما در این موضوع به فهم بهتری برسیم، به نظرم خوب بود. بعد از این سفر، مجموعه دیدگاه‌های خود را در خصوص یک مدالیته ممکن بر مبنای قانون مجلس مکتوب کردیم و ارائه دادیم. روز شنبه ۲۵ مرداد آژانس نظرات خود را مکتوب کرد و به ما بازگرداند و این تعامل رفت و برگشت بین ما و آژانس ادامه دارد. احتمالاً همکاران را به وین اعزام خواهیم کرد تا دور دیگری از مذاکرات آنجا انجام شود.

بحث بازگشت بازرسان در این چهارچوب خواهد بود طبق قانون مجلس؟

بازگشت بازرسان بر مبنای قانون مجلس امکان‌پذیر خواهد بود، یعنی با تشخیص شورای عالی امنیت ملی. من اجازه می‌خواهم یک مثال بزنم که برای همه مردم روشن شود. ما نمی‌توانیم همکاری با آژانس را به صورت کامل قطع کنیم. مثلاً حدود یک ماه یا یک ماه و نیم دیگر نوبت تعویض سوخت نیروگاه بوشهر است و این تعویض سوخت باید در حضور بازرسان آژانس صورت بگیرد، بنابراین باید بازرسی باشد تا بتوانیم این کار را انجام دهیم. خود مسئولان روسی نیروگاه هم به ما می‌گویند که در این کار تسریع کنیم تا بتوانیم این کار را انجام دهیم، وگرنه طبق قوانین نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. این یکی از موضوعاتی است که در مدالیته باید مشخص شود. پس اینطور نیست که ما بگوییم همکاری با آژانس را مطلقاً قطع می‌کنیم. اگر روزی نظام تصمیم بگیرد از ان‌پی‌تی خارج شود، خب این کار را انجام خواهد داد. در حالی که فعلاً تصمیم داریم در ان‌پی‌تی بمانیم، من این را به عنوان مثال می‌گویم و تصور نشود که این بحث وجود دارد یا ندارد، بلکه ممکن است در آینده به نقطه‌ای برسیم که این بحث مطرح شود.

 

الان در این مرحله، عدم همکاری با آژانس به «امنیتی سازی» پرونده ایران هم کمک بیشتری خواهد کرد؟

این موضوع، هم درست است و هم ملاحظاتی در خصوص آن وجود دارد. قطع همکاری با آژانس تبعات خاص خود را دارد و ادامه همکاری با آژانس به شیوه سابق نیز دیگر امکان‌پذیر نیست. سؤال بنده از آژانس این است که برای بازرسی از یک تأسیسات هسته‌ای بمباران‌شده، چه پروتکل مشخصی وجود دارد؟ خود آژانس نیز پاسخی ندارد، زیرا چنین سابقه‌ای تاکنون وجود نداشته است. یک تأسیسات ثبت‌شده نزد آژانس که مشغول فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای بوده، هدف بمباران قرار گرفته است؛ اکنون پرسش این است که نحوه بازرسی از آن چگونه باید باشد؟ آژانس در این زمینه هیچ سابقه‌ای ندارد و نمی‌تواند پروتکل مشخصی ارائه کند؛ مثلاً بگوید در این مورد باید به فلان بند از قانون پادمان مراجعه کرد. بنابراین نیاز به مذاکره وجود دارد و از جهاتی این امر به‌راحتی نیز امکان‌پذیر نیست.

با توجه به تجربه اخیر، بدون تردید برای ما ملاحظات جدید امنیتی و ایمنی به‌وجود آمده است. در شرایط فعلی، حتی نزدیک شدن به این تأسیسات نیز ممکن است مخاطرات خاص خود را داشته باشد. بنابراین، تا زمانی که تکلیف این موارد روشن نشده باشد، امکان آغاز همکاری مجدد وجود ندارد. این همکاری جدید با آژانس قطعاً مشابه گذشته نخواهد بود، بویژه آنکه مطابق قانون مجلس، همه امور باید از مسیر شورای عالی امنیت ملی پیگیری شود و این شورا است که تصمیم می‌گیرد بازرسی‌ها در کجا و چگونه انجام شود یا انجام نشود.

 

 

درباره مذاکره با اروپایی‌ها، آیا موضوع «اسنپ‌بک» یکی از دلایل ما برای مذاکره با آنها است؟

بله، آنها اکنون تنها ابزاری که فکر می‌کنند در اختیار دارند همین اسنپ‌بک است. در این خصوص نیز موضع خود را به‌روشنی برای آنها تبیین کردیم: اولاً، شما اساساً حق استفاده از اسنپ‌بک را ندارید، زیرا پس از خروج آمریکا از برجام و با مواضع اخیرتان - از جمله طرح موضوع «غنی‌سازی صفر» - عملاً خود شما نیز از برجام خارج شده‌اید. بنابراین، دیگر به‌عنوان مشارکت‌کننده در برجام شناخته نمی‌شوید و حق اسنپ‌بک مختص اعضای باقی‌مانده در برجام است.

ثانیاً، حتی اگر فرض کنیم که حق دارید از اسنپ‌بک استفاده کنید، در صورت انجام آن، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اولاً، نقش اروپا در روند دیپلماتیک کاملاً به پایان می‌رسد؛ ابزاری را استفاده کرده‌اید و تمام شده است. پس از آن چه می‌ماند؟ پایان دیپلماسی؟

 این سؤال را بنده صراحتاً از آنها پرسیدم. زمانی که گفتند برای دیپلماسی زمان کمی باقی مانده است، پرسیدم آیا مقصود شما این است که پس از استفاده از اسنپ‌بک، دیپلماسی پایان می‌یابد؟ پاسخی نداشتند. معلوم است که دیپلماسی پایان نمی‌یابد، اما دیگر اروپا نقشی در آن نخواهد داشت. اروپا شمشیر خود را بیرون کشیده و پایین آورده است. حال اگر چنین شود، چه رخ خواهد داد؟ مثلاً بازگشت قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت. بله، من نیز موافقم که نباید اجازه دهیم چنین چیزی رخ دهد، زیرا خوشایند نیست. اما این بازگشت دیگر آن اهمیت و اثرگذاری سابق را ندارد.

قطعنامه ۱۹۲۹ بسیار خطرناک بود، اما اکنون قطعنامه ۲۲۳۱ در حال اجراست که قطعنامه‌ای مطلوب‌تر است. با این حال، آیا قطعنامه ۲۲۳۱ توانسته از وقوع جنگ جلوگیری کند؟ یا جلوی تحریم‌ها را بگیرد؟ خیر. واقعیت این است که شورای امنیت و قطعنامه‌های آن دیگر آن اثرگذاری سابق را نه برای آنان دارند و نه برای ما. البته مجدداً تأکید می‌کنم که این تحولات، تبعاتی دارند و نباید آن را کوچک شمرد. مثلاً بازگشت به فصل هفتم منشور سازمان ملل، یا احتمال بازگشت تحریم‌های تسلیحاتی، موضوعات مهمی هستند و نباید اجازه دهیم چنین روندی طی شود. در این زمینه تلاش‌هایی نیز در حال انجام است. با این حال، اروپا باید بداند که اگر چنین اقدامی انجام دهد، ما را در موقعیت دشواری قرار نمی‌دهد.

ما هنوز به یک مبنای مذاکراتی هم با اروپا نرسیده‌ایم؟

نه هنوز به چنین مبنایی نرسیده‌ایم. البته احتمال دارد در روزهای آینده جلسه‌ای در این خصوص داشته باشیم. اروپایی‌ها نیز خودشان به این درک رسیده‌اند که استفاده از اسنپ‌بک در حال حاضر، هیچ منفعتی نه برای آنها دارد و نه برای سایرین.

و پیشنهاد تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ را دادند.

بله. خب، وقتی ما معتقدیم که آنها حق اجرای «اسنپ‌بک» را ندارند، طبیعی است که حق تمدید آن را هم نداشته باشند. این موضع ماست که آنها اصلاً در جایگاه و موضعی نیستند که درباره اسنپ‌بک تصمیم بگیرند، چه در مورد اجرای آن و چه در مورد تمدیدش. ببینید، وقتی من می‌گویم اروپا حق ندارد، منظورم این است که به لحاظ حقوقی، سیاسی و اخلاقی چنین حقی ندارد.

اجرایی شدن اسنپ بک فروش نفت ما را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد؟

خیر. تأثیر اقتصادی آن بیش از وضعیت موجود نخواهد بود. تحریمی بیش از آنچه اکنون وجود دارد، وضع نخواهد شد. چون من مشاهده می‌کنم بسیاری از مردم یا حتی برخی مسئولان تصور می‌کنند که اگر اسنپ‌بک فعال شود، تحریم‌ها بازمی‌گردند. سؤال من این است: کدام تحریم‌ها؟ تحریم‌های اقتصادی شورای امنیت در مقایسه با تحریم‌های یک‌جانبه فعلی آمریکا به‌مراتب محدودتر هستند.

چقدر به از سرگیری مذاکره با آمریکا نزدیک شده‌ایم؟

مذاکره با آمریکا باید در زمان خودش انجام شود. هر مذاکره‌ای یک زمان خاص دارد که به آن «بلوغ مذاکراتی» می‌گویند و باید به آن بلوغ برسد تا انجام شود. از نظر من، ما هنوز به آن نقطه بلوغ نرسیده‌ایم که یک مذاکره مؤثر با آمریکا صورت گیرد. به نظر من، آمریکایی‌ها هنوز به نقطه‌ای نرسیده‌اند که وارد یک مذاکره برابر شوند. اگر هم دنبال مذاکره هستند، می‌خواهند چیزی را که در صحنه نظامی نتوانستند به دست آورند، حالا در پشت میز مذاکره از من بگیرند که نخواهند توانست. من وارد این مذاکره نخواهم شد که حقوق ملت ایران را که بمباران کردند ولی نتوانستند از بین ببرند، نادیده بگیرم. آنها نتوانسته‌اند نقطه اطمینان‌بخشی ایجاد کنند که ایران دیگر هرگز غنی‌سازی نخواهد کرد، چون نتوانسته‌اند پشت میز مذاکره امضای ما را بگیرند که این کار را نمی‌کنیم. این مذاکره نیست.

لبنان یکی از پرونده‌هایی بوده که در چند روز اخیر به هر حال حاشیه‌هایی هم داشته است. ما شاهد سفر آقای لاریجانی هم بودیم که گفته می‌شد برای کمک به رفع برخی از این سوءتفاهم‌ها بوده است. جدا از خود مسأله لبنان، ما یک رابطه رو به صعود و به نوعی خارج کردن رابطه از رکود با عربستان سعودی هم داشتیم. گفته می‌شود که عربستان سعودی هم الان در پرونده لبنان مثل همه یک دهه اخیر فعال شده است. با توجه به اتفاقاتی که در لبنان دارد می‌افتد و احتمال دارد که به هر حال تنش‌ها در آنجا به سمت جنگ داخلی پیش برود یا ناآرامی‌هایی که تسری پیدا بکند به منطقه، آیا رایزنی‌ها یا مشورت‌هایی بین شما و همتای سعودی در جریان است؟ فکر می‌کنید که لبنان همچنان نقطه اختلاف تهران و ریاض است؟

روابط ما با عربستان در یک سال گذشته علیرغم همه ناملایمات منطقه پیشرفت بسیار خوبی داشت و ما حداقل یک فهم و درک بهتر از یکدیگر داریم. این اصلاً به معنای این نیست که اختلافات ما حل شده است. چرا که در بعضی مسائل اختلافات ما کمتر شده، در برخی جاها حل شده و در برخی جاها کمتر شده، ولی همچنان اختلافاتی درخصوص مسائل مختلف منطقه‌ای به‌خصوص داریم که طبیعی هم هست.

با وزیر خارجه عربستان مرتب تماس دارم و هر موقع لازم باشد با هم گفت‌وگو می‌کنیم، به‌خصوص در مورد غزه و مسائل فلسطین چند بار تا حالا با هم گفت وگو کرده‌ایم؛ درخصوص تهدیدات آمریکا، حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی و مسائل منطقه با همدیگر صحبت کرده‌ایم، لبنان و سوریه هم همین طور. ما هیچ دخالتی در امور داخلی لبنان نکرده‌ایم و قصد هم نداریم انجام دهیم. مسائل لبنان مربوط به خود لبنانی‌ها است و در گفت‌وگوهای ملی باید حل و فصل شود؛ گفت‌وگوهای بین طوایف و گروه‌های مختلف درخصوص مسائل دفاعی. ولی این به این معنی نیست که ما دیدگاه خودمان را ابراز نکنیم. اگر  بیان دیدگاه از طرف ما دخالت است، پس کسانی که طرح می‌دهند و حضور دارند در صحنه سیاسی لبنان و ایفای نقش می‌کنند، اسمش چیست؟ ما دیدگاه‌های خودمان را بیان کرده‌ایم، از جمله درخصوص سلاح مقاومت، ما یک دیدگاه کاملاً مشخص داریم. سلاح مقاومت، عرض می‌کنم، اختصاصی به لبنان است و جای دیگری ندارد.

تجربه چند دهه اخیر نشان داده آنچه که در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد می‌کند و می‌تواند از امیال جاه‌طلبانه رژیم صهیونیستی در منطقه جلوگیری کند، در این چند دهه اخیر فقط سلاح مقاومت بوده است و به همین دلیل هم مورد بزرگ‌ترین دشمنی قرار گرفته و صدماتی هم به آن وارد شده که همه می‌دانند. ولی اگر کشورهای منطقه متوجه این نکته نشوند که سلاح مقاومت عامل بازدارنده در مقابل هژمونی اسرائیل است، ممکن است تبعات سختی برای همه داشته باشد؛ همان‌طور که خیلی‌ها فکر می‌کردند از طریق عادی‌سازی روابط می‌توانند به صلحی به اصطلاح با اسرائیل برسند. ولی حالا عادی‌سازی خیلی‌ها انجام شده، بعضی‌ها در نوبت هستند. از دید آنها ضرباتی هم مقاومت خورده ولی اسرائیل و آقای نتانیاهو حرف از اسرائیل بزرگ می‌زنند و نقشه‌شان را می‌کشند از نیل تا فرات. الان دوباره شروع شده است. این معنی‌اش این است که بخشی از عربستان، بخشی از مصر، بخشی از اردن و بخشی از عراق اینها در طرح اسرائیل بزرگ قرار می‌گیرند.

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار