ضیافت پای تندیس آرش
تندیس آرش کمانگیر وسط میدان ونک جا خوش کرده است؛ قد بلند و با کمانی رو به آسمان؛ بزرگترین اثر برنزی در خاورمیانه که چند روزی از افتتاح آن میگذرد.

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:
تندیس آرش کمانگیر وسط میدان ونک جا خوش کرده است؛ قد بلند و با کمانی رو به آسمان؛ بزرگترین اثر برنزی در خاورمیانه که چند روزی از افتتاح آن میگذرد. خیلیها برای رسیدن به تندیسش، از پیادهرو راه کج میکنند به وسط میدان، تا عکسی سلفی بگیرند. استیجی در بخش شمالی در حال آمادهسازی گروه ارکستر است، قرار است مارش نظامی بنوازند. شخصیتهای شاهنامهای مانند زال، رستم و آرش کمانگیر در میدان، جمع هستند. شب گذشته آخرین برنامه حماسی و آیینی آرش سرباز ایرانی - به یاد فداکاری آرش سرباز ایرانی و شهدای جنگ تحمیلی - با حضور حداکثری مردم در میدان ونک به کار خود پایان داد.
زمان شروع مراسم ساعت ۱۸ است اما تأخیر زیاد به مذاق حاضرین خوش نیامده است. خانمی که نشان میدهد علاقهمند به این برنامه و داستانهای شاهنامه است به ساعت خود نگاه میکند و زیرلب غرلندکنان میگوید: «زمان مخاطب برای مسئولان برگزاری مراسم ارزشی ندارد، ۴۰ دقیقه از زمان شروع مراسم گذشته اما هنوز هیچ آمادگی برای اجرای برنامه ندارند.» کمکم اطراف میدان شلوغ میشود و صندلیها پر میشوند. در پیادهراه اطراف میدان هم شهروندان منتظر هستند، خودروهای داخل میدان هم کندتر حرکت میکنند و رانندهها دوست دارند حداقل بخشی از برنامه را ببینند.
سرباز اسطوره ای ایران زمین
امیر صادقی، شاهنامه خوان، با ابراز خوشحالی از نصب تندیس آرش کمانگیر در میدان ونک به «ایران» میگوید: «بسیاری از مردم نمیدانند که آرش کمانگیر کیست، به همین مناسبت برای این تندیس شعری آماده کردهام که قرار است با لباس فردوسی برای مردم اجرا کنم.» او آرش کمانگیر را یکی از شخصیتهای برجسته و اسطورهای ایران باستان میداند که نماد فداکاری و عشق به میهن است: «داستان او در متون کهن ایرانی بسیار مشهور است و حتی در شاهنامه فردوسی به صورت غیرمستقیم در داستان منوچهر شاه به آن اشاره شده است. در جنگ بین ایران و توران، آرش پهلوانی است که تیر از کمان میکشد تا مرز بین ایران زمین و توران را تعیین کند. به عبارتی میگویند دو روز تیر در پرواز بوده تا به درخت گردویی در رود جیحون برسد.» او میافزاید: «در تمام جنگها بعد از آرش، کشور ما همچنان آرشها داشته و دارد. از سپیدهدم تاریخ و از زمان کیومرث تا جنگ اخیر شهدای زیادی تقدیم ایران عزیز شده و جاودانه شدهاند.» داستانهای شاهنامه را با واقعیت امروز و هر روزگار میتوان تطبیق داد به همین جهت است که میگوید: «هزار و دویست سال است که حاکمان، وضعیت دوره خودشان را با اساطیر و فرهنگ شاهنامه تطبیق دادهاند، برای اینکه اساطیر شاهنامه جاودانه هستند و وقتی تندیس و اساطیر تاریخی در بین مردم فرهنگسازی میشود، مردم دلشاد میشوند و روحیه میگیرند. همین تندیس باعث میشود که بسیاری از جوانان آرش شوند و در کشور بمانند و کشور را به دشمن ندهند و تا پای جان از آن محافظت کنند.»
حضور زال و رستم در میدان ونک
در قسمت جنوبی استیج، شخصیتهای شاهنامه مانند زال و رستم و با فاصله ای کوتاه، حکیم طوس، با پوشش و گریم مخصوص نمایش در حال گفتوگو هستند. ظاهر آنها به قدری طبیعی است که گویی از دل شاهنامه بیرون آمدهاند. گرز و تبرزین در دست رستم است. زال افسانهای درست مثل اشعار شاهنامه سراپا سفید پوش از لباس تا مو، مژه و ابروهایش، با رستم در حال خواندن شعر حماسی قبل از اجراست که به روی استیج بروند. فردوسی، مرد بلندقامت با چهره پرصلابت که عبایی بر دوش و کتابی در دست دارد، نظارهگر نمایش است و این روند همچنان ادامه دارد.
امیدوار به ادامه این رویدادها
صمد آذرخش، کارگردان گروه است. او با بیان اینکه در روزهای جنگ به عنوان سرباز ایرانی با اجرای نمایش آرش سرباز ایرانی، دین خود را به دفاع از کشورم ادا کردم به «ایران» میگوید: «در این نمایش آیینی قصه آرش را با کاراکترهای شاهنامه به زبان ساده برای مردم به نمایش میگذاریم. این اجرا واقعاً دلی است و بدون هیچ چشمداشتی برای ارتقای سلیقه مخاطب اجرا میشود. این گروه داستانهای روایی و ریشهدار ایرانی را در سطح شهر و بین مردم اجرا میکند.»
او میگوید: «آرش یک سرباز معمولی بوده اما قبل از پرتاب تیر از کمان به نزد سران میرود و لباس از تن میکند و رو به مردم و دیگران میگوید آی مردم ببینید من سالمم و هیچ عیب و نقصی ندارم. این تیر را من میاندازم اما بدانید که با انداختن این تیر جان من هم با تیر از بدنم میرود. این را افراد کمی میدانند و جانش را از دست داد. آرش هیچ مقبرهای ندارد و تمام خاک ایران مقبره آرش است.»