به روز شده در
کد خبر: ۲۹۷۸۳

پشت‌پرده آشوب در شام

با سقوط بشار اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه و به قدرت رسیدن احمد الشرع (ابومحمد الجولانی) در دمشق – البته با حمایت ترکیه - سوریه از بخش جدایی‌ناپذیر «محور مقاومت» به منطقه‌ای مورد مناقشه بین پروژه‌های منطقه‌ای رقیب تبدیل شده است.

پشت‌پرده آشوب در شام
دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد یادداشتی را از  مالک الخوری با ترجمه محمدحسین باقی منتشر کرده است:

با سقوط بشار اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه و به قدرت رسیدن احمد الشرع (ابومحمد الجولانی) در دمشق – البته با حمایت ترکیه - سوریه از بخش جدایی‌ناپذیر «محور مقاومت» به منطقه‌ای مورد مناقشه بین پروژه‌های منطقه‌ای رقیب تبدیل شده است. دو دیدگاه رقیب ظهور کرده‌اند: «جاده توسعه» ترکیه که یک کریدور حمل‌ونقلی پیشنهادی است که بصره را به ترکیه و از آنجا به اروپا متصل می‌کند و «خط صلح» اسرائیل که هدف آن اتصال خلیج‌فارس به مدیترانه از طریق اردن و بندر اشغالی حیفاست.

نبرد منطقه‌ای برای دروازه جنوبی سوریه

این کریدورهای زیرساختی صرفا ابتکارات اقتصادی نیستند، بلکه میدان‌های نبرد یک نظم منطقه‌ای جدید هستند. سویدا که مدت‌ها به‌عنوان منطقه‌ای حاشیه‌ای تلقی می‌شد، به نقطه اشتعال استراتژیک در این جنگ لجستیکی تبدیل شده است. این استان با اکثریت دروزی به دروازه‌ای بالقوه برای جنگ منطقه‌ای بر سر کریدورهای تجاری و حمل‌ونقل تبدیل شده است. این برنامه‌ها تا لبنان نیز امتداد دارند. وزن استراتژیک سویدا از موقعیت آن در پیوند با این پروژه‌های رقیب ناشی می‌شود. این استان می‌تواند به‌عنوان شریانی حیاتی برای جاه‌طلبی‌های زمینی آنکارا یا به‌عنوان نقطه‌ای که تهدیدی بر تلاش‌های تل‌آویو به‌منظور دور زدن سرزمین‌های ترکیه و ایران است، عمل کند. بنابراین، استان حیاتی سویدا در جنوب سوریه ناگهان خود را در خط مقدم می‌بیند؛ نه به‌دلیل اختلاف بر سر یک درگیری محلی، بلکه به این دلیل که یک کلید استراتژیک در نبرد راه‌آهن است که در آن جاده‌ها به مرز و خطوط لوله به جبهه تبدیل می‌شوند.

در همین حال، رهبری مذهبی دروزی سویدا بیانیه‌ای شدیداللحن صادر کرد و استفاده از منطقه خود به‌عنوان پلی برای پروژه‌های خارجی که حاکمیت یا موجودیت آنها را نادیده می‌گیرند، رد کرد. در این بیانیه اعلام شد: «کسانی که روی تجاوز به سویدا شرط می‌بندند، بازنده خواهند بود. سرنوشت کوه در خود کوه تعیین خواهد شد.» اهل نظر بر جغرافیای سویدا به‌عنوان یک چهارراه تاکید می‌کنند و خواستار گشایش کریدورهای زمینی با اردن و مناطقی شدند  که توسط «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) در شمال در دست دارند.

 پروژه کاتز 

در نوامبر ۲۰۱۸، یسرائیل کاتز، وزیر حمل‌ونقل وقت و وزیر جنگ فعلی اسرائیل، در یک کنفرانس بین‌المللی حمل‌ونقل در عمان، از پروژه «راه‌آهن صلح» رونمایی کرد که هدف آن اتصال کشورهای خلیج‌فارس به اسرائیل از طریق اردن، به‌عنوان بخشی از یک طرح استراتژیک برای تقویت ادغام اقتصادی و پیوند بازارهای غرب آسیا به بنادر مدیترانه‌ای اسرائیل است. کاتز که کمتر از دو هفته پس از دیدار غیرمنتظره بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل با سلطان قابوس فقید در مسقط وارد [عمان] شد، این پروژه را به‌عنوان یک پروژه عظیم زیرساختی شامل خطوط راه‌آهن که بندر حیفا در شمال اسرائیل را از طریق امان، پایتخت اردن به شهرهای خلیج‌فارس متصل می‌کند، با امکان اتصال فلسطینی‌ها به بندر حیفا برای تسهیل تبادل تجاری معرفی کرد.

کاتز در این کنفرانس گفت: «این پروژه فقط پلی برای حمل‌ونقل نیست، بلکه پلی برای صلح و اقتصاد بین مردم منطقه است. هدف ما ایجاد حمل‌ونقل سریع‌تر، ارزان‌تر و امن‌تر است و افق‌های جدیدی را برای همکاری اقتصادی و سیاسی می‌گشاید.» وی افزود: «راه‌آهن صلح امکان اجتناب از خطرات امنیتی در تنگه هرمز و باب‌المندب و جایگزین‌های حیاتی برای حمل‌ونقل کالا بین خلیج‌فارس و اروپا را فراهم می‌کند.» این پروژه به‌عنوان یک جایگزین مهم مطرح است و به کشورهای خلیج‌فارس اجازه می‌دهد تا تهدیدات امنیتی در تنگه هرمز و باب‌المندب را دور بزنند و یک مسیر زمینی امن‌تر و ارزان‌تر برای حمل‌ونقل کالا فراهم کنند که مزایای اقتصادی قابل‌توجهی برای همه کشورهای شرکت‌کننده، از جمله اردن، عربستان، امارات، سایر کشورهای خلیج‌فارس و احتمالا عراق و سوریه دارد.

این پروژه همچنین قصد دارد مراکز لجستیکی مدرنی مانند منطقه باربری در اربد اردن را برای تقویت اقتصاد محلی ایجاد کند. کاتز بر اهمیت این پروژه برای فلسطینی‌ها تاکید کرد و گفت: «با اتصال فلسطینی‌ها به بندر حیفا، به آنها فرصتی می‌دهیم تا در تجارت جهانی شرکت کنند که مزایای اقتصادی و اجتماعی برای آنها به همراه خواهد داشت.» گنجاندن اردن و فلسطین اشغالی به‌عنوان مشوق‌های اقتصادی مطرح شد. اما هدف واقعی، هژمونی منطقه‌ای از طریق زیرساخت‌ها بود. درحالی‌که اظهارات کاتز با حسن تعبیر در مورد صلح و توسعه همراه بود، منطق اساسی آن واضح بود: استفاده از زیرساخت‌های حمل‌ونقل برای عادی‌سازی نقش منطقه‌ای اسرائیل و درعین‌حال جلوگیری از ورود رقبای ترکیه‌ای. با وجود اینکه اکثر کشورهای عربی درگیر، فاقد روابط دیپلماتیک رسمی با اسرائیل بودند، این پروژه حمایت آشکار آمریکا را دریافت کرد؛ به‌طوری‌که «جیسون گرینبلات»، نماینده وقت ایالات‌متحده، آن را بخشی از تلاش‌های واشنگتن برای پیشبرد «معامله قرن» برای صلح منطقه‌ای دانست.

ژئواکونومی به‌عنوان جنگ سیاسی

در کنار رقابت ترکیه و اسرائیل بر سر کریدورهای راه‌آهن از طریق جنوب سوریه، پروژه جاه‌طلبانه عربستان سعودی یعنی «نئوم» - به همراه سیستم زیرساختی مرتبط با العین ۲۰۳۰ امارات – به‌عنوان سومین بازیگر در حال تغییر شکل بازی ژئوپلیتیک ظاهر می‌شود. این پروژه با هدف تبدیل شمال غربی عربستان به یک قطب اقتصادی و لجستیکی جهانی، از جمله خطوط راه‌آهن و شبکه‌های حمل‌ونقل که از قلب شبه‌جزیره عربستان تا دریای سرخ امتداد دارند، ناگزیر مسیرهای تجاری منطقه‌ای را تغییر می‌دهد. این تغییر مستقیما با برنامه‌های تل‌آویو برای ساخت خط راه‌آهن از ایلات (مجاور نئوم) تا عقبه، سپس به جنوب سوریه و به سمت بیروت یا طرابلس مرتبط است.

 

این به‌عنوان امتداد زمینی نئوم عمل می‌کند و مکملی استراتژیک برای جاه‌طلبی ریاض در راستای دور زدن گلوگاه‌هایی مانند تنگه هرمز با اتصال خلیج‌فارس به مدیترانه. در اینجا، سویدا به یک گره استراتژیک ضروری تبدیل می‌شود که می‌تواند به‌عنوان دروازه عبور از جولان اشغالی سوریه به مناطق تحت کنترل کردها در سوریه و عراق عمل کند. رسانه‌ها و مقامات اسرائیلی گاهی اوقات از این مسیر به‌عنوان مسیر «کریدور داوود» یاد کرده‌اند؛ کریدوری که نقش اسرائیل در منطقه را از طریق تسلط زیرساختی، با ترکیب استعمار شهرک‌نشینان با لجستیک، بازآفرینی می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، ظهور نئوم به‌عنوان یک محور دریایی-زمینی، ارزش ژئوپلیتیک خط عقبه-سویدا را افزایش می‌دهد و دولت اشغالگر را به سمت سختگیر‌تر شدن سوق می‌دهد. برای تل‌آویو، هرگونه گسترش ترکیه به سمت جنوب، تهدیدی وجودی برای این طرح‌ها است. برای آنکارا، تضمین امنیت سویدا برای اعمال‌نفوذ بر جبهه جنوبی شام ضروری است.

 سویدا به میدان نبرد تبدیل می‌شود

پیش از آنکه الشرع به سویدا چشم بدوزد، ظهورش با درگیری‌های خونبار در منطقه ساحلی، از جمله قتل‌عام جوامع علوی که فضا را برای تسلط ترکیه باز کرد، مشخص شد. با تکمیل این عملیات، توجه به سمت جنوب و به سمت دژ دروزی‌ها معطوف شد. در خلأ پدیدآمده پسا اسد، الشرع سویدا را به‌عنوان پایگاهی برای تحکیم قدرت و پیشبرد پروژه ترکیه - با هدف تامین امنیت گذرگاه‌های مرزی جنوبی سوریه، ایجاد عمق استراتژیک و گسترش نفوذ به سمت لبنان و اردن - انتخاب کرد. ترکیه از طریق توافقات مستقیم و غیرمستقیم با جناح‌های سوری همسو با خود، به‌ویژه هیئت تحریر الشام (HTS) که اکنون نقش محوری در اداره مناطقی از ادلب تا حومه شرقی حما (جایی که بیابان به جاده‌های منتهی به جنوب به سمت سویدا می‌رسد)، ایفا می‌کند، از این مسیر حمایت کرد. جاه‌طلبی‌های آنکارا به سمت لبنان -به‌ویژه شهر شمالی طرابلس و اطراف آن- نیز گسترش یافته است؛ جایی که از طریق شبکه‌هایی از نهادها، انجمن‌ها و شهروندان تازه تابعیت گرفته، نفوذ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را ایجاد کرده است.

بندر طرابلس که ترکیه امیدوار است آن را به جایگزینی برای بندر بیروت تبدیل کند، به‌عنوان یک ایستگاه کلیدی در امتداد مسیر ترانزیت منطقه‌ای در نظر گرفته شده است. الشرع بخشی از این اعتقاد خود را بر اساس تفاهمات پنهانی انجام‌شده در باکو، پایتخت آذربایجان، با حضور چهره‌های سوری و اسرائیلی تحت نظارت غیررسمی ترکیه بنا نهاده است. این تفاهمات به‌عنوان تایید ضمنی گسترش او به سمت جنوب، در ازای تعهدات ترکیه مبنی بر عدم تهدید امنیت اسرائیل، تفسیر شد.

اما این جاه‌طلبی، تلنگری بود به خط قرمز اسرائیل. نتانیاهو نسبت به ظهور یک «لبنان جنوبی جدید» در سوریه هشدار داد. کاتز اعلام کرد: «دروزی‌ها برادران ما هستند و ما آنها را در مواجهه با این گسترش تنها نخواهیم گذاشت». این امر نشان‌دهنده آمادگی برای مداخله است. اندکی پس‌ از آن، هواپیماهای جنگی اسرائیل دمشق و واحدهای متحد با الشرع را که به سمت جنوب پیشروی می‌کردند، هدف قرار دادند. در همین حال، آنکارا علنا خطوط قرمز خود را دوباره مورد تاکید قرار داده است.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، پس از جلسه کابینه در ۱۷ ژوئیه اظهار کرد: «ما نه دیروز و نه امروز با تقسیم سوریه موافق نبودیم و قطعا فردا هم موافق نخواهیم بود. کسانی که از چاه پایین می‌آیند و به طناب اسرائیل چنگ می‌زنند، دیر یا زود متوجه خواهند شد که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند.» درواقع، هیچ رویارویی آشکاری بین ترکیه و اسرائیل وجود ندارد، بلکه تقسیم ضمنی غنائم مطرح است و هرکدام درحالی‌که از طریق واسطه‌ها و کانال‌های مخفی، درگیری را مدیریت می‌کنند، جاه‌طلبی‌های کریدور خود را دنبال می‌کنند.

 حادثه کامیون سبزیجات

«فوران امنیتی» در سویدا برخاسته از یک تصمیم سیاسی صریح نبود، بلکه ناشی از یک حادثه به‌ظاهر جزئی بود: اختلاف بر سر محموله یک کامیون سبزیجات در یک ایست بازرسی. یافته‌های اطلاعاتی سپس نشان داد که این حادثه جرقه‌ای برای شعله‌ور شدن درگیری گسترده‌ای بود که شامل گروه‌های دروزی محلی، جناح‌های تحت رهبری هیئت تحریر الشام و بقایای گروه‌های مسلحی بود که به‌طور غیررسمی با حمایت غیرمستقیم ترکیه در میدان ادغام شدند. این حادثه به سرعت به نبردی آشکار تبدیل شد که شامل پهپادهای شناسایی اسرائیلی، واحدهای زرهی محلی و گروه‌های مسلح با پرچم‌های متضاد -برخی نزدیک به آنکارا و برخی مرتبط با سازمان‌های افراطی که به‌تازگی دوباره فعال شده‌اند - می‌شد. ظرف یک هفته، بیش از ۷۰۰ نفر کشته شدند.

ایالات‌متحده از صحنه غایب نبود. واشنگتن در چندین مورد از به قدرت رسیدن الشرع استقبال کرد و او را در مقایسه با دولت قبلی، یک چهره قابل‌قبول بین‌المللی دانست. بااین‌حال، واشنگتن به او اختیار حرکت به سمت جنوب را نداد. «تام باراک»، فرستاده ایالات‌متحده در سوریه، به‌وضوح اظهار کرد که واشنگتن از وحدت ارضی سوریه حمایت می‌کند؛ اما همزمان نسبت به اقدامات یک‌جانبه‌ای که می‌تواند ثبات منطقه‌ای را تهدید کند، هشدار داد. در حقیقت، نقش واشنگتن افزایش یافته است اما به‌عنوان یک ناظر نه یک بازیگر فعال. این انفعال، فضایی را برای قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه و اسرائیل ایجاد کرد تا نقشه‌های نفوذ جدیدی را در جغرافیای ویران‌شده سوریه ترسیم کنند. واشنگتن مشتاق تنظیم سرعت بود، اما تمایلی به تصمیم‌گیری قاطع نداشت. این کشور به دنبال اجتناب از رویارویی مستقیم با ترکیه یا اسرائیل است، اما درعین‌حال، آماده نیست که اجازه توسعه‌طلبی بی‌رویه ترکیه را بدهد.

 جنگ پروژه‌ها

نبرد برای سویدا به‌راستی نبردی فرقه‌گرایی یا درمورد حکمرانی نیست. این جنگی بین دو دیدگاه زیرساختی است: یکی ترکیه، دیگری اسرائیل. هر پروژه قصد دارد مسیرهای تجارت، انرژی و نفوذ را در سوریه پسااسد دیکته کند. الشرع، با وجود ریشه‌هایش در القاعده و داعش، به ابزاری برای منافع ترکیه تبدیل شده است. اما بدون اتحاد واقعی یا مشروعیت داخلی، با تمام توان با خصومت اسرائیل روبه‌رو است. نبرد سویدا نخستین آزمون واقعی برای دوران پسا اسد است. نتیجه آن نه‌تنها مرزهای آینده سوریه، بلکه کل نقشه حمل‌ونقل و قدرت منطقه را شکل خواهد داد. همچنین تعیین خواهد کرد که آیا سوریه جدید از جاده توسعه ترکیه پیروی خواهد کرد یا از خط به‌اصطلاح صلح اسرائیل؟

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار