به روز شده در
کد خبر: ۲۷۰۴۶

آزمونی دوباره برای دیپلماسی

در فضای پر‌تنش حاکم بر روابط ایران و امریکا، مذاکرات احتمالی تا حد قابل‌توجهی تحت‌تاثیر تحرکات اسراییل، شخصیت غیرقابل پیش‌بینی ترامپ و رقابت‌ها درون‌ساختار واشنگتن قرار خواهد گرفت

آزمونی دوباره برای دیپلماسی
اعتماد

«‌روزنامه اعتماد»  گفت‌وگوئی را با دکتر سیدعلی منوری منتشر کرده است:

 بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل روز دوشنبه برای سومین‌بار برای دیدار با دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری امریکا به واشنگتن سفر کرد و بعد از ضیافت شام در اتاق آبی کاخ سفید، روز سه‌شنبه نیز دیداری 90 دقیقه‌ای با رییس‌جمهوری امریکا داشت؛ دیداری که جزییات آن هنوز منتشر نشده با این همه گفته می‌شود، مساله برنامه هسته‌ای ایران در کنار صلح در غزه محور اصلی رایزنی‌های روسای دو بازیگر بوده است. همزمان خبرگزاری رویترز با انتشار گزارشی اختصاصی و به نقل از منابع آگاه مدعی شد که ترامپ و نتانیاهو به ‌طور مشخص در ارتباط با ایران با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند و هرکدام تلاش می‌کنند تا از استراتژی متفاوتی در ارتباط با تهران پیروی کنند. این درحالی است که نتانیاهو در دیدارش با اعضای مجلس نمایندگان کنگره امریکا تلاش دارد تا بستر را برای تصویب لایحه‌ای با اهمیت و در عین حال بی‌سابقه فراهم کند؛ لایحه‌ای که دسترسی تل‌آویو به بمب‌افکن‌های «بی2» را فراهم سازد. به ادعای ناظران هدف از تکاپوی نخست‌وزیری اسراییل به دست آوردن چراغ سبز واشنگتن برای تجاوز احتمالی به ایران است. در همین چارچوب دیدار نتانیاهو با پیتر هگست، وزیر دفاع امریکا نیز قابل تبیین است؛ رایزنی‌هایی که گفته می‌شود هدفشان بسترسازی برای هم‌صدایی دو بازیگر برای فصل تازه تحرکات علیه کشورمان است؛ گزاره‌ای که باتوجه به چند صدایی حاکم بر جناح جمهوری‌خواه محل تردید است و معادلات را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.فعل و انفعالات رهبران اسراییل و امریکا درحالی شتاب گرفته که در مقابل دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز به شکلی فعال تلاش دارد تا با توسل به اصل حسن همجواری تلاش‌های واشنگتن و تل‌آویو جهت صف آرایی منطقه‌ای را خنثی کرده و بستر را برای مهار یا مدیریت تنش‌ها در منطقه هموار سازد. در همین راستا عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در سفری نادر و بی‌سابقه به پادشاهی سفر داشت و با بن فرحان، همتای خارجی‌اش در مکه و با بن سلمان، ولیعهد عربستان در جده دیدار داشت؛ او ساعاتی بعد در شبکه ایکس (توییتر سابق) با انتشار پستی نوشت: نتانیاهو که آغازگر جنگ علیه ایران بود، خیلی زود مجبور شد از رییس‌جمهور ترامپ برای نجات خود درخواست کمک کند. به نوشته عراقچی، امریکا نشان داد که می‌تواند به جنگ پایان دهد، اما آیا می‌تواند صلح هم برقرار کند؟ این در‌حالی است که یادداشت رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان که در نشریه فایننشال تایمز منتشر شده، در رسانه‌های غربی برجسته گشته و مورد توجه قرار گرفته است.  وزیر خارجه کشورمان در این یادداشت ضمن تاکید بر دیپلماسی به عنوان گزینه‌ای برای تحقق پیروزی، تاکید داشت که اسراییل با تهاجم به ایران در میانه رایزنی‌های میان تهران و واشنگتن، دیپلماسی را بمباران کرد. این درحالی است که همزمان کاخ سفید مدعی است که هفته پیش رو شرایط برای از سرگیری رایزنی‌ها با ایران در مسقط پایتخت عمان فراهم خواهد شد؛ رایزنی‌هایی که به ادعای ناظران باتوجه به مواضع متناقض ایران و امریکا درباره برنامه هسته‌ای کشورمان و همچنین خیز تروییکای اروپایی جهت فعال کردن ماشه آینده‌ای مبهم دارد. اخیرا تروییکای اروپایی مدعی‌اند در صورت عدم همکاری ایران با نهادهای پادمانی و شفاف‌سازی فعالیت‌های هسته‌ای، تحریم‌های اعمالی علیه ایران را بازمی گرداند. مواضع این گروه از بازیگران درحالی رسانه‌ای شد که ایالات‌متحده مدعی است که به واسطه حمله به تاسیسات کشورمان، برنامه هسته‌ای ایران به عقب رانده شده؛ ادعایی که تهران از آن عبور کرده و تاکید داشته و دارد غنی‌سازی اورانیوم برای مصارف صلح‌آمیز خط قرمز ایران است. همچنین به باور ناظران در کنار مسائل دیپلماتیک میان ایران و امریکا، تحولات رسانه‌ای نیز نقش مهمی در شکل‌دهی به فضای سیاسی ایفا می‌کنند؛ گزاره‌ای که از منظر تهران مغفول نمانده است. در این چارچوب نه تنها پیام‌های مقام‌های رسمی کشورمان در شبکه ایکس، بلکه مصاحبه اخیر مسعود پزشکیان، رییس‌جمهوری کشورمان با تاکر کارلسون آن‌هم در بستر رقابت جناح‌های سیاسی امریکا، نشان می‌دهد که رسانه‌ها به ابزاری برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی و جهت‌دهی به سیاست خارجی تبدیل شده‌اند.از همین رو اکنون، جدال نه صرفا در میدان و لابی‌های دیپلماتیک، بلکه در فضای مجازی نیز جریان دارد و بازیگران درگیر، هرکدام با اهداف و ملاحظات خاص خود، در حال شکل دادن به آینده‌ای هستند که هنوز سرنوشت آن میان دیپلماسی و درگیری در نوسان است.  در همین راستا روزنامه اعتماد با هدف واکاوی فعل و انفعال‌های نخست‌وزیر اسراییل در سفرش به واشنگتن، آینده رایزنی‌های ایران و امریکا و ترسیم چشم‌انداز پیش رو، با دکتر سید‌علی منوری، دانشیار روابط بین‌الملل گفت‌وگویی اختصاصی داشته است. به باور منوری در فضای پرتنش و بی‌اعتماد حاکم بر روابط ایران و امریکا، مذاکرات احتمالی تا حد قابل‌توجهی تحت‌تاثیر تحرکات اسراییل، شخصیت غیرقابل پیش‌بینی ترامپ و رقابت‌ها، درون‌ِ ساختارِ واشنگتن قرار خواهد گرفت.به باور این کارشناس مسائل بین‌الملل به نظر می‌رسد اسراییل با بهره‌گیری از خلأهای زمانی و سیاسی، به دنبال تداوم اقدامات تهاجمی است و احتمالا دست به تحرکاتی تازه خواهد زد.  منوری در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با «اعتماد» با اشاره به مواضع کشورهای عربی منطقه گفت که برخی از این کشورها، هرچند در ظاهر با اسراییل در مسیر عادی‌سازی روابط قرار دارند، اما در خفا نگران جاه‌طلبی‌های امنیتی تل‌آویو هستند و خواهان حفظ تعادل منطقه‌ای با حضور امریکا می‌باشند، از همین رو در این شرایط حساس ایران برای حفظ منافع خود باید با دقت بیشتری عمل کرده و از فرصت‌های موجود برای دریافت تضمین‌های راهبردی بهره ببرد و نسبت به تحرکات سایر قدرت‌ها نیز هوشیار باشد. 

مشروح گفت‌وگو در ادامه آمده است: 

 

در شرایط کنونی گمانه‌زنی‌ها درباره آغاز دور تازه رایزنی‌ها میان ایران و امریکا همزمان با سفر نتانیاهو به کاخ سفید بالا گرفته، با این همه با توجه به موضع‌گیری‌های اخیر رییس‌جمهوری امریکا و تاکید تهران بر خطوط قرمز خود در زمینه برنامه هسته‌ای‌اش، چشم‌انداز رایزنی‌های احتمالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان ‌‌گفت دو بازیگر قادرند به توافقی نسبتا پایدار در میان مدت دست یابند؟ 

اصولا موضوع مذاکره میان ایران و ایالات‌متحده موضوع جدیدی نیست و پیش‌تر نیز در شرایط حساس و در مسائل بحرانی، چنین گفت‌وگوهایی انجام شده است. باتوجه به فضای بی‌اعتمادی کنونی که بر روابط مذاکراتی ایران و ایالات‌متحده حاکم است، مشوق‌هایی که در این رایزنی‌ها مطرح یا پیشنهاد می‌شوند، از اهمیت بسزایی برخوردارند.

از منظر ایران، مهم‌ترین مشوق پیشنهادی ازسوی ایالات‌متحده می‌تواند تضمین عدم تجاوز دوباره اسراییل به ایران باشد. این موضوع برای ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و شاید بهتر بود در دوره‌های پیشین مذاکرات، ایران بر دریافت تضمین‌های امنیتی از ایالات‌متحده در این زمینه تاکید بیشتری می‌کرد تا از وقوع چنین تجاوزاتی جلوگیری شود.

مشوق‌های دیگر احتمالی چه گزینه‌هایی هستند؟ 

مشوق‌هایی که ایران می‌تواند برای ایالات‌متحده ارایه دهد، به تضمین‌هایی بازمی‌گردد که درخصوص تداوم برنامه هسته‌ای غیرنظامی ایران و موضوع غنی‌سازی مطرح می‌شوند؛ امری که ایران همواره بر آن تاکید داشته و به دنبال آن بوده است. این مشوق‌ها می‌توانند به گونه‌ای طراحی شوند که در صورت ورود به مرحله مذاکره، برای هر دو طرف مفید و موثر باشند. 

در چنین شرایطی به باور شما سفر اخیر نخست‌وزیر اسراییل به واشنگتن و تحرکات چهره‌های امنیتی این بازیگر تا چه اندازه می‌تواند مسیر دیپلماسی احتمالی میان تهران و واشنگتن را تحت‌تاثیر قرار دهد؟ 

به نظر می‌رسد اسراییل، به ‌ویژه تحت رهبری نتانیاهو، توانایی و تمایل خود را برای پیگیری سیاست‌های مستقل، حتی با وجود نزدیکی ظاهری به دونالد ترامپ، نشان داده است. اسراییل از بازه زمانی ۶۰ روزه‌ای که ظاهرا ایالات‌متحده، به ‌صورت غیرعمدی و بدون برنامه‌ریزی مشخص، مطرح کرده بود، نهایت استفاده را برد و در روز شصت‌ویکم حمله خود به ایران را آغاز کرد. هر چند تردید دارم که این اقدام نتیجه برنامه‌ای هماهنگ میان نتانیاهو و ترامپ بوده باشد، اما با توجه به ویژگی‌های رسانه‌ای ترامپ، او اعلام کرد که ۶۰ روز فرصت داده و اسراییل در روز شصت‌ویکم اقدام خود را انجام داد. به نظر من، این سناریو محتمل است. 

همزمان با دیدار رهبران اسراییل و امریکا، برخی رسانه‌های غربی مدعی‌اند که تل‌آویو به دنبال چراغ سبز واشنگتن جهت تداوم تهاجمات خود به ایران است؛ با توجه به شخصیت غیرقابل پیش‌بینی چهره‌ای چون ترامپ و تمایلش برای ایفای نقش مرد صلح‌ساز در خاورمیانه، نتیجه‌بخش بودن تحرکات احتمالی این بازیگر محتمل است یا خیر؟ 

بله، به عنوان یک متغیر کنترلی، باید شخصیت رهبران تصمیم‌گیر و تاثیرگذار را حتما در‌نظر گرفت، به‌ ویژه شخصیتی مانند دونالد ترامپ. به نظر من  و احتمالا بسیاری از تحلیلگران نیز با این دیدگاه موافق باشند، با توجه به تمایل شدید ترامپ به جلب‌توجه و حضور فعال در رسانه‌ها و فضای مجازی، بعید نیست که او به دلیل ویژگی‌های شخصیتی‌اش، ازجمله خودنمایی و علاقه به مرکز توجه بودن، به نتانیاهو برای اقدامات بعدی مرتبط با ایران چراغ سبز نشان دهد. این احتمال باتوجه به ویژگی‌های ذکرشده کاملا  محتمل است. 

در میانه فعل و انفعال‌های خاورمیانه و موضع‌گیری رهبران اسراییل و امریکا انتشار مصاحبه تاکر کارلسون، چهره رسانه‌ای جمهوری‌خواه که به لحاظ نظری به طیف انزواطلب نزدیک است با مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

دونالد ترامپ تحت فشار دو جناح اصلی قرار دارد: جناحی که دیدگاه‌هایش بیشتر در مواضع معاون اول او، جِی‌دی ونس، متبلور است و جناح دیگر که مایک پمپئو نماینده آن است. این دوگانگی می‌تواند به پیچیدگی و آشفتگی تحلیل وضعیت روابط میان ایران و ایالات‌متحده منجر شود. این جناح‌ها غالبا روایت‌های متفاوتی در مورد مناسبات با ایران و مذاکرات احتمالی ارایه می‌دهند که ممکن است بخشی از تاکتیک‌های رسانه‌ای ایالات‌متحده باشد. این وضعیت برای طرف ایرانی ابهامات فراوانی ایجاد می‌کند و حتی ممکن است به غافلگیری منجر شود. به نظر من، ایران باید نسبت به این آشفتگی هوشیار باشد، همان‌گونه که در هفته‌های اخیر این موضوع مشهود بوده است. این موارد بخشی از تاکتیک‌های رسانه‌ای و جنگ روایت‌هایی است که در جریان است. با این حال، گرایش انضباط‌طلبان همچنان پابرجاست، اما باید توجه داشت که انزواطلبان نیز به دنبال حل‌وفصل این مساله هستند، نه طولانی شدن آن. ممکن است آنها در‌نهایت به این نتیجه برسند که با وارد کردن ضربه‌ای قاطع، مساله را برای همیشه خاتمه دهند و از بار تعهدات و مداخلات خود بکاهند. 

مواضع رییس جمهوری کشورمان در این مصاحبه تا چه اندازه می‌تواند در عرصه دیپلماسی برای ایران نوعی بازدارندگی ایجاد کرده و همزمان به طیف محافظه‌کار انزواگرا برگ برنده‌ای دهد جهت تحت فشار قرار دادن افکار عمومی و به تبع مهار تحرکات و‌ گام‌‌های بعدی ترامپ. 

به نظر من، ایجاد بازدارندگی یا تحت فشار قرار دادن افکار عمومی توسط جناح محافظه‌کار انزواطلب چندان محتمل نیست. به خاطر می‌آورم زمانی که توافق برجام نهایی شد و موضوع سرمایه‌گذاری کشورهای اروپایی در ایران مطرح گردید، مقامات ایرانی با چنان اشتیاقی از همکاری با اروپا سخن می‌گفتند و کشورهای اروپایی را تشویق به سرمایه‌گذاری در ایران می‌کردند که تصور وضعیت پیش از برجام دشوار بود. در حال حاضر، هر چند من با اصل برگزاری این مصاحبه مشکلی ندارم، اما مسائل مطرح‌شده ازسوی طرف ایرانی در این گفت‌وگو به نظرم تاحدی شتاب‌زده بود. 

به اعتقاد من، این فرصت وجود داشت تا با تأمل و دقت بیشتری این مصاحبه را برگزار کرد تا نقطه‌نظرات مطرح‌ شده با وضوح و انسجام بیشتری ارایه شوند. 

درباره برقراری آتش‌بس ادعای دیگری نیز مطرح است، از منظر گروهی از کارشناسان فارغ از هم‌صدایی حاکم میان تل‌آویو و واشنگتن، رهبران دو بازیگر درگیر چالش‌های داخلی بوده و ‌هستند، آقای ترامپ توسط گروه موسوم به ماگا یا همان انزواطلبان جهت توقف جنگ تحت فشار قرار دارد و در مقابل چهره‌های افراطی کابینه اسراییل نخست‌وزیر این بازیگر را برای تداوم درگیری تحت فشار قرار داده‌اند، ارزیابی شما از این فرضیه چیست؟ 

به نظر من، باید بار دیگر به غیرقابل ‌پیش‌بینی بودن شخصیت دونالد ترامپ توجه کنیم. حتی اگر او بخواهد در چارچوب دیدگاه‌های انزواطلبان عمل کند، از انجام اقدامات نمادین، ناگهانی و قاطع پرهیز نخواهد کرد. این نکته بسیار حائز اهمیت است، زیرا این‌گونه اقدامات معمولا دو ویژگی دارند: نخست، نمادهای طرف مقابل را هدف قرار می‌دهند؛ دوم، در بازه زمانی طولانی رخ نمی‌دهند و تاثیر آنها بسیار قوی است. در مورد اسراییل و نتانیاهو، بعید می‌دانم که بتوانیم فشار افکار عمومی را به عنوان یک مولفه تعیین‌کننده در‌نظر بگیریم. نتانیاهو مسیری را که تاکنون پیموده، به عقب بازنخواهد گشت و تا زمانی که به دستاورد موردنظر خود نرسد، حتی اگر حمایت کامل ایالات‌متحده را نداشته باشد، به پیگیری اهدافش ادامه خواهد داد. هرچند ممکن است گفته شود که نتانیاهو تحت فشار افکار عمومی یا سرنوشت سیاسی خود قرار دارد، اما به اعتقاد من، او از مسیری که انتخاب کرده، بازنمی‌گردد. 

همزمان با سفر نتانیاهو به واشنگتن و رایزنی‌های پنهان و آشکار ران درمر و چهره‌های امنیتی دو بازیگر، گروهی با استناد به محیط امنیتی حاکم‌ بر منطقه از آمادگی اسراییل برای برای فصل تازه تنش و درگیری می‌گویند، حال باتوجه به کنشگری بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تحقق این سناریو در کوتاه‌مدت و میان‌مدت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

رویکرد نظامی اسراییل همواره نشان‌دهنده این بوده که باتوجه به توان راهبردی نظامی خود و موقعیت جغرافیایی‌اش که محاط در کشورهای منطقه است و همچنین به دلیل ناتوانی در تحمل تنش‌های طولانی‌مدت و فرسایشی، معمولا در مقاطع مختلف زمانی درگیری‌هایی را ایجاد می‌کند. باتوجه به ادراک اسراییل از تهدیدهای موجود، چه از سوی حوثی‌ها، ایران، حزب‌الله یا حتی حماس و با در‌نظر گرفتن این احتمال که مذاکرات میان اسراییل و حماس به زودی به نتیجه نرسد، این امکان وجود دارد که اسراییل توان خود را تقسیم کرده و در دوره‌های مختلف اهداف خود را دنبال کند. بنابراین، بسیار محتمل است که اسراییل در مورد ایران نیز، بدون ایجاد تشویش در افکار عمومی، الگوی رفتاری پیشین خود را تکرار کند و به تهدیدات یا اقدامات مشابه ادامه دهد. 

در راستای اجرای طرح مارشال یا خاورمیانه بزرگ ادعایی، تاکید اسراییل بر رویکرد تهاجمی‌اش تا چه اندازه می‌تواند راهبرد بازیگران و پادشاهی‌های خلیج‌فارس بالاخص کشورهایی که در آستانه عادی‌سازی رابطه با تل‌آویو قرار دارند را تحت‌تاثیر قرار دهد، بازیگرانی که رقیب ایران هستند اما همزمان جاه طلبی‌های اسراییل را تهدیدی بالقوه برای خود قلمداد می‌کنند. 

کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و اردن تمایلی به ظهور یا تداوم ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای، به ‌ویژه به‌ صورت آشکار، ندارند. ازسوی دیگر، این کشورها نمی‌خواهند شرایطی در منطقه ایجاد شود که افکار عمومی جهان اسلام در این کشورها به دلیل اقدامات اسراییل در غزه، کرانه باختری یا دیگر نقاط جهان اسلام، آنها را تحت فشار قرار دهد و پاسخگویی از آنها طلب کند. با این حال، به نظر می‌رسد که در خفا، این دولت‌ها با تضعیف ایران موافق باشند. سناریوی مطلوب برای این کشورها این است که ایالات‌متحده نقش منطقه‌ای خود را در خاورمیانه گسترش دهد، اما تنش میان ایران و اسراییل از حد معینی فراتر نرود و به مرحله جنگ تمام‌عیار منجر نشود که ممکن است نتایج غیرقابل ‌پیش‌بینی را در پی داشته باشد. این کشورها ترجیح می‌دهند که سطح تنش در حد کنترل شده و با حضور و نقش‌آفرینی فعال‌تر ایالات‌متحده، این تنش کنترل شود. این سناریو که هم اسراییل را درگیر ایران نگه می‌دارد هم از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه‌ای روبه‌ رشد جلوگیری می‌کند و هم با حضور پررنگ‌تر ایالات‌متحده، سطح تنش را در حد محدودی نگه می‌دارد، مطلوب‌ترین گزینه برای کشورهای حاشیه خلیج‌فارس است. این کشورها تلاش دارند با ایجاد مشوق‌هایی، ایالات‌متحده را به ادامه حضور قدرتمند در خاورمیانه ترغیب کرده و از خروج این کشور از منطقه جلوگیری کنند.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار