به روز شده در
کد خبر: ۲۱۰۹۰

برنامه‌ای برای جلوگیری از تکرار ماجرای تلخ الهه

خبر تلخ و تکان‌دهنده قتل الهه حسین‌نژاد، جامعه را در بهت و اندوه فرو برد. این واقعه، صرفاً یک فاجعه فردی یا حادثه‌ای جنایی نیست که آن را در چهارچوبی محدود تحلیل کرد.

برنامه‌ای برای جلوگیری از تکرار ماجرای تلخ الهه
ایران

زهرا بهروزآذر معاون زنان و امور خانواده رئیس جمهور در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:

خبر تلخ و تکان‌دهنده قتل الهه حسین‌نژاد، جامعه را در بهت و اندوه فرو برد. این واقعه، صرفاً یک فاجعه فردی یا حادثه‌ای جنایی نیست که آن را در چهارچوبی محدود تحلیل کرد. با رخدادی مواجهیم که ابعاد متنوعی را بازتاب می‌دهد. واکنش گسترده مردم و همدلی ملی در جست‌وجو، نگرانی یا در سوگواری برای الهه، نشان می‌دهد این قتل تنها مرگ یک انسان نیست، بلکه بازتابی از احساس مسئولیت جمعی و انسجام اجتماعی است. جامعه‌ای که با حساسیت پیگیر سرنوشت یکی از اعضای خود می‌شود، سرمایه اجتماعی زنده‌ای در آن جریان دارد. این همبستگی حاکیست که شهروندان، امنیت را کالایی خصوصی نمی‌دانند، بلکه آن را حقی همگانی و ضرورتی برای زیست انسانی تلقی می‌کنند و امنیت دیگری را بخشی از امنیت خود می‌دانند. لذا لزوم پیشگیری از خشونت و تأمین امنیت را نه یک مسأله فردی، بلکه ضرورتی جمعی برای حفظ کیفیت زندگی و سلامت روانی جامعه تلقی می‌کنند. این واکنش عمومی، حامل این پیام نیز هست که جامعه با آنکه مطالبه‌گر برخورداری از امنیت و ارتقای احساس امنیت است، اما آماده مشارکت برای ساختن فضایی امن‌تر و عادلانه‌تر برای همه شهروندان نیز هست.

با توجه به ابعاد پیچیده این واقعه تلخ، گام اول، تحلیل رخداد و شناسایی ساختاری و نهادی خلأهای مداخله‌پذیر و آسیب‌زاست. برای تحلیل چنین رخدادهایی نیازمند رویکردی علمی و چندلایه هستیم؛ نگاهی که فراتر از مجرم یا قربانی، به رابطه میان عاملیت انسانی و ساختارهای اجتماعی بپردازد. در این چهارچوب، نظریه‌های نوین جرم‌شناسی ابزارهای مفیدی برای فهم علل وقوع خشونت فراهم می‌کنند. از یک‌سو، رهیافت‌های فردمحور بر فقدان کنترل هیجانی، اختلالات روانی یا مشکل تصمیم‌گیری عقلانی فرد تأکید می‌گذارند. نظریه‌های ساختاری هم بر نقش نابرابری‌های اجتماعی، بی‌ثباتی اقتصادی، ضعف زیرساخت‌های حمایتی و وجود فضاهای بی‌دفاع شهری به عنوان بستر وقوع خشونت تأکید دارند. اما تحلیل‌های میان‌رشته‌ای، بویژه نظریه‌های تلفیقی بر این نکته تأکید دارند که خشونت، حاصل تعامل متقابل عاملیت و ساختار است؛ نه صرفاً اراده فرد و نه صرفاً شرایط بیرونی و محیطی.

فقدان نظام هشدار مؤثر، نبود سازوکارهای شفاف حمایتی برابر تهدیدات، ضعف نظارت اجتماعی بر فضاهای عمومی، کمبود فضاهای امن عمومی و گسترش فضاهای بی‌دفاع شهری شرایطی را ایجاد می‌کنند که احتمال بروز خشونت افزایش می‌یابد. از سوی دیگر، عوامل فردی مانند اختلال در تنظیم هیجان، تجارب زیسته خشونت‌آمیز در کودکی، اختلالات کنترل‌نشده، مصرف مواد مخدر یا احساس ناکامی و محرومیت نسبی، می‌توانند در بروز رفتار خشونت‌آمیز نقش داشته باشند. پژوهش‌های روان‌شناختی و جرم‌شناختی هم تأکید دارند که در غیاب مداخلات حمایتی، عوامل فردی می‌توانند با زمینه‌های ساختاری هم‌افزا شده و منجر به کنش‌های خشونت‌بار شوند. بنابراین درک خشونت به‌مثابه پیامد تعامل پویا میان سطوح فردی و ساختاری، ما را از رویکردهای تقلیل‌گرایانه می‌رهاند و مسیر را برای سیاست‌گذاری‌های چندسطحی، پیشگیرانه و مبتنی بر شواهد هموار می‌کند. در چهارچوب چنین نگاهی است که می‌توان به تدوین راهبردهای مؤثر برای پیشگیری از خشونت و ارتقای امنیت اجتماعی دست یافت.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار