به روز شده در
کد خبر: ۱۸۳۶۹

فرمول میانجی چیست؟

همه چیز از یک بن‌بست آغاز شد؛ بن‌بستی که بر پنجمین دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا سایه‌ای از شکست افکند.

فرمول میانجی چیست؟
ایران

روزنامه ایران گفتگوئی را با ابراهیم متقی منتشر کرده است:

همه چیز از یک بن‌بست آغاز شد؛ بن‌بستی که بر پنجمین دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا سایه‌ای از شکست افکند. چند روز پیش از آغاز مذاکرات مسقط، مقامات آمریکایی در موضع‌گیری‌هایی ادعایی، دوباره بر خواسته‌ای تأکید کردند که تهران، آن را از پیش، مردود و غیرقابل مذاکره اعلام کرده بود: ممنوعیت غنی‌سازی اورانیوم. خواسته‌ای که از نگاه جمهوری اسلامی، نه ‌تنها غیرواقع‌بینانه، بلکه به ‌معنای پایان رسمی گفت‌وگوها بود. با چنین فضای تیره و پرتنشی، مذاکره‌کنندگان راهی مسقط شدند؛ در فضایی که بوی ناامیدی می‌داد. اما آنچه در پشت درهای بسته رقم خورد، برخلاف انتظارات، کورسویی از امید به دیپلماسی را دوباره زنده کرد. مقام‌های ایرانی از طرح ایده‌های جدید سخن گفتند، ایده‌هایی که نقش عمان در شکل‌گیری و انتقال آنها، به ‌وضوح پررنگ و کلیدی بود. همین نقطه، سرآغاز تصمیم مشترک برای ادامه مذاکرات شد. در میانه تحلیل‌ها، برخی از توافق موقتی خبر می‌دهند، و برخی دیگر از طرحی برای تعلیق کوتاه‌مدت غنی‌سازی؛ هرچند منابع رسمی تاکنون این گمانه‌ها را رد کرده‌اند. با این حال، قطار دیپلماسی بار دیگر روی ریل حرکت قرار گرفته است. ابراهیم متقی، استاد دانشگاه و تحلیلگر باسابقه مسائل بین‌الملل، در گفت‌وگو با روزنامه ایران، روایتی دقیق و تحلیلی از آنچه در مسقط گذشت، ارائه داده؛ روایتی که نشان می‌دهد دیپلماسی هرگز نمی‌میرد، حتی اگر در آستانه سقوط باشد.

 

ایران و آمریکا پنج دور مذاکره غیرمستقیم برگزار کرده‌اند. اما با وجود میل به توافق هنوز به چهارچوبی که مبنای یک تفاهم اولیه باشد دست نیافته‌اند. دلایل را در چه عواملی می‌توان جست‌و‌جو کرد؟

دیپلماسی هسته‌ای در مذاکرات ایران و آمریکا از منطق آزمون تافل بهره می‌گیرد. گام‌های اولین در چنین آزمون‌هایی بسیار ساده و مبتنی بر دورنمای سازنده است. به هر میزان روند کنش دیپلماتیک توسعه پیدا می‌کند، واقعیت‌های راهبردی کشورها عینیت واقعی خود را منعکس کرده و در نتیجه واحدهای سیاسی در وضعیت ابهام، تعارض و عدم توافق مرحله‌ای قرار می‌گیرند. تبارشناسی دیپلماسی هسته‌ای ایران و آمریکا در سال ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که دور اول و دوم مذاکرات مبتنی بر نشانه‌های سازنده بوده است. این امر ناشی از درکی کلی و انتزاعی نسبت به معادله قدرت، سیاست، امنیت و فرآیند غنی‌سازی هسته‌ای تحلیل می‌شود.

 در چنین شرایطی است که واقعیت‌های تراژیک دیپلماسی هسته‌ای در درون ادبیات، انگاره‌های ذهنی مثبت و امیدوارکننده منعکس می‌شد. واقعیت‌های هرگونه کنش راهبردی در شرایطی مشخص می‌شود که زمینه برای تبارشناسی موضوعی و پردازش واقعیت‌های ادراکی کشورها مشخص شود. ایران و ایالات متحده مذاکرات مسقط را بر اساس نشانه‌های همکاری‌جویانه، مفاهیم کلی، ادبیات انتزاعی و رویکردی سازنده آغاز کردند. این امر نشان می‌دهد که مذاکرات بر اساس درکی انتزاعی از واقعیت‌های راهبردی شکل گرفته و بازتاب داشته است.

 

اما به نظر می‌رسد تفاوت‌های جدی در انگاره‌های حاکم بر جهان ذهنی دو طرف وجود دارد؟

بله؛ در انگاره‌های ذهنی و دیپلماتیک ایران و آمریکا تفاوت‌های ادراکی وجود دارد. آمریکا به این موضوع اشاره دارد که مخالف دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. ایران نیز واقعیتی این‌گونه داشته و فرآیند فعالیت هسته‌ای ایران بر اساس فتوای هسته‌ای مقام معظم رهبری معیاربندی می‌شود.

قالب‌های ادراکی آمریکا درباره فرآیند هسته‌ای شدن ایران با آنچه که مقامات و کارگزاران دیپلماتیک جمهوری اسلامی به آن توجه دارند، متفاوت به نظر می‌رسد. انگاره تحلیلی آمریکایی‌ها مبتنی بر قابلیت‌های مادی و ابزاری کشورهاست. در نگرش آمریکا هرگونه قابلیت ابزاری می‌تواند اراده و سیاست‌های جدیدی را از سوی کشورها و بازیگران به وجود آورد. بنابراین می‌توان تأکید داشت که انگاره و قالب‌های ذهنی ایرانیان در روند دیپلماسی ماهیت نیت‌محور و انتزاعی دارد. در تفکر ایرانی این مفهوم وجود دارد که الاعمال بالنیات. در حالی که انگاره ذهنی و تفکر راهبردی آمریکا مبتنی بر این ذهنیت و تفکر قرار دارد که قابلیت‌های ابزاری و سطح خاصی از قدرت بازیگران، محور اصلی کنش و تصمیم‌گیری راهبردی آنان خواهد بود. این امر نشان می‌دهد، به همان گونه‌ای که جامعه ایرانی دارای انگاره ذهنی سوبژکتیو است، تفکر آمریکایی‌ها درباره قابلیت هسته‌ای ایران ماهیت عینی و اوبژکتیو دارد. چنین تفاوت‌هایی منجر به کل‌گیری شرایطی شد که ادراک سازنده اولیه با واقعیت‌های تعارضی جدید روبه‌رو شده و هر بازیگری تلاش دارد خط قرمزهای خود را بر اساس مفاهیم انتزاعی درباره غیر هسته‌ای شدن ایران قرار دهد و هر یک از دو کشور ایران و آمریکا تفسیر متفاوتی درباره چنین قالب ادراکی دارد.  بنابراین اولین چالش در روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا آن است که آنان قالب‌های ذهنی و ادراکی خود را متوازن نمی‌کنند. ناترازی مفهومی و ادراکی آثار مخرب‌تری نسبت به ناترازی انرژی در حوزه ساخت اجتماعی و صنعتی کشور دارد.

 

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار