به روز شده در
کد خبر: ۱۷۵۱۸

افق های راهبردی ایران در مواجهه با رقابت چین و آمریکا

ایران با موقعیت ژئواستراتژیک ممتاز و منابع عظیم انرژی، همواره کانون ژئوپلیتیکی منطقه بوده است. اما تحریم‌ها و عدم تعامل مؤثر، بسیاری از ظرفیت‌هایش را به حالت تعلیق درآورده است.

افق های راهبردی ایران در مواجهه با رقابت چین و آمریکا
اطلاعات

مسعود کاظمیان در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:

مقدمه

در سپیده‌دم قرن بیست‌ویکم، جهان شاهد فرسایش تدریجی نظام تک‌قطبی ایالات متحده و جایگزینی آن با نظمی چندقطبی است که قدرت‌های نوظهوری چون چین، روسیه، هند و  اتحادیه اروپا در آن نقش‌آفرین‌هستند. این تغییر بنیادین در ساختار نظم بین‌الملل، بیش از همه در خاورمیانه، منطقه‌ای آکنده از پیچیدگی‌های ژئواستراتژیک، نمود یافته است. ایالات متحده به‌رغم سرمایه‌گذاری‌های کلان در طول دهه‌های گذشته، دیگر قادر نیست به‌تنهایی قواعد بازی را در این منطقه تعیین کند. هم‌زمان، چین با بهره‌گیری از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و تکنولوژیک، حضور خود را در کشورهای خلیج فارس، آسیای غربی و شمال آفریقا گسترش داده است.

نظریه « نو واقع گرایی »  کنت والتز، ابزاری کارآمد برای تحلیل تحولات کنونی است. این نظریه بر آنارشی ذاتی نظام بین‌الملل و تعیین منافع ملی کشورها توسط منطق رقابتی قدرت تأکید دارد. در گذر از یک نظم به نظم دیگر، کشورها به جای اتکا به قواعد موجود، به دنبال ایجاد ائتلاف‌های جدید بر اساس موازنه قدرت هستند. در این چارچوب، ظهور چین در خاورمیانه، تقابل با ایالات متحده را ساختاری و اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. آمریکا که منطقه را حیاط خلوت خود می‌دانست، اکنون با نفوذ نرم و اقتصادی چین مواجه است.

تحولات تاریخی: از هژمونی تا بازتعریف قدرت

خاورمیانه چهار دهه تحت تأثیر سیاست‌های آمریکا بوده است؛ از حمله به عراق تا پیمان ابراهیم. اما با ورود چین، این معادله تغییر یافت. نقش میانجی‌گرانه پکن در عادی‌سازی روابط ایران و عربستان در مارس ۲۰۲۳، نقطه عطفی بود. این رویداد نشان داد که چین علاوه بر منافع انرژی، از دیپلماسی منطقه‌ای برای تثبیت موقعیت خود بهره می‌برد. چین با ابزارهایی چون «ابتکار کمربند و جاده»، «جاده ابریشم دیجیتال» و سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی، در حال جایگزینی مدل آمریکایی حضور در منطقه است.

 

 

ابعاد ژئواکونومیک: رقابت در انرژی و فناوری

رقابت چین و آمریکا در خاورمیانه صرفاً ژئواستراتژیک نیست، بلکه عمیقاً ریشه در ژئواکونومی دارد. خاورمیانه منبع حیاتی تأمین نفت و گاز چین است. گرچه آمریکا به انرژی‌های داخلی روی آورده، اما می‌داند که رها کردن میدان رقابت در حوزه‌های انرژی دیجیتال و فناوری اطلاعات، به معنای واگذاری جبهه‌ای راهبردی به پکن است.چین با مدل سرمایه‌گذاری غیرسیاسی، اعتماد بسیاری از بازیگران منطقه را جلب کرده است.  توافق با عربستان برای فناوری ابری و شهرهای هوشمند، و مشارکت با ایران، عراق، لبنان و سوریه در پروژه‌های زیرساختی، نمونه‌ای از این راهبرد است.

ایران و فرصت‌های نظم چندقطبی

پرسش کلیدی آن است که ایران چگونه می‌تواند از رقابت چین و آمریکا برای تقویت موقعیت منطقه‌ای و منافع ملی خود بهره گیرد؟ ایران با موقعیت ژئواستراتژیک ممتاز و منابع عظیم انرژی، همواره کانون ژئوپلیتیکی منطقه بوده است. اما تحریم‌ها و عدم تعامل مؤثر، بسیاری از ظرفیت‌هایش را به حالت تعلیق درآورده است. در شرایط تغییر نظم جهانی، ایران می‌تواند از چندجانبه‌گرایی هوشمند بهره گیرد. این به معنای تعامل همزمان و متوازن با قدرت‌هایی چون چین، روسیه، هند، اروپا و آمریکا است. اجتناب از تقابل سخت با آمریکا و بهره‌برداری دیپلماتیک از فرصت‌های چانه‌زنی با آن، رویکردی مؤثر است. ایران نباید صرفاً میدان رقابت باشد، بلکه می‌تواند با رویکرد فعالانه، خود را به عنوان یک بازیگر «موازنه‌گر» مطرح کند. در رقابت نفوذ اقتصادی چین و احیای نظم امنیتی سنتی آمریکا، ایران می‌تواند با ایجاد موازنه، از وابستگی به هر قطبی پرهیز کرده و موقعیت خود را ارتقا دهد.ضمنا منافع اقتصادی متقابل و سرمایه‌گذاری‌های عمیق، می‌توانند به مثابه «قفل امنیتی» برای هر توافق بین‌المللی عمل کنند. سرمایه گذاری چین ،اروپا ،روسیه و آمریکا در حوزه های زیرساختی ایران،به مثابه  فرصت‌هایی برای تضمین هر توافقی  محسوب می شوند.

پیشنهادهای راهبردی:

۱-چندجانبه‌گرایی فعال و هوشمند: ایران باید رویکردی انعطاف‌پذیر، غیرفرمانبردار و فرصت‌محور را در قبال بازیگران بزرگ جهان در پیش گیرد.  تنوع‌بخشی به شرکا و  همکاری متوازن با قدرت‌های شرقی و غربی می‌تواند جایگاه ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد.

 

 

۲-نهادینه‌سازی گفتمان واقع‌گرایانه در سیاست خارجی: کشورهای موفق در نظام بین‌الملل، آنهایی خواهند بود که منافع محور بوده و واقع‌گرایی هوشمندانه را مبنای تصمیم‌گیری قرار دهند. ایران با دومین ذخایر بزرگ گاز و چهارمین ذخایر بزرگ نفت، از پتانسیل بی‌نظیری در انرژی برخوردار است. اما تحریم‌ها و کمبود سرمایه، موجب فرسودگی زیرساخت‌ها شده است. چین و آمریکا می‌توانند با فناوری پیشرفته در نوسازی میادین نفتی و گازی، افزایش تولید و بهینه‌سازی راندمان، منافع متقابل عظیمی را رقم بزنند. هوش مصنوعی نیز آینده اقتصاد جهانی را شکل می‌دهد. سرمایه‌گذاری دو کشور چین و آمریکا در این بخش می‌تواند فرصتی راهبردی باشد.

۳-بازتعریف نقش منطقه‌ای ایران در معادلات امنیتی خلیج فارس: با وجود تنش‌های تاریخی، فرصت‌هایی برای تعامل تاکتیکی با برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در قالب مذاکرات منطقه‌ای یا ابتکارات امنیت جمعی وجود دارد که می‌تواند همزمان از تنش با غرب بکاهد و مانع از واگذاری کامل میدان رقابت به چین شود.

 

 

۴-ایجاد این شبکه‌های درهم‌تنیده از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، یک «سیستم بازدارنده داخلی» در ایالات متحده (و اروپا) ایجاد می‌کند. شرکت‌های بزرگی که میلیاردها دلار در ایران سرمایه‌گذاری کرده و منافع هنگفتی کسب می‌کنند، به لابی‌های قدرتمندی در برابر هرگونه تصمیم به خروج از توافق تبدیل خواهند شد. این پیوندها، روابط را بر پایه منافع ملموس اقتصادی تثبیت می‌کنند. متخصصین روابط بین الملل ،اقتصاد دانان و رهبران موفق  معتقدند که وابستگی‌های اقتصادی متقابل، عاملی کلیدی در کاهش درگیریها و افزایش ثبات هستند.

نتیجه‌گیری:

خاورمیانه دیگر صرفاً محل مداخله ایالات متحده نیست، بلکه به میدان نفوذپذیر بازیگران نوظهوری چون چین، روسیه و دیگر قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل شده است. در این راستا، اتخاذ یک استراتژی هوشمندانه و راهبردی، مبتنی بر واقع‌گرایی دیپلماتیک و دیپلماسی چندوجهی، می‌تواند به ایران این امکان را بدهد که به جای آنکه در موضع سوژه و هدف امنیتی تحت تأثیر قرار گیرد، به عنوان یک بازی‌ساز در عرصه‌های بین‌المللی شناخته شود. تنها از این طریق است که ایران قادر خواهد بود نه تنها تحت تأثیر تحولات منطقه‌ای و جهانی قرار نگیرد، بلکه به کنشگری مؤثر و تعیین‌کننده در ساختار قدرت قرن بیست‌ویکم تبدیل شود .

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار