درسهای اقتصادی برجام
مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در حال پیشرفت است و اگرچه هنوز مشخص نیست که دو طرف تا چه اندازه میتوانند در یک رابطه برد-برد، به یک توافق جامع برسند، اما جو مثبت ناشی از مذاکرات، فعالان اقتصادی را به صرافت احیای شراکت با برندها و بازیگران بینالمللی انداخته است.

روزنامه دنیای اقتصاد گفتگوئی را با محسن جلالپور، رئیس اسبق اتاق بازرگانی منتشر کرده است:
مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در حال پیشرفت است و اگرچه هنوز مشخص نیست که دو طرف تا چه اندازه میتوانند در یک رابطه برد-برد، به یک توافق جامع برسند، اما جو مثبت ناشی از مذاکرات، فعالان اقتصادی را به صرافت احیای شراکت با برندها و بازیگران بینالمللی انداخته است. هرچند تجربه تلخ برجام، تجار را محتاط کرده و برخی از آنها با عینک بدبینی به انجام همکاری درازمدت با همتایان خود نگاه میکنند اما نیاز اقتصاد ایران به توسعه صادرات، جذب فناوری و تامین سرمایه، امیدواری به توافقی دوباره در موضوع پرونده اتمی را ناگزیر کرده است. محسن جلالپور، فعال اقتصادی که در دوره برجام، ریاست اتاق بازرگانی ایران را بر عهده داشت، یکی از کسانی است که با آگاهی از وضعیت امروز اقتصاد ایران میتواند راوی صادق تجارب بخش خصوصی از روند جذب سرمایهگذاران خارجی در آن دوران باشد. «دنیای اقتصاد» به بهانه احتمال اتصال مجدد اقتصاد ایران به بازارهای جهانی، گفتوگویی با این چهره مطرح حوزه تولید و تجارت انجام داده تا از خلال تجربه بخش خصوصی، آسیبهای پیش روی کشور در سناریوی توافق مشخص شود.
شما در دوره انجام مذاکرات برجام، رئیس اتاق بازرگانی ایران بودید. هیاتهای تجاری بسیاری برای کسب منافع اقتصادی ناشی از گشایش، در فضای اقتصادی وارد بازار ایران شدند و با تجار و فعالان اقتصادی ایران به مذاکره نشستند. چه روزهایی را تجربه کردید؟
همانطور که میدانید در دوره برجام بیش از 200 هیات در ایران حاضر شدند و از هیات 5 تا 10نفره تا هیات 600نفره در ایران حضور یافتند. با وجود اینکه در اتاق ایران، دو طبقه در ساختمان جدید را برای پذیرش هیاتهای تجاری تجهیز کردیم و طبقه نهم ساختمان قدیم اتاق نیز مهیا بود، اما عملا نمیتوانستیم در اتاق پاسخگوی همه هیاتهای تجاری باشیم. بنابراین تعدادی از هیاتهای تجاری را در سالن اجلاس سران یا برخی از هتلها ملاقات کردیم؛ به نحوی که در برخی روزها سه تا چهار هیات را ملاقات میکردیم که همه در سطح بالایی قرار داشتند. در آن زمان، شش رئیسجمهور عالیرتبه از جمله رئیسجمهور سوئیس به اتاق بازرگانی ایران آمدند و 12 تا 13 نخستوزیر و معاون اول، 25 وزیر و 35 رئیس اتاق بازرگانی دنیا، در اتاق بازرگانی ایران حضور یافتند.
به همین دلیل شاید بهصراحت بتوان گفت که 120 درصد ظرفیت اتاق، صرف پذیرش این هیاتها میشد؛ ضمن اینکه به کشورهای مختلفی در قالب هیاتهای تجاری اتاق بازرگانی ایران سفر کرده و با رئیسجمهور وقت ایران، به فرانسه، ایتالیا و پاکستان سفر کردیم و برای سفر رئیسجمهور ایران به اتریش اگرچه درنهایت رئیسجمهور حضور نیافت ولی هیات اقتصادی ایران اعزام شد. فهرست تعداد زیادی از هیاتهای تجاری که در ایران حضور مییافتند، از قبل تهیه و متعاقب هر شرکت و فردی که در هیات حضور داشت، شرکت ایرانی یا فردی را در میز اقتصادی روبهروی آن قرار میدادیم.
حتی یک ماه قبل از سفرهای تجاری نیز، فهرست شرکتها و افراد همراه را به طرفهای خارجی خود میدادیم تا متناسب با آن، برای ملاقاتهای تجاری برنامهریزی کنند. همهچیز با برنامهریزی مشخصی پیش میرفت و آنقدر منظم بود که رئیس اتاق بازرگانی اتریش در سفری که هیات تجاری ایران به کشورش داشت، اذعان کرد که در هیچیک از هیاتهای تجاری که این اتاق بازرگانی مهم پذیرفته، این چنین نظم و انضباطی حاکم نبوده است؛ درحالیکه 120 نفر از بزرگترین شرکتهای ایران در این هیات تجاری حضور داشتند. در سفر ایتالیا نیز، نزدیک به 150 نفر از فعالان اقتصادی ایران حضور داشتند و تنها کسانی که روی سن بودند، بنده، رئیسجمهور ایران و نخستوزیر و رئیس اتاق بازرگانی این کشور بودیم. این سفرهای بسیار عجیبوغریب بود که در برخی از آنها، 11 وزیر و معاون رئیسجمهور پایین سن در سالن حضور داشتند و حتی آقای ظریف نیز در ردیف اول بود؛ ولی آنقدر شأن اتاق و جایگاه بخشخصوصی بالا بود که رئیس اتاق ایران به همراه رئیسجمهور روی سن قرار میگرفتند.
باور من این بود که برجام میتواند باعث باز کردن فضای اقتصادی و پیوند شرکتهای ایرانی با همتایان خارجی خود شود؛ درعینحال، بیش از 86میلیارد دلار، تفاهم و توافق و قرارداد پیشبینی شد. ما در تمامی مذاکرات با شرکتهای خارجی، اصول و خط قرمزی را مطرح و به طرف تجاری تاکید میکردیم که ایران را بهعنوان ایران 80میلیون نفری نبینند؛ بلکه ایران هابی برای منطقه خاورمیانه است که 400میلیون نفر جمعیت دارد و تنها کشور قابل اعتماد در این منطقه است که هیچ سلفیگری و جریانهای متعدد قدرتی در آن وجود ندارد و میتواند پایگاهی برای سرویسدادن به 400میلیون نفر دیگر باشد. دوم اینکه ایران قرار نیست صرفا از برجام استفاده وارداتی داشته باشد؛ بلکه به دنبال شکلدهی سرمایهگذاری و کار مشترک در زیرساختها و صنایع خود است؛ ضمن اینکه دولت و حاکمیت ایران علاقهمند بود اقتصاد کشور خود را که در تحریم است، شکوفا کند. همان زمان مکنزی را به عنوان مشاور خود انتخاب کرده بودیم تا شرایط و موقعیتهای سرمایهگذاری ایران را تحلیل کند که بر این اساس، بیش از 1000میلیارد دلار، امکان کار مشترک و سرمایهگذاری را شناسایی کرد. اوایل و در سال 94 تا دیماه که برجام اجرایی شد، هیاتهای تجاری برای مذاکره آمدند و از دیماه همه وارد کار عملیاتی شدند.
مهمترین چالشهایی که در آن دوره فعالان اقتصادی برای بهرهبرداری از فرصتهای برجام داشتند، چه بود؟ اکنون در دور جدید مذاکرات چقدر فضا متفاوت شده است و آیا آن نگرانیها باز هم وجود دارند؟
اتفاقاتی که در عدم توفیق برجام رخ داد، چند دسته بودند. مهمترین عامل، فضای ناصحیحی بود که در کشور به وجود آمد و عملا برجام را به یک گروه خاص منتسب کرده و فکر میکردند که برجام مسالهای است که اصلاحطلبان یا فعالان سیاسی حزب اعتدال که مربوط به آقای روحانی هستند، از آن بهرهبرداری میکنند؛ به همین دلیل جناحهای دیگر شروع به تخریب کردند که این صدمه بسیاری به روند کار وارد آورد و به جای اینکه برجام یک پروژه ملی دیده شود، آن را جناحی کردند. تندروها به برجام و کار اجرایی آن و حتی سرمایهگذاریهایی که میتوانست اتفاق بیفتد، صدمه زدند.درعینحال، زیرساختهای ایران برای پذیرش این سرمایهها آماده نبود؛ به نحوی که حتی یک قانون حمایت از سرمایهگذاری جامع نیز وجود نداشت و بسیاری از سرمایهگذاران منتظر توصیههای ما برای سرمایهگذاری بودند؛ اما متاسفانه پیشنهاد مشخصی نداشتیم و به طور عمومی همه زمینهها را پیشنهاد میدادیم؛ درحالیکه به گفته آنها، هر اقتصاد بزرگی در دنیا در ده زمینه یا حداکثر بیست مورد، قابلیت جذب سرمایه دارد و چطور ممکن است ایران در همه زمینهها جذب سرمایهگذار داشته باشد. دولتیها هم آمادگی همراهی و همکاری را نداشتند، برخی از آنها نیز به دنبال این بودند که مجموعههای دولتی و خصولتی را به سرمایهگذاران خارجی معرفی کنند و فعالان اقتصادی را که مایل بودند همه توان خود را با بخشخصوصی ایران به اشتراک بگذارند پس میزدند؛ به خصوص اینکه در دولت توان سرمایهگذاری وجود نداشت.
همزمان با مذاکرات کنونی نیز، مجموعه دولت و حاکمیت باید آماده استفاده از ظرفیت سرمایهگذاران باشد. در بخش خصوصی نیز وضعیت بهتر از دولت نیست. برخی از شرکتهایی که برای مذاکره میآمدند، حتی زبان انگلیسی را که مذاکرات را سلیس و روان انجام دهد بلد نبودند و کارت ویزیت و کاتالوگ انگلیسی نداشتند. بههرحال، کشور سالها در تحریم به سر میبرد و در یک فضای گلخانهای، از جریان اقتصادی دنیا بیخبر مانده بود. کلاسهای بیمهای و بانکی سالها عقب مانده بودند و همچنان هم این جاماندگی وجود دارد. امروز هم اگر FATF تصویب شده و مساله توافق به سرانجام برسد، باز هم ما از نظر کلاس بانک و بیمه برای کار با بانکهای دنیا مشکل داریم. حتی وقتی برخی سرمایهگذاریها به نتیجه میرسید، هیچ حرفی برای ارتباطات بانکی وجود نداشت و سوئیفت هم که آزاد شد، بانکها به دلیل پاس نکردن کلاسهای مربوطه نتوانستند از ظرفیت آن استفاده کنند. عملا ما چند گرید از کلاسهای روز دنیا پایینتر بودیم. اینها دست به دست هم داد تا از ظرفیت بزرگی که به وجود آمده بود، نتوانیم استفاده کنیم. از اواخر سال 94 و 95 که توافق برجام غیرقابل اجرا شناخته شده بود، این سوال ذهن مرا مشغول کرده بود که آیا با توجه به جو روانی حاکم، رفتوآمد هیاتهای تجاری بیش از این، کار درستی است یا خیر؛ بهخصوص اینکه ظرف 14ماه، بیش از 14کشور را شخصا به همراه رئیسجمهور و معاون اول و وزرا همراه شده بودم؛ اما این تردید در من شکل گرفته بود. خاطرم هست در یکی از سفرهای سال 95، ظرف مدت 4 روز 5 کشور و 120 فعال اقتصادی و مقام عالیرتبه را به همراه وزیر وقت امور خارجه ملاقات کردیم و به لهستان، دانمارک، سوئد، استونی و لتونی سفر کرده و فروم اقتصادی برپا کردیم. در سفرهای رئیسجمهور به فرانسه و کشورهای اروپایی، شبانهروز تنها 3 ساعت فرصت استراحت داشتیم تا بتوانیم فضای اقتصادی مناسبی را شکل دهیم و نیت همه این سفرها، اقتصادی بود. در جلسهای که در فرانسه به ریاست رئیسجمهور و وزرای اقتصادی ایرانی برپا شد، تیم طرف مقابل متشکل از شرکتهای بزرگی مثل ایرباس، توتال و شرکتهای فرانسوی بودند. رئیس اتاق فرانسه اذعان داشت مدیران این شرکتها صرفا سالانه یک بار در هیاتهای تجاری و ملاقاتهای دولتی حضور مییابند و اهمیت موضوع ایران برای آنها آنقدر بالا بود که در این هیات حضور داشتند. آنها ایران را محیط مساعدی میدانستند؛ ولی به دلایلی که گفتم، متاسفانه کار بهخوبی پیش نرفت. در این دوره کوتاه برجام که ماهعسل آن از 26 تیر 94 تا اواسط تابستان 95 بود، بیشترین فعالیت در طول تاریخ 150ساله اتاق بازرگانی، به ثمر نشست. 3700 نفر در قالب هیاتهای تجاری و طیف وسیعی از افراد مهم و عالیمقام خارجی به ایران آمدند و چندین بار نیز اتاق، میزبان معاون اول رئیسجمهور و روسای وقت قوه قضائیه و مجلس بود تا مبنای حقوقی قراردادهای دوجانبه و موارد هماهنگی با آنها هماهنگ شود. همه اینها به شوق این بود که از ظرفیت استفاده کنیم. در آن دوره کوتاهی نکرده و بیش از آنکه توان و ظرفیت ما بود استفاده کردیم.
اگر اکنون به عقب برگردیم فکر میکنید باید برای حفظ برجام و تشویق سرمایهگذاری در ایران، چه روشی را در پیش میگرفتید؟
مهمترین مطلبی که سرمایهگذاران از ما به عنوان مسوولان توقع دارند، اعتماد به این است که میتوانند سرمایهگذاری مطمئنی در ایران داشته باشند؛ چراکه سرمایهگذاری امری درازمدت به شمار میرود و موقتی نیست و حداقل 5 تا 10 سال باید محیط پیشبینیپذیری را برای یک سرمایهگذار فراهم کرد؛ حال آنکه متاسفانه به دلیل اینکه در برجام سابقه خوبی نداریم و پس از گذشت دو سال از برجام، تمام شرایط تغییر کرد و در سال سوم هم عملا آمریکا از برجام خارج شد و تمامی قراردادها کانلمیکن شد، امروز به نظر میرسد اولین کار، تضمین یک قرارداد بلندمدت برای سرمایهگذاران است؛ بهنحویکه کشور قول و وعده را به هر طریقی به سرمایهگذار بدهد که از این پس، قرار است ثبات اقتصادی برقرار بوده و فضای مناسب کسبوکار ایجاد شود؛ ضمن اینکه از سرمایهگذار حمایت شود، نه اینکه او را به عنوان یک عامل نفوذی و غریبه در اقتصاد ایران دید. این مهمترین اصلی است که باید رعایت شود؛ چراکه در دوره قبل، برجامی وجود نداشت که اکنون از بین رفته؛ بلکه اکنون سابقه بد برجام در ذهن سرمایهگذاران نقش بسته است؛ بنابراین جذب سرمایهگذار سخت است. این دوره نااطمینانی بیشتر است و بنابراین مهمترین دستاورد اتاق در آن دوره، برقراری ارتباطات با خارجیها و زیرساختهایی است که تا پیش از برجام در اتاق بازرگانی ایران وجود نداشت؛ به نحوی که ما فضایی را فراهم کردیم که ماههای آخر، هیاتهای تجاری 500 تا 600نفره بهخوبی مدیریت میشدند و برای هر برنامهای، دستورالعمل و آییننامه تدوین شد. در واقع در اتاق، آمادگی کامل به وجود آمده بود.
در آن مقطع حساس، مهمترین دستاورد یا شکست اتاق بازرگانی چه بود؟
درحالحاضر، باید از تجربه برجام چندین درس گرفت. مهمترین نکته این است که اگر توافقی انجام شد، از آن مراقبت کنیم و اجازه ندهیم موضوع به جناحهای تندرو، میانهرو، اصلاحطلب و اصولگرا نسبت داده شود؛ بلکه باید منافع ملی را در نظر داشت. کشور اکنون به سرمایهگذاری نیاز دارد و نرخ سرمایهگذاری از نصف استهلاک کمتر شده و اشتغال وضعیت خوبی ندارد. معیشت مردم با مشکل مواجه است و از مقام معظم رهبری که امسال را سال «سرمایهگذاری برای تولید» نامگذاری کردهاند تا همه مسوولان سیاسی میدانند که تنها راه نجات سرمایهگذاری است و این امر، نیاز به اعتماد و اطمینان و فضای مناسب دارد؛ بنابراین همه باید روی این توافق یکدل باشند تا از آن، استفاده بهینه به نفع منافع ملی صورت گیرد.
اکنون چقدر فضا نسبت به برجام متفاوت است و آیا آن نگرانیها باز هم وجود دارند؟
همچنان نگرانیها وجود دارند و حتی بیشتر هم شده است. اعتماد و انگیزهای که شرکتها و فعالان اقتصادی خارجی در آن دوره نسبت به ایران داشتند، اکنون ندارند و فعالان اقتصادی و حاکمیت از برجام باید درس بگیرند؛ هر چند که متاسفانه مشکلات بسیار زیاد است و من نگرانم که این مشکلات حل نشود. اگر اطمینان کامل به طرف خارجی داده نشود، ممکن است استقبالی صورت نگیرد. البته در توافق کنونی صحبت از این است که آمریکاییها سرمایهگذاری کنند که این نکتهای امیدوارکننده است. درخواست بخشخصوصی ایران آن است که به او اعتماد کنند. بخشخصوصی کشور را دوست دارد و برای منافع ملی کار میکند. یک فعال اقتصادی و یک بنگاه، منجر به خیر و برکت در کل کشور میشود و قراردادی که منعقد میشود، منجر به ایجاد اشتغال و ثروت در کشور میشود. فعال اقتصادی و بنگاه اقتصادی مقدس است و باید برای او راه را باز کرد.
به نظر شما با توجه به نااطمینانی موجود در اقتصاد ایران، آیا تجار و طرفهای تجاری ما که عمدتا از برندهای معروف مثل توتال، شل، مرسدس بنز یا حتی سامسونگ و الجی بودند، ریسک بازگشت به اقتصاد ایران و سرمایهگذاری را دوباره میپذیرند؟
همه این محدودیتها به دلیل تحریمها بوده است. امیدواریم که اگر عقلانیت بر تصمیمگیریها حاکم شود، حتما بعد از برداشته شدن تحریمها این محدودیتها برطرف شود که کار سختی هم نیست؛ اما مهم باوری است که باید در مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت، مجلس و بخشخصوصی وجود داشته باشد و همه باید بدانند که این شاید آخرین مهلت برای خروج از این فضای تنگ اقتصادی است و همه باید همدل و همصدا باشند. البته نیاز است که قواعد و قوانین محدودکننده ناشی از تحریم برداشته شود و ارز تکنرخی شود؛ ضمن اینکه دست فعال بخشخصوصی برای مراوده باز شود. این یک مطلب مبرهن و واضح است که کل حاکمیت باید با توافق همراهی کند؛ چراکه این همراهی یک اصل بسیار مهم است. ما ظرفیت سرمایهگذاری بهعنوان یک اصل مهم در دنیا را داریم و شاید تنها اقتصاد بزرگ دنیا هستیم که چنین قابلیت سرمایهگذاری را در اختیار دارد؛ اما قوانین و همراهی لازم و مصوبات مورد نیاز را باید مهیا کرد و از همه مهمتر باید همدلی لازم را برای این کار فراهم کرد. اگر این چنین باشد، حتما برندهای بزرگ اروپایی، آمریکایی و آسیایی در حوزه ایران حضور مییابند؛ اما اگر فضای برجام تکرار شود، شرکتهای چینی کنونی هم دوام نخواهند آورد؛ ضمن اینکه مساله FATF امروز موضوع بسیار مهمی است و باید حل شود. توافق لازم است، اما کافی نیست؛ بلکه همه نیازها و پیشنیازهای آن را باید دید و در این مسیر، سنگاندازی را به صفر رساند تا سرمایهگذار بتواند با اطمینان حضور یابد. به هر حال ایران برای تحقق رشد 8درصدی نیاز به سرمایهگذاری دارد و حداقل 100میلیارد دلار باید سرمایه جذب کند تا کشور را بتوان از این مرحله عبور دارد. ما این توان را در زیرساختها، مسائل انرژی و مواردی از این دست اکنون در اختیار نداریم و این ناترازیها زمانی جبران میشود که سرمایهگذاری صورت گیرد و حتما باید مالکیت معنوی و همدلی و پشتیبانی را مهیا کرد.
تجارت ایران نیازمند چه گونهای از بازخوانی است تا بتواند خود را به قطار پرسرعت تحولات تجاری در دنیا برساند؟
مهمترین نیاز تجارت ایران، خروج از اقتصاد دستوری و پیوستن به اقتصاد آزاد دنیاست؛ اقتصاد ایران باید با اقتصاد دنیا رقابت کرده و از این فضا استفاده کند. در هیچ کشوری، اقتصاد محدود و سوسیالیستی موفق نبوده و هر اقتصادی که قصد داشته رشد کند، نیاز به فضای مناسب کسبوکار و ورود به فضای رقابتی دارد. باید به مسائل اقتصادی نگاه علمی داشت و تجارت را پیشران دانست تا بتوان فضای رقابتی مناسبی را در کشور رقم زد. مهمترین اصل این است که نگاه اقتصادی را از یک نگاه گلخانهای به یک اقتصاد رقابتی قابل عرضه در دنیا تبدیل کرد و این کار شدنی است؛ هرچند مشکلاتی دارد. اگر مردم بدانند که قرار است سختی تحمل کنند ولی پس از آن شرایط مناسبی را تجربه کنند، حتما همراهی میکنند؛ همانطور که در ترکیه به وقت انقلاب اقتصادی و اصلاحات، مردم به شوق فاصله گرفتن از اقتصاد تورمی، همراهی لازم را صورت دادند و این کشور، عضو اتحادیه اروپا شد و اکنون اقتصاد آنها، وارد فضای باز شده است. امروز هند نیز جزو کشورهای نوظهور دنیاست و توسعه آن قابل تامل است؛ ما دوره سختی را پیش رو خواهیم داشت اما نیاز اقتصاد ایران، اصلاحات ساختاری است.
خب نقطه آغاز اصلاحات اقتصادی بهخصوص در حوزه جذب سرمایه اعم از داخلی و خارجی از دید شما چه نقطهای است؟
مهمترین نقطه، نگاه و باور این است که ایران نیاز به سرمایهگذاری دارد و باید برای تحقق این هدف، به سرمایهگذار اطمینان و اعتماد لازم را داشت. باید فضای مناسبی که سرمایهگذار را تشویق میکند، مهیا کرد و از سوی دیگر، قوانین را اصلاح کرد و درعینحال، نیازهای اولیه و اساسی بنگاههای اقتصادی و سرمایهگذاران را تامین کرد. حتما باید در دوره توافق، کارهای مشارکتی را با دنیا آغاز کنیم تا ایران را به عنوان یک هاب در منطقه معرفی کرده و اشتغال ایجاد کرد. شرکتهای جوینت ونچر باید در اقتصاد ایران شکل گیرند تا هم امنیت اقتصادی تامین شود و هم شکوفایی ایجاد شود؛ این امر تحریم را هم متوقف میکند؛ چراکه اگر سرمایهگذاران یک کشور حضور داشته باشند، بهسختی اجازه خواهند داد که منافع سرمایهگذارانش با تحریم به خطر افتد؛ بنابراین برای تحریمناپذیر کردن اقتصاد ایران و تداوم فضای مناسب کسبوکار لازم است که فضا را به سمت فعالیتهای مشترک پیش ببریم تا پایه امنیت منطقهای را فراهم کنیم و توسعه پایدار برای اقتصاد ایران را رقم زنیم.