مرد رستوران دار دست بردار برای زن مطلقه نبود
زن 20 ساله ای است که مدعی بود راه گریزی برای فرار از هوسرانی های کارفرمایش ندارد سرگذشت خود را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری بازگو کرد.
او گفت: پدرم با کارگری هزینه های خانواده 6نفره اش را تامین می کرد و من هم فرزند دوم آن ها هستم؛ اما پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و به همین خاطر هم من در 16 سالگی پای سفره عقد نشستم و با جوانی عصبی و معتاد ازدواج کردم. «قربان» بی جهت مرا کتک می زد و ناسزا می گفت ولی من همواره سکوت می کردم تا شاید او روزی دست از این رفتارهای خشن بردارد. با وجود این، کار به جایی رسید که دستم را شکست و مرا از خانه بیرون انداخت.
دیگر چارهای نداشتم و به خانواده ام پناه بردم اما با مخالفت و برخورد سرد خانواده ام روبه رو شدم و دوباره نزد «قربان» بازگشتم. حالا دیگر احساس می کردم هیچ حامی و پشتیبانی ندارم و خودم باید مسیر آینده ام را پیدا کنم چرا که کسی از من در برابر آن موجود خشن حمایت نمی کرد. بالاخره آن قدر تنهایی و مشکلات اقتصادی به من فشار آورد که از «قربان» جدا شدم و به کارگری در منازل مردم روی آوردم؛ اما درآمدم کفاف هزینه های زندگی و اجاره سوئیتی را نمی داد که بعد از طلاق آن جا زندگی می کردم.
خلاصه پس از جست وجوهای زیاد در یک رستوران مشغول کار شدم و خیلی زود با کارکنان آشپزخانه و دیگر کارکنان آن جا خو گرفتم. همه افرادی که در آن رستوران کار می کردند، رابطه خوبی با من داشتند و حتی کارفرما نیز که او را «مهندس» صدا می زدند، به من احترام می گذاشت؛ ولی از نیمه دوم مرداد گذشته حادثه ای رخ داد که سرنوشت مرا نیز به ترفندی کثیف گره زد.
منبع: خراسان