زن جوان: شوهرم با پولهای من برای معشوقهاش ماشین خرید
زن جوانی که به اتهام صدور چک بلامحل دستگیر شده بود، گفت که این چکها را شوهرش کشیده است.

این زن به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک فراجای مشهد گفت: هنوز کودکی یکساله بودم که پدرم از شهرستان به مشهد منتقل شد. او کارمند یک سازمان دولتی بود و به همین خاطر ما هم به همراه پدر به مشهد مهاجرت کردیم.
زن ۴۰ساله به اتهام صدور چک بلامحل دستگیر شد.
بعد از آنکه دیپلم گرفتم و تحصیلات دانشگاهیم را به پایان رساندم، در یکی از مدارس غیرانتفاعی در حالی به خاطر علاقهام به تدریس مشغول کار شدم که حقوق بسیار ناچیزی دریافت میکردم که حتی هزینه های رفت و آمدم را کفاف نمیداد. این بود که با کمک پدرم وارد بازار کار شدم و مغازه فروش لوازم آرایشی و بهداشتی راهاندازی کردم. از سوی دیگر، به دلیل تلاشهای شبانهروزی خیلی زود پیشرفت کردم و چند فروشگاه دیگر راه انداختم.
برای خرید و فروش کالاهایم به شهرک صنعتی مشهد رفت و آمد میکردم که در این میان با جوانی به نام بابک آشنا شدم. او شغل ثابتی نداشت، اما هر روز به شهرک صنعتی میآمد تا اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد. آن زمان من ۳۲ساله بودم و با اصرارهای او من هم عاشقش شدم. بابک به خواستگاریم آمد و پدر و مادرم نیز با ازدواجمان موافقت کردند.
۳ سال بعد از ازدواج من بادار شدم و دختری به نام هستی به دنیا آوردم. با آنکه همسرم بیکار بود و من مخارج زندگی را میپرداختم، احساس میکردم زندگی شیرینی دارم تا اینکه یک روز ماجرای تلخی رخ داد و زندگی من در مسیر نابودی قرار گرفت.
آن روز وقتی برای رفتن به سر کار آماده میشدم تا حقوق کارگران را پراخت کنم، زن جوانی مقابلم ظاهر شد و خودش را همسر موقت بابک معرفی کرد. اگرچه من با تندی پاسخ آن زن را دادم و چیزی از این ماجرا به بابک نگفتم، اما این موضوع مانند خوره به جانم افتاد و روح و و روانم را خراشید. با وجود این، سکوت کردم و به خاطر آینده دخترم به زندگی مشترک با بابک ادامه دادم.
تا اینکه اواخر سال گذشته متوجه شدم دستهچکم گم شده است. خیلی زود به بانک رفتم و ماجرا را گزارش دادم، ولی با برگشت خوردن اولین چک تازه فهمیدم که بابک چک های مرا در بازار خرج کرده است.
هنوز پیگیر همین موضوع بودم که ناگهان یکی از مالباختگان با حکم جلب به در خانهام آمد و مرا دستگیر کرد. در کلانتری متوجه شدم که همسرم با این چکهای بلامحل برای همسر موقتش خودرو و لوازم دیگر خریده است.
واقعا درمانده بودم. باورم نمیشد روزی که عاشق بابک شدم کارم به اینجا برسد. به ناچار با او تماس گرفتم و ماجرای دستگیریم را اطلاع دادم. زمانی که همسرم وارد کلانتری شد، او را نیز دستگیر کردند چراکه به اتهام صدور چکهای بلامحل حکم جلب داشت و در سامانه های پلیس تحت تعقیب قضایی قرار گرفته بود.
حالا هم در حالی باید راهی دادگاه شوم که دختر بیگناهم چشم به راه است و نمیدانم چه سرنوشتی انتظار او را میکشد.
این زوج جوان در حالی به مراجع قضایی معرفی شدند که با دستورهای ویژه سرهنگ آرش ایرانمنش رئیس کلانتری شهرک فراجا تلاشهای مشاور کلانتری برای تعیین وضعیت دختر آنها آغاز شد و اقدامات قانونی در این باره ادامه یافت.