به روز شده در
کد خبر: ۱۴۷۷۲

«هملت ماشین» فریاد اعتراض در تئاتر پست‌مدرن

نمایش «هملت ماشین» به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر، با نگاهی انتقادی به هملت شکسپیر، در سال ۱۳۸۹ پس از هشت سال انتظار روی صحنه رفت و با روایتی پست‌مدرن، بی‌عدالتی‌های دنیای معاصر را به چالش کشید.

«هملت ماشین» فریاد اعتراض در تئاتر پست‌مدرن

ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با سپری کردن بیش از ۴ دهه پا به قرنی تازه گذاشت؛ در این عمر سپری شده ۴۷ ساله، آثار مختلفی با موضوعاتی متنوع از دفاع مقدسی، دینی، کمدی، اجتماعی و … تولید و در سالن‌های تئاتر به صحنه رفتند. برخی از این آثار بسیار جریان ساز بودند و برخی آثار خاطره‌انگیز و پرمخاطب.

شاید خالی از لطف نباشد مروری داشته باشیم بر آثاری که طی دهه‌های ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ تولید و اجرا شدند، روندی که این آثار برای تمرین و تولید طی کردند، گروهی که در تولید و اجرای اثر حضور داشتند و دیدن تصاویر این اجراها اعم از عکس یا فیلم.

از این رو در گروه هنر تصمیم بر این شد که از آغاز سال ۱۴۰۰ با جمع‌آوری اطلاعات مختلف اجراهای ۴ دهه گذشته، مروری‌بر تولیدات تئاتر ایران در این بازه زمانی داشته باشیم. در هفتاد و پنجمین گام از مرور «چهار دهه خاطرات صحنه» به سراغ نمایش «هملت ماشین» رفتیم به نویسندگی هاینر مولر و کارگردانی ناصر حسینی‌مهر که در پاییز ۱۳۸۹ در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت. در این اثر نمایشی بازیگرانی چون رزگار خاطری، بهار کاتوزی، مازیار فیروزمند، فریناز صراف، مرتضی کاشی، هوشنگ قوانلو و غلامحسین بهرامی ایفای نقش می‌کردند.

ناصر حسینی مهر نویسنده و کارگردان تئاتر فارغ‌التحصیل «هنرکده آناهیتا» تهران به مدیریت مصطفی و مهین اسکویی و مدرسه عالی هنر پاریس است. او همچنین نماینده پیشین «مرکز ملی تئاتر ایران» در انستیتو بین‌المللی تئاتر فرانسه بوده است.

«هملت ماشین»؛ تئاتری که هشت سال برای اجرا انتظار کشید

مسیر آغاز فعالیت تئاتری با «سه خواهر» چخوف

حسینی مهر فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۵۱ با گروه آناهیتا آغاز کرد. نخستین حضور جدی او روی صحنه، در نمایش «سه خواهر» اثر آنتون چخوف به کارگردانی مهین اسکویی در تالار سنگلج (۲۵ شهریور سابق) بود. سپس در چند نمایش نظیر «هائیتی» اثر ویلیام دوبوآ (۱۳۵۷ تالار رودکی وحدت)، «ابن سینا» اثر عنایت الله احسانی (۱۳۵۸ تالار آزادی) و نمایش‌های دیگری به کارگردانی مصطفی اسکویی نقش‌آفرینی کرد. فعالیت او در تئاتر تا سال ۱۳۶۱ ادامه داشت، اما پس از آن تصمیم گرفت به اروپا مهاجرت کند. او هفت سال در فرانسه و ۱۵ سال در آلمان به تحصیل و فعالیت تئاتری پرداخت و به‌عنوان بازیگر، طراح صحنه، نور و گریم در کارهای مختلف همکاری داشت.

حسینی مهر در سال ۱۳۸۴ به ایران بازگشت و علاوه بر تدریس، گروه «تئاتر ۶» را بنیان گذاشت. نخستین نمایشی که پس از بازگشت به صحنه آورد، «اتاق شماره ۶» بود با اقتباس از داستانی به همین نام از آنتون چخوف. او همچنین نمایشنامه «ویتسک» اثر گئورگ بوشنر و چند نمایشنامه از هاینر مولر از جمله «مائوزر»، «هراکلس پنج» و «هملت ماشین» را به اجرا رساند. آخرین کارگردانی او، نمایش «بوف کور»، اقتباسی از رمان مشهور صادق هدایت بود که در سالن «چهارسو» به صحنه رفت.

حسینی مهر علاوه بر فعالیت‌های اجرایی، به تألیف و ترجمه نیز پرداخته و کتاب‌هایی نظیر «تئاتر در ایران؛ از کودتا تا انقلاب»، «تئاتر در ایران؛ نخستین سال‌های انقلاب ۵۷»، «پیشگامان نمایش در ایران»، «تئاتر معاصر اروپا»، «آخرین درس بازیگری استانیسلاوسکی»، «اکسپرسیونیسم، دادئیسم و پست مدرنیسم در تئاتر»، «دراماتورژی و تمرین‌نگاری بر وُیتسِک بوشنر»، «تئاتر، جزیره کوچک آزادی باربا و تئاتر اودین»، «وُیتسِک»، «مفیستو»، «درنای شب» را منتشر کرده است. او در زمینه تدریس نیز فعال بوده و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکده سینما-تئاتر دانشگاه هنر، دانشگاه آزاد تنکابن، تبریز و یزد به آموزش هنر تئاتر پرداخته است.

رامتین شهبازی در مورد «هملت ماشین» چه گفت؟

رامتین شهبازی نویسنده و منتقد سینما و تئاتر در سال ۱۳۸۹ در مورد نمایش «هملت ماشین» به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر نوشت: «هاینر مولر در بیان دنیای مورد نظر خود سراغ «هملت» ویلیام شکسپیر رفته است. اما در یک اقدام ضربتی ابتدا از تمام عناصر آشنای این نمایشنامه آشنایی زدایی کرده و می‌کوشد متن تازه خود را بر ویرانه‌هایی سامان دهد که جهان زیسته امروز به شخصیتی همچون هملت و یا افلیا تحمیل می‌کند. همین جاست که نگاه ورامتنیت ژنت در تحلیل اثر مولر و حسینی مهر به یاری می‌آید. مولر در اینجا رابطه‌ای کاملاً انتقادی با هملت شکسپیر برقرار می‌کند. در دسته‌بندی تراژدی‌ها به تقسیم جایگاه تاریخی شخصیت‌های آنها هم می‌رسیم. دکتر فرشید ابراهیمیان منتقد و مدرس دانشگاه شخصیت‌ها را به سه دسته سنخی، مرتبه‌ای و وجودی تقسیم می‌کند. او هملت ویلیام شکسپیر را متعلق به شخصیت‌های مرتبه‌ای می‌داند. البته شخصیت‌های مرتبه‌ای خود به سه دسته حماسی، رمانتیک و حماسی- رمانتیک تقسیم می‌شوند که هملت متعلق به دسته حماسی‌هاست. این شخصیت‌ها اعتبار خود را از جایگاه اجتماعی‌شان می‌گیرند و این جایگاه به آنها کمک می‌کند تا بتوانند کارهای محیر العقول انجام دهند.

«هملت ماشین»؛ تئاتری که هشت سال برای اجرا انتظار کشید

در نمایش «هملت ماشین» از تابلوی نخست، همه این مشخصات شخصیتی و جایگاه اجتماعی هملت شکسپیر به هجو کشیده می‌شود که از دیگر سره‌های ادبیات پست مدرنیستی است. ما افلیا، پولونیوس، کلادیوس و گرترود را می‌بینیم که حالتی نیمه دیوانه دارند. البته از اینجا خوانش حسینی مهر و مولر با هم در می‌آمیزد. شخصیت‌ها گویا در محمل یک کابوس برای تماشاگر روایت می‌شوند. آدم‌هایی که نیمی از آنها زیر زمین- قبر- قرار دارند و نیمی دیگر بیرون. آدم‌هایی که خصلت‌های پیشین اشرافی خود را به معنای آدم‌های مطرح در تراژدی از دست داده‌اند، کوکاکولا مصرف می‌کنند و افرادی هستند، شبیه آنچه ما در زندگی روزمره خود می‌بینیم. افلیا لباس جین به تن دارد و مبهوت و مسخ شده به این سو و آن سو می‌رود. با این تصویر کلی ابتدایی مشخص می‌شود، ما هملت را در جایگاه نخستین خود نظاره‌گر نخواهیم بود. در ادامه هملت به صحنه پرتاب می‌شود. با شمشیری شکسته. او نیز در جای خود نیست. دیالوگ‌هایی که بر زبان می‌آورد، نشان از یاوه‌گویی دارد. اینجاست که مولر در جایگاه نویسنده آشنایی‌زدایی خود از واژگان را آغاز می‌کند و در ابتدا واژه مادر را بر می‌گزیند. اگرچه روایت داستان هملت در اینجا به کمک مولر می‌آید زیرا مادر هملت، همسر خود را کشته و با قاتل او یعنی برادر همسرش ازدواج کرده است. اما هملت به ناگاه پدر را هم از انتقاد مصون نمی‌گذارد و به این ترتیب مولر کلیت نهاد خانواده را در دوره نگارش نمایش به باد انتقاد می‌گیرد که یکی از مباحث اخیر دنیای مدرن محسوب می‌شود. این نگاه در پرده‌های بعد به افکار و سرشت‌های تفکری هملت نیز تسری می‌یابد. او که در نمایشنامه شکسپیر فردی فیلسوف‌منش است، اینجا بدل به یک یاغی می‌شود که خود را همانند عمویش انسانی مصرف‌گرا می‌بیند. انسانی که جامعه مدرن از او شبحی ماشینی ساخته شبیه انسان‌های دیگر. اینجاست که در نمایشنامه مولر جایگاه شخصیتی هملت به آدمی ضعیف و زبون بدل می‌شود که خود را در جایگاه مکبث و راسکولنیکوف در می‌یابد. یعنی انقلاب او نه در احیای اخلاق که برای دست‌یابی به نوعی بی‌اخلاقی است که آشفتگی‌اش نیز جزای همین نگره است.»

آشنایی با مولر؛ نخستین دیدار در میان دود و تاریکی

در همین راستا ناصر حسینی‌مهر، در مورد فرایند شکل‌گیری نمایش «هملت ماشین» به خبرنگار مهرگفت: زمانی که با «هملت ماشین» آشنا شدم، با سرخوردگی به این اثر شروع شد. در آن دوران که در شهر کلن آلمان به‌عنوان بازیگر روی صحنه بودم به تماشای نمایشی رفتم که از آلمان شرقی آمده بود: «هملت ماشین». اما از آن اجرا سر در نیاوردم، مات و مبهوت و با اندکی پکری از تئاتر بیرون آمدم. مدت‌ها گذشت تا اینکه توسط یکی از همکارانم مطلع شدم که هاینر مولر برای یک سخنرانی غیررسمی به شهر کلن می‌آید؛ آن هم در مکانی گمنام، زیرزمینی تنگ و تاریک به قد کف دست و به دعوت جوان‌های روشنفکر و چپگرا و آلترناتیو کلن و شهرهای اطراف. بدون هیچ معطلی سوار دوچرخه ام شدم و به آن محل رفتم. کمی دیر رسیده بودم. وارد فضایی شدم که مرا به یاد کلوپ های دوران انقلابی دهه ۲۰ آلمان می‌انداخت، همان طور که در فیلم‌ها دیده بودم فضایی نیمه تاریک، پر از دود سیگار، با انبوهی از جوانان که بر زمین نشسته بودند … پشت تریبون، زیر نوری تند، مردی با عینکی درشت ایستاده بود، سیگار برگ می‌کشید و صحبت می‌کرد، از سیاست و تاریخ می‌گفت و از اتحاد دو آلمان و... آن جلسه آن چنان مرا به شور و شوق آورده بود که همان روز به یکی از کتابفروشی های شهر رفتم و چند نمایشنامه از مولر خریدم که «هملت ماشین» هم در میانشان بود، نمایشنامه‌ای فقط در ۹ صفحه با زبانی جادویی و دشوار، سخت‌تر از شکسپیر. خواندنش هم مثل اجرایش سرگیجه آور بود، آن هم با زبان لنگ آلمانی ام، حتی خود آلمانی‌ها هم به آسانی از پس درک آن برنمی آیند. باری مدتها طول کشید تا «هملت ماشین» را بفهمم و چند سال زمان برد تا به فارسی برگردانمش. از سوی دیگر در ذهنم آرزوی اجرایش را داشتم، ولی کو جرئت؟ آن هم در آلمان، هرگز! حتی پس از بازگشتم به ایران تا مدت‌ها گمان می‌کردم توانایی اجرای آن را ندارم.

«هملت ماشین»؛ تئاتری که هشت سال برای اجرا انتظار کشید

وی افزود: سال ۱۳۸۳ به ایران آمدم و قصد اجرای نمایش‌های «مفیستو» و «شاه لیر» را داشتم، اما نظام تئاتریِ وقت با من مدارا نکرد، حتی یکی از مدیران تئاتری به من گفت «برو با مدرک دکترا برگرد راهت باز می شود»! به آلمان برگشتم، اما نه برای گرفتن مدرک دکترا نه، برگشتم به تئاتر و یک سال در تئاتر روبرتو چولی استخدام شدم. اما وسوسه اجرا در تهران راحتم نمی‌گذاشت و باز هم به ایران بازگشتم، اما با ۲ نمایش دیگر؛ «ویتسک» و «درنای شب» و باز هم پذیرفته نشد. عجیب بود! قصد داشتم برای همیشه بروم و دیگر به ایران برنگردم که پیشنهاد تدریس در چند دانشکده شد و پذیرفتم که ای کاش نمی‌پذیرفتم و با زندگی ام بازی نمی‌کردم! سپس در سال ۸۵ به اتفاق خسرو حکیم‌رابط اقتباسی از داستان «اتاق شماره ۶» چخوف را آماده کردیم که با هزار خون دل خوردن‌ها به صحنه بردیم و بعد از ۲۱ اجرا جلوی ما را گرفتند. سه سال بعد تصمیم گرفتم سراغ «هملت ماشین» بروم، رفتم، آن هم با مشکلات فراوان روبه‌رو شد که سرانجام در تئاتر شهر اجرا شد. نظام تئاتری در اجرای این اثر هم با سنگ اندازی های فراوان همراهی نکرد. برایم واقعاً عجیب بود، و هست، هنوز هم این سوال برایم مطرح است که آیا حضرات با خود من مشکل دارند یا با متن‌ها و اجراهایم؟

کار کردن روی آثار مولر، ترسی جهانی است!

حسینی‌مهر در مورد ویژگی‌های متون هاینر مولر، عنوان کرد: کار کردن روی آثار مولر نه‌تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا ترسناک است و کارگردانان از آن هراس دارند به‌ویژه «هملت ماشین» که نقطه عطف آثار مولر به‌شمار می‌رود. حدود هشت سال طول کشید تا «هملت ماشین» را اجرا کنم و در این مدت رفته‌رفته متوجه شدم که این اثر چه درونمایه‌ای عمیق و غنی دارد، هر واژه این نمایشنامه پشتوانه‌ای به گستردگی زندگی دارد و شناخت و دستیابی به آنها آسان نیست. واقعاً هنوز هم پس از این هم سال، لایه‌هایی از این اثر برایم قابل درک نیست. اما اگر بخواهم در یک جمله نمایشنامه «هملت ماشین» را معرفی کنم، می‌گویم؛ «پرخاش انسان معاصر به همه بی‌رحمی‌ها، بی‌عدالتی‌ها و خشونت‌های عصر حاضر».

این کارگردان تئاتر، در ادامه در مورد نقش دیالوگ در این اثر توضیح داد: در این متن مولر، دیالوگ و گفتگو جایگاه پراهمیتی ندارد. این نمایشنامه انعکاسی است از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم؛ دنیایی که در آن گفتگو فاقد معنا و ارزش است، همان دنیایی که در زمان هاینر مولر گرفتار استالینیسم و کاپیتالیسم بود و هنوز هم هست، دنیای اقتدارگرایی که به قول خود مولر؛ «دندان‌هایش برق می‌زند، و شکلکش سلامی آخر است به بشریت»!

«هملت ماشین»؛ تئاتری که هشت سال برای اجرا انتظار کشید

از نابودی «هملت در بوداپست» تا ادای احترام به استاد

وی افزود: مولر در آغاز قصد داشت، ابعاد مختلف زندگی فجیع دنیای معاصر را، به‌ویژه در جوامع سوسیالیستی که خودش هم در آن به سر می‌برد در قالب یک نمایشنامه مدرن ارائه کند. او متنی نوشت با عنوان «هملت در بوداپست» که موضوع محوری آن قتل حکومتی شخصیت‌های سیاسی بلوک شرق به‌خصوص در مجارستان بود. این متن حدود ۲۰۰ صفحه می‌شد، اما راضی‌اش نکرد، زیرا پر از پرگویی بود و حرافی، پس نابودش کرد. بعد، یکی از کارگردانان سرشناس آلمان به نام بنو بسون از مولر خواست تا «هملت» شکسپیر را به زبان آلمانی ترجمه کند تا به صحنه ببرد. مولر که به زبان انگلیسی مسلط بود، آن را ترجمه کرد. همین ترجمه سبب شد که مولر با شخصیت پردازی و درام شکسپیری به شکل عمیق‌تری آشنا شود و در نهایت، متن کوتاه «هملت ماشین» را بنویسد و دنیای سرد و ناامن پیرامونی را تصویر کند. این اثر با همان ساختار پنج پرده‌ای نمایشنامه شکسپیر شکل گرفت، اما این بار در پنج اپیزود. البته نه با همان قهرمان رمانتیک و مالیخولیایی شکسپیر، بلکه با شخصیتی عصیان‌گر و ضدقهرمان که در واقع هم خود هاینر مولر بود، هم بازیگری که آن را ایفا می‌کرد و هم «هملت قرن بیستم»، تا به مخاطب خود هشدار بدهد که «چشمانتان را باز کنید! امروز هم هنوز دیکتاتورهای تاریخ در اطراف شما هستند» و ضمن تاکید به این موضوع که «همه ما در تاریکی شب، درون فضایی با ابعادی نامعلوم ایستاده ایم».

حسینی‌مهر در مورد تفاوت‌های میان هملت ویلیام شکسپیر و هاینر مولر، عنوان کرد: هملت مولر یک ضدقهرمان است. او در یک جامعه بی گفتگو تبدیل می‌شود به آنارشیستی که فقط می‌خواهد ویران کند. او آن‌قدر ستم دیده و رنج کشیده، آن قدر شاهد نابودی ارزش‌های انسانی بوده، آن قدر وراجی‌های بیهوده شنیده که دیگر تصمیم دارد خط بطلان بر همه ارزش‌های کاذب بکشد. در نتیجه تبدیل می‌شود به یک «ماشین»، بدون احساس، بدون درد، بدون تفکر، چیزی مثل یک ماشین تحریر، یا یک تانک و یا یک چهارپایه زیر طناب دار و … و تا آنجا پیش می‌رود که تبر راسکولنیکف را «امانت می‌گیرد»، زیر نیم‌تنه اش پنهان می‌کند، تا از تمامی خون‌خواران تاریخ انتقام بگیرد و روی صحنه فریاد بکشد؛ «خروس ها را سر بریده‌اند، سحری در کار نیست». در واقع هاینر مولر قصد داشت مثل استادش برتولت برشت دیگر سکوت اختیار نکند، بلکه ماهیت ضد انسانی حاکمیت‌های اقتدارگرا و ایدئولوژیک را افشا کند، درست همان کاری که برشت با هیتلر و نظام فاشیستی او انجام داد.

در تئاتر ما جایی برای شما وجود ندارد!

حسینی‌مهر در ادامه به توضیح واکنش تماشاگران آلمانی نسبت به «هملت ماشین» پرداخت و گفت: این نمایشنامه در سال ۱۹۷۷ نوشته شده است، به عبارتی ۱۳۵۵ خورشیدی. در واقع می‌توان گفت «هملت ماشین» اولین اثر ادبیات دراماتیک در ژانر پست‌مدرنیسم محسوب می‌شود و تا زمان فروپاشی سوسیالیسم یعنی سال ۱۹۸۹-۱۹۹۰، این نمایشنامه اجازه اجرا در آلمان دموکراتیک را نداشت و اولین بار در بلژیک و فرانسه روی صحنه رفت و بعدها در آمریکا به کارگردانی رابرت ویلسن که به هیچ وجه مورد پسند مولر واقع نشد، اجرا رفت. البته مولر از همان روزی که این نمایشنامه را نوشت در کنار چند نمایشنامه دیگرش مثل «مائوزر» بارها تحت فشار سانسورچی‌ها و بازجویی سازمان امنیت آلمان شرقی قرار گرفت. البته این موضوع برای «هملت ماشین» هم در تهران رخ داد، ما را پس از اخذ مجوز و ۱۹ اجرا، از صحنه پایین کشیدند. گرچه این بی‌مهری‌ها و جفاکاری نسبت به بقیه آثار من مثل «ویتسک» و «هراکلس ۵» هم وجود داشت و گویا این شرایط همچنان ادامه دارد، اما به اعتقاد من باید از تاریخ درس بگیریم و بدانیم که این نوع محدودیت‌ها برای تئاتر هر کشوری جز ضرر نتیجه‌ای ندارد. چند سال پیش، یکی از مدیران تئاتر به من گفت: «در تئاتر ما جایی برای شما وجود ندارد!» شاید حق با این قبیل افراد باشد و شاید فکر کنند جامعه ما نیازی به تئاتر اندیشمند ندارد، اما از طرف دیگر خوشحالم که در چند سال اخیر جوانان ما به وجه اندیشه‌ورزی در تئاتر پی برده‌اند و آثار درخشانی به صحنه آورده‌اند.

«هملت ماشین»؛ تئاتری که هشت سال برای اجرا انتظار کشید

ارتباط بی‌نظیر اثر مولر با مخاطبان

وی در مورد نوع ارتباط‌گیری مخاطبان با متن مولر، یادآور شد: اجرای این اثر تا کنون در سراسر جهان ارتباط بسیار خوبی با مردم برقرار کرده، به‌ویژه با قشر فرهیخته جامعه. بعد از فروپاشی دیوار برلین، بسیاری گمان می‌کردند که مولر هم، به خدمت نظام کاپیتالیستی در می‌آید، یا در آن ذوب می‌شود. اما این طور نشد و به هیچ وجه تحت تأثیر دنیای پرهیاهوی غرب قرار نگرفت و در برابر آن وجه از فرهنگ منحط و ناامن معاصر سر خم نکرد و نگاه منتقدانه خود را به غرب حفظ کرد.

فریاد زنی با حنجره زخمی؛ مخاطبانی که پس از اجرا سکوت کردند!

حسینی‌مهر در مورد ویژگی‌های شخصیت دوم نمایشنامه هاینر مولر، توضیح داد: شخصیت دومی که مولر در نمایشنامه «هملت ماشین» با قدرتی حیرت آور خلق کرده؛ افلیا است. زنی سرکش که تنها اسمش را از شکسپیر گرفته؛ زنی که برعکسِ افلیای نازپرورده شکسپیر که تحمل هیچ رنجی ندارد در برابر سرکوب کنار نمی‌آید و حق طبیعی خود را با حنجره‌ای زخمی فریاد می‌زند. زنی که مظهر حق‌کشی های تاریخ بوده و هنوز زنده است و نفس می‌کشد، زنی که با استقامتی باورنکردنی می‌خواهد نبردگاهی به نام وطن را نابود کند، وطنی که در آن حق کشی‌های تاریخ بارها تکرار شده، او می‌خواهد دیوارها را بشکافد، تا صدای فریاد جهان به درون بیاید و فریاد جهان، زنی که سینه خودش را می‌شکافد، قلبش را به دست می‌گیرد و با تن پوشی از خون پا به خیابان‌های همه شهرهای جهان می‌گذارد.

کار کردن با نسل جوان؛ یک دغدغه

وی افزود: من غیر از کار اولم «اتاق شماره ۶»، همیشه از نسل جوان در شهرهای مختلف دعوت به همکاری کرده‌ام و در حال حاضر هم که نمایشنامه «مرگ دانتون» اثر گئورک بوشنر را ترجمه و با تمامی طراحی‌ها آماده اجرا دارم حتماً با نسل جوان کار خواهم کرد. گرچه اگر راستش را بخواهید بسیار ناامیدم از اجرای آن، چون تاکنون به رغم آنکه چندین بار درخواست اجرا داده‌ام اما جواب همواره منفی بوده است، تا چه پیش آید.

در مسیر دوری از تئاتر اندیشه‌ورز

حسینی‌مهر در پایان به شرایط کیفی تئاتر در دهه ۸۰ اشاره کرد و گفت: سطح اجراها در آن زمان، بسیار بهتر و وفادارانه به ساحت هنر بود و تئاتر هنوز مثل امروز تجاری و سرگرمی صرف نشده بود. مطمئن باشید مقصر این افول کیفی به هیچ وجه هنرمندان تئاتر نیستند، بلکه خطا از نظام تئاتری ماست که ساز و کار درستی در اداره کردن تئاتر ندارد، چه در پایتخت و چه در سایر شهرها. همین کافی است که بگویم وقتی در طول یکسال ۳ مدیر در اداره کل هنرهای نمایشی تغییر می‌کنند، ثمره‌اش چیزی نیست جز همین آشفتگی و نابه سامانی امروز ما در تئاتر. این برای تئاتر ایران بسیار مضر است و باعث می‌شود روز به روز از تئاتر اندیشه‌ورز به سوی تئاتری ارزان دور شویم.

منبع: مهر

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار