به روز شده در
کد خبر: ۶۸۳۰
«صورت مالی‌های» دیگر رازنگهدار بانک‌ها نیستند

در تاریکخانه بانک‌های کشور چه می‌گذرد؟

گزارش اخیر بانک مرکزی درباره نرخ کفایت سرمایه بانک‌ها، آب پاکی را روی دست همه ریخت؛ دخل و خرج تعدادی از بانک‌های کشور به جایی رسیده که دیگر امکان پنهان شدن، پشت صورت‌های مالی نیز برای مدیرانشان وجود ندارد.

در تاریکخانه بانک‌های کشور چه می‌گذرد؟
آوش-سهند اینانلو

خیابان‌های شلوغ، ساختمان‌های بلند، شعبه‌هایی با تابلوهای درخشان! اما پشت این نماهای پر زرق و برق، واقعیتی تلخ پنهان شده است. بانک‌هایی که زمانی ستون‌های مستحکم اقتصاد بودند، حالا زیر بار بدهی و زیان انباشته کمر خم کرده‌اند. صورت‌های مالی دیگر راز نگه نمی‌دارند؛ آن‌ها با عدد و رقم‌هایی که حالا همه می‌بینند، اعتراف می‌کنند که بانک‌ها حال و روز خوشی ندارند.

سید علی مدنی‌زاده، اقتصاددان، این وضعیت را ناشی از رگولاتوری ضعیف در شبکه بانکی می‌داند. او می‌گوید که در سال‌های گذشته، بانک‌ها بدون نظارت کافی، به سمت سرمایه‌گذاری‌های خطرناک و کم‌بازده رفته‌اند؛ درست مثل کسی که در یک قمار بزرگ، همه دارایی‌اش را روی میز گذاشته باشد، با این امید که شاید بخت یارش شود. اما واقعیت بی‌رحم‌تر از آن است که به امید تکیه کند.

حساب و کتاب‌هایی که دیگر جور در نمی‌آیند

بانک مرکزی، بالاخره به زبان آمده است. مسئولان می‌گویند ۱۴ بانک در کشور زیان انباشته دارند. بعضی از آن‌ها به نقطه‌ای رسیده‌اند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. شاخص کفایت سرمایه که در دنیا معیار سنجش سلامت بانک‌هاست، برای برخی از بانک‌های ایرانی به صفر نزدیک شده است. به این معنا که اگر تکانه‌ای در اقتصاد بیفتد، این بانک‌ها هیچ سپری برای مقاومت ندارند.

کامران ندری، کارشناس اقتصادی، هشدار می‌دهد که مشکل، فقط یک عدد در صورت‌های مالی نیست. او می‌گوید: «وقتی یک بانک زیان انباشته دارد، یعنی دیگر توان وام دادن، تأمین مالی و حمایت از تولید را ندارد. این یعنی فلج شدن بخشی از اقتصاد.»

اما زیان انباشته از کجا آمده است؟ چرا بانک‌هایی که روزی نماد اعتماد بودند، حالا در آستانه فروپاشی‌اند؟

مسیر اشتباهی که بانک‌ها رفتند

ماجرا به یک دهه قبل برمی‌گردد. در دهه ۹۰، دولت‌ها برای جبران کسری بودجه، فشار سنگینی به بانک‌ها وارد کردند. بانک‌ها هم برای سرپا ماندن، وارد بازی خطرناکی شدند. پول‌هایی که باید صرف حمایت از تولید و صنعت می‌شد، سر از بازار املاک و سهام درآورد. بانک‌ها به جای وام‌های کوچک و زودبازده، وارد سرمایه‌گذاری‌هایی شدند که نقدشوندگی کمی داشت.

اما این فقط بخشی از ماجراست. نظام تأمین مالی در ایران، از اساس معیوب است. در بسیاری از کشورها، شرکت‌ها سرمایه مورد نیازشان را از بازار سرمایه تأمین می‌کنند، اما در ایران تقریباً همه چیز به بانک‌ها گره خورده است. نتیجه؟ بانک‌هایی که زیر بار فشار تأمین مالی، یکی‌یکی از پا می‌افتند.

نقطه بی‌بازگشت؟

سؤال بزرگ اینجاست: آیا این بانک‌ها قابل نجات هستند؟ یا اینکه به نقطه‌ای رسیده‌ایم که دیگر راه برگشتی وجود ندارد؟

مدنی‌زاده معتقد است که راه‌حل، دردناک اما ضروری است. او می‌گوید: «باید تصمیم‌های سختی گرفته شود. برخی از بانک‌ها باید ادغام شوند، برخی باید اصلاح ساختاری جدی را تجربه کنند، و حتی شاید برخی دیگر، باید برای همیشه از صحنه اقتصاد کنار بروند.»

اما آیا دولت این ریسک را می‌پذیرد؟ حقیقت این است که سال‌هاست دولت‌ها به جای حل این بحران، آن را به تعویق انداخته‌اند. ورشکستگی یک بانک، تبعات اجتماعی و اقتصادی سنگینی دارد و همین موضوع باعث شده که تصمیم‌گیری‌های اساسی، مرتب به آینده موکول شود. اما این آینده، حالا همین‌جاست.

بانک‌هایی که نمی‌توانند، اما هنوز ایستاده‌اند

بانک‌ها هنوز درهایشان را باز نگه داشته‌اند، و مردم هنوز به آن‌ها مراجعه می‌کنند. اما این سؤال بی‌پاسخ باقی مانده است: تا کی؟ آیا اصلاحات بانکی بالاخره جدی گرفته می‌شود، یا اینکه این بحران آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند تا یک روز، دیگر چاره‌ای جز اعتراف به شکست باقی نماند؟

ارسال نظر

آخرین اخبار