به روز شده در
کد خبر: ۱۵۵۷۳
یادداشت اختصاصی؛

تورم و دست‌وپای بسته علم اقتصاد

سهند اینانلو- دبیر گروه اقتصادی آوش

تورم و دست‌وپای بسته علم اقتصاد
گروه اقتصادی آوش_سهند اینانلو

اقتصاد، گاهی شبیه قصه‌های پر رمز و رازی‌ است که هرچه پیش می‌روی، بیشتر در پیچ‌و‌تابش گم می‌شوی.

قصه ما اما قصه تورم است؛ آن هیولای پنهان که بی‌صدا می‌خزد، جیب مردم را خالی، سفره‌ها را کوچک و جان‌ها را ناتوان می‌کند. آن‌طور که صاحب‌نظران اقتصاد می‌گویند؛ این هیولا را مثلثی نحس تغذیه می‌کند با ۳ ضلع، ۳ بیماری مزمن، ۳ نشانه که اگر کشوری گرفتارشان شود، محکوم به تورمی بلندمدت و ریشه‌دار خواهد بود.

اولین ضلع این مثلث، دولت ولخرج و بی‌محاباست. دولتی که به خودش اجازه می‌دهد راحت خرج کند، بدون آن‌که بپرسد این خرج، چه چیزی به چرخه تولید اضافه می‌کند؟

نه از آن خرج‌هایی که جاده می‌سازند یا مدرسه، بلکه خرج‌هایی که صرف حقوق نهادهای موازی می‌شود، یا در جیب بنگاه‌هایی ریخته می‌شود که فقط اسم‌شان تولیدی‌ است اما عملا مصرف‌کننده بودجه و تولیدکننده کسری هستند.

شبه‌دولتی‌هایی که جای نفس‌کشیدن را برای بخش خصوصی واقعی تنگ کرده‌اند و شبیه ساختمان‌های متروکه‌ای شده‌اند که فقط برق می‌خورند.

ضلع دوم؟ بانک‌هایی که برای خودشان راه می‌روند، برای خودشان تسهیلات می‌دهند و برای خودشان ورشکسته هستند.

آن‌جا که بانک تبدیل می‌شود به دستگاه خلق پول، نه برای تأمین مالی تولید، بلکه برای حفظ ظاهر ترازنامه‌ها. تسهیلاتی که گیرنده‌اش سود می‌برد اما بانک، دارایی‌ای در دست ندارد جز یک فقره طلب مشکوک‌الوصول.

در نتیجه بانک مرکزی مجبور است نقدینگی خلق کند تا بانک‌ها روی پا بمانند، نه برای اقتصاد، بلکه برای آن‌که تشتی از بام پائین نیافتد.

و ضلع سوم؟ نرخ بهره منفی، آن‌هم به مدت بسیار طولانی. نرخ بهره‌ای که می‌شود راه نجات آشنایان، دست‌درازی پنهان به جیب مردم بی‌خبر از همه جا که با شعار حمایت از تولید توجیه شده‌اند.

بانکی که پول ارزان می‌دهد، اما نه به همه؛ به رانت‌خواران، به آن‌هایی که راه و چاه را به‌خوبی و بهتر از من و شما می‌شناسند. به کسانی که بلدند از خلق نقدینگی، برج بسازند.

و حالا سئوال اینجاست که در چنین شرایطی، چه کسی می‌تواند تورم را مهار کند؟ علم اقتصاد، تا وقتی این سه مسئله نحس حل نشده باشند، دستش بسته است. نرخ بهره را بالا ببری، بانک‌ها زمین‌گیر می‌شوند. پائین نگه داری، نقدینگی افسار پاره می‌کند. هر راه‌حلی، وقتی از میان این سه مانع رد نشود، یا شکست می‌خورد یا آن‌قدر پرهزینه است که مردم را از نان خوردن می‌اندازد.

این‌جا دیگر مسئله، صرفا سیاست‌گذاری نیست، بلکه صحبت از یک جراحی عمیق است. باید خرج‌های زائد دولت بریده شود، بانک‌ها به قاعده بازگردند و بازار پول، از سیطره رانت آزاد شود وگرنه مثلث نحس، همچنان بر اقتصاد چنبره خواهد زد و اما تورم، تورم نیز مانند بختک، روی سینه مردم باقی خواهد ماند.

راهکار همه اینها حکمرانی خوب است. وقتی دولت تا به این حد بزرگ است حکمرانی خوب هم منتفی است. بنابراین چاره‌ای نمی‌ماند جز اینکه فانوس دست بگیریم و دنبال حکمران خوب و مجری کاربلد بگردیم.

در روزگاری که دست و پای علم اقتصاد را بسته‌ایم، چاره‌ای نیست جز باز کردن گره‌ها به دست علمای قوم.

ارسال نظر

آخرین اخبار