گالیاردی؛ وصله پینه یا نسخه درمان؟
ورود آنتونیو گالیاردی به کادر تیم ملی، بیش از آنکه نشانه یک تصمیم برنامهریزیشده باشد، نشانه یک واکنش اضطراری است.
امیر قلعهنویی در شرایطی دست به تغییر زده که عملکرد ایران در بازیهای تدارکاتی زیر تیغ نقد بوده و حتی روند فنی تیم در مسابقات رسمی هم نتوانسته هواداران را قانع کند. دعوت گالیاردی به نیمکت تیم ملی وقتی معنا پیدا میکند که بدانیم قلعهنویی به دنبال فردی «تجربهدار در آنالیز» بوده، اما واقعیت رزومه نشان میدهد او بیشتر یک عضو پشتصحنه بوده تا فردی تأثیرگذار در تصمیمات فنی.
رزومه جذاب روی کاغذ، کماثر در میدان عمل
گالیاردی سالها در اطراف تیم ملی ایتالیا بوده، اما نقش او نه مربیگری بوده و نه تصمیمسازی تاکتیکی؛ او بیشتر «تحلیلگر و آنالیزور دیتا» بوده است. حضور در کنار بزرگان مانند مانچینی، پراندلی و کونته، لزوماً به معنی اثرگذاری جدی نیست. وقتی کسی ۱۲ سال در یک ساختار حضور دارد اما ارتقا پیدا نمیکند و همچنان در همان نقش ثابت باقی میماند، طبیعی است که سؤال ایجاد شود: چرا؟ آیا عملکردش به اندازهای نبوده که به سطح بالاتری برسد؟
از پیرلو تا پارما؛ مسیر شغلی که رشد نکرد
سیر کاری گالیاردی پس از جدایی از تیم ملی ایتالیا هم چیزی از این ابهام کم نمیکند. یک مقطع کوتاه در یوونتوس کنار پیرلو، سپس کوچ به کاراگومروک ترکیه، بعد از آن چند ماه بیکاری و در نهایت همکاری با پارما. همۀ اینها نشان میدهد حضورش بیشتر حاصل ارتباطات و همسفری با مربیان است، نه انتخاب مستقیم باشگاهها بهعنوان یک مربی مؤثر. چنین مسیر شغلی با یک مربی «فنیساز»، کسی که قرار است نیمکت ایران را ارتقا دهد، همخوانی ندارد.
ایران به نسخه تاکتیکی نیاز دارد، نه به رزومه تزئینی
تیم ملی اکنون با مشکلات مشخصی روبهروست: افت کیفیت در پرس، کندی انتقال توپ، بیبرنامگی در پرسینگ معکوس و عدم انسجام در ساختار. برای حل این مشکلات، ایران نیاز به مربی اجرایی و متخصص تاکتیک دارد، نه یک آنالیزور که مأموریت اصلیاش استخراج دیتا و تهیه گزارش است. گالیاردی شاید در بخش تحلیل و شناسایی نقاط ضعف مفید باشد، اما تاثیرگذاری او در زمین تمرین و کنار نیمکت هنوز ثابت نشده. به همین دلیل، آوردن گالیاردی بیش از آنکه علاج باشد، مسکن موقت به نظر میرسد — تصمیمی برای آرام کردن افکار عمومی، نه برای پیشرفت تیم ملی.