فروش ۱۴۷ میلیاردی گذشته باشکوه در میان طلا و کتیبه و رنگ
حسین قره

در بیست و چهارمین حراج تهران که جمعه ۱۱ مهرماه برگزار شد، از میان ۱۲۰ اثر ارائه شده ۱۱۴ اثر در مجموع به ارزش ۱۴۷ میلیارد و ۲۱۳ میلیون تومان چوب حراج خورد و فروخته شد. این فروش نشان از تثبیت سرمایهگذاری در بازار هنر است و اگرچه همیشه نسبت به حراجها نهتنها در ایران که در جهان حواشیای وجود داشته؛ اما کماکان حراجها جایی برای عرضه و حفظ چرخش سرمایه در هنر بهحساب میآیند.
فارغ از این موضوع، سه اثری که با گرانترین قیمت در این حراج فروخته شدند چه ویژگیهایی داشتند.
چه کسی شکار میشود؛ نگاهی به شکار زرفام درخشانی
گرانترین اثر فروخته شده «شکار زمستان زرفام» نام دارد و از مجموعه نقاشیهای «شکار» رضا درخشانی است که به قیمت ۱۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان فروخته شد.
رضا درخشانی نقاش ایرانی متولد ۱۳۳۱ که چهرهای جهانی در هنر است بیانی ویژه در نقاشی دارد، آثار او تلفیقی است از جان نقاشی شرقی و ایرانی با تکنیکهای اجرایی غربی. اگرچه نمیشود او را در یک فرم بیانی محدود کرد؛ اما او یادآور روزگار ازدسترفته است.
درخشانی نگاهی عمیق به گذشته دارد و با تکنیکهایی اجرای، مخاطب را از لحظه اکنون به گذشتهای باشکوه میبرد، گذشتهای که با رنگهای خالص لبریز شده و با استفاده از ورقههای طلا و نقره تجلی یافته است. درخشانی با ریختگی رنگها و ایجاد یک هاله در تابلوی شکار زمستان زرفام، مسئله زمان و فاصلهی لحظه اکنون مخاطب با آن گذشته را مشخص میکند، و پردهای به نازکی حریر بین نگاه مخاطب و جریان و حرکت تابلو میکشد.
در مجموعه آثار «شکار» درخشانی اثری از «شکار» (موجودی که تلف خواهد شد) نیست، بلکه گذرکردن مجموعهای از آدمهای سواره و پیاده دیده میشود که به سمتی حرکت میکنند، این فرم موجب حرکت در نقاشی شده است؛ چرا که بعضی از آدمها هنوز به قاب نقاش نیامدهاند و بعضی از قاب خارج شدهاند.
نبود عمق و پرسپکتیو در تابلو یادآور تکنیک نگارگری و گبه و فرشبافی ایرانی است. در این شیوه کسی بر اساس موقعیت مکانی اولویت نمییابد؛ بلکه حضور و وجودش اهمیت پیدا میکند. به این واسطه است که مخاطب هم که بیرون از پرسپکتیو مکانی قرار گرفته، میتواند در زمان اثر حضور داشته باشد.
آثار رضا درخشانی در بسیاری از موزهها و مجموعههای هنری از جمله موزهی بریتانیا، موزهی هنر متروپولیتن نیویورک، موزهی دولتی روسیه، موزهی گونزنهاوزر آلمان، موزهی هنرهای معاصر تهران و در مجموعههای خصوصی متعدد از جمله بنیاد شیخ سلامه بنت حمدان آل نهیان در ابوظبی، موزهی خصوصی صلصالی در دبی، مجموعهی لئون و دبرا بلک در نیویورک، بنیاد فرجام دبی، بنیاد فریموند ژنو، خانوادهی سلطنتی مراکش و بنیاد آیسلر به نمایش درآمد و در همین مراکز نگهداری میشود.
سنگواره؛ آن شکوه باستانی
مسعود عربشاهی که ۱۳۸۹ در ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت، یکی از نقاشان برجسته معاصر است. نقاشی که آثارش با نهضت نقاشی سقاخانه گره خورده و از پیشگامان این سبک ایرانی است. سبکی که به دنبال داشتههای تصویری و ارزشهای بیانمندی ایرانی بود.
عربشاهی صددرصد به این شیوه وابسته نماند و در تمام عمر تلاش کرد تا سبکهای دیگری را با همان رویکرد و باور ملیگرایانه و نئوکلاسیک تجربه کند.
اثری که از او در ۲۴ مین حراج تهران با قیمت ۱۳ میلیارد و ۸۶۰ میلیون تومان به فروش رسید، «نقشبرجسته» نام دارد. این تابلو تلفیقی است از موادی بهغیراز رنگ، و با استفاده از ورق آلومینیوم که روی بوم نشسته، ساخته شده است تا تداعیکننده سنگهای استفاده شده در نقشبرجستههای ایرانی باشد، چه آنان که در دل کوهها کنده شده همچون کتیبههای طاقبستان، چه سربازان سنگی «پارسه» (تختجمشید) که مهمانان را به ضیافت میبرند.
عربشاهی در این اثر برشی از یک نوع مقاومت و سختی را نشان میدهد که در طول هزارهها اگرچه رد تاریخ بر پیکر سنگیاش نشسته است؛ اما تخریب نشده و همچنان استوار مانده است. در این نقاشی عربشاهی هم سوژه از قابی که نقاش برای ارائه اثر انتخاب کرده، بزرگتر است. و به گمان ما مخاطبان با برشی از یک سنگ حجاری شده مواجهیم که از قاب نگاه و جهان اثر سترگتر است و تمام آن در یک قاب، جا نمیگیرد. این نگاه شکوهآمیز به گذشته به مخاطب خاص ایرانی این حس را منتقل میکند که او بخشی از یک واقعه تاریخی است و در یک کلانروایت قرار دارد.
اگر چه عربشاهی آثار بسیار دیگری دارد که حالوهوای متفاوت احساسی را منتقل میکند؛ اما این مجموعه از کارهایش در عین ساختارشکنی در فرم گذشتگان و استفاده از آلومینیوم و... - متریال سنگین - رابطهای بین زمان خود و جهان اساطیر پیدا کرده است. البته او آثاری با ابعاد بزرگ با متریالهای ویژه را بارهاوبارها تجربه کرده است. از آثار عربشاهی نمایشگاههای انفرادی و جمعی بسیاری در نقاط مختلف جهان برگزار شده است.
او جوایز متعددی همچون جایزهٔ نخست چهارمین بیینال تهران (جایزهٔ اول هنرهای زیبای کشور) را در فروردین ۱۳۴۳، جایزهٔ اول در نمایشگاه بینالمللی موناکو - فرانسه را در سال ۱۳۵۲، جایزهٔ اول در نمایشگاه روز مادر ۱۳۵۲ و همچنین جایزهٔ اول در مسابقهٔ مجسمهسازی تهران را در سال ۱۳۵۳ به دست آورده است
این انتزاع که فقط با رنگ رقم میخورد
«طبیعت بیجان» کوروش شیشهگران سومین اثری است که در حراج تهران به قیمت ۱۱ میلیارد به فروش رسید. شیشهگران ۷۹ساله نقاشی متفاوت است، او دنیایش به رنگ و روایت ساده و خطی در تکنیک گره خورده است، خطوطی ساده با انحنا و پیچخوردگیهایی که عمیقاً با ناخودآگاه مخاطب گره میخورد؛ چه یک گلدان باشد چه جسد بیجان یک کودک در ساحل یک دریا.
ویژگی شیشهگران آن است که از جهان خلاق و کممصرف گرافیک میآید، جایی که اقتصاد رنگ و انتقال سریع مفهوم از شروط اولیه است. شیشهگران چندان چشم به شیوه و تکنیکهای شرقی و غربی ندارد؛ بلکه نقشهای آبسترهاش در ضمیر هر آدمی میتواند رد و لحظهای را بسازد که برای همیشه با خود داشته باشد.
در تابلوی طبیعت بیجان، او عناصر ایستا همچون خطوط را برای مشخصکردن زوایا و محدودکردن ساختار در اطراف قاب قرار داده است، محکم و بدون تزلزل، همانطور که خطوط سایر اشیا که میتواند میز، صندلی، شیشه و... باشند، اشیایی که به نظم انسانی و آدموار برای زیستی در قالب، ساخته و در کنار هم قرار گرفتهاند. اما در میان این عناصر، گسترهای سبزرنگ با لکههای زرد و سرخ و نارنجی که میتواند القایی از یک حیات طبیعی باشد، در دل این بستر، به زندگی بدون قواعد هندسی القایی ادامه میدهد و در عین بینظمی با نظمی درونزا، آهستهآهسته ریشه و ساقه و گل داده است. خط درهم آشفته سفیدرنگ هم میتواند دنبالکننده حرکت زیست آن گیاه سبز باشد.
فروش این سه اثر اگرچه به سلیقه بازار و خریداران برمیگردد، اما بیمناسبت با وقایع روز نیست. جستجو شکوه در تاریخ و خروج از قواعد القایی میتواند روایتی از شرایط امروز ایران باشد. شکوهی آسیبدیده و مشقی تازه و نگاهی نو به طبیعت، خارج از قواعد وضع شده. اگرچه هنرمند در زمانه خود بدون پیشفرض آیندگان و با رویکرد خود اثری را خلق میکند؛ اما خریداران در سالهای بعد میتوانند بنا به ناخودآگاه جمعی اثر را با گرانترین قیمت بخرند که با رویکرد هنرمند سنخیتی نداشته است.