EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۴۱۰۹
گزارش میدانی «آوش» از یازدهمین تور نظارتی قوه قضاییه از زندان مرکزی اصفهان

پشت میله‌ها، زندگی دوباره می‌جوشد

تحریریه آوش/یازدهمین تور نظارتی قوه قضاییه از کارگاه‌های حرفه‌آفرینی زندانیان برگزار شد.

پشت میله‌ها، زندگی دوباره می‌جوشد

در دل دیوارهای بلند و سرد زندان مرکزی اصفهان، جایی که تصورش همیشه با انزوا و خاموشی گره خورده، هر طرف را که نگاه کنی صدایی به گوش می‌رسد. یک طرف صدای ضربه چکش روی مس و بوی نان تازه پیچیده؛ سوی دیگر صدای ممتد چرخ‌های خیاطی است و قسمتی دیگر مردان با لباس‌های یک دست مشغول نقاشی کشیدن روی چوب هستند. در سالنی دیگر مردی که سالهاست به خاطر یک دعوای ساده زندگی‌اش دیگر شبیه قبل نیست، فیروزه‌های کوچک و درشت را جدا می‌کند. آن یکی سنگ‌های آبی کوچک را کنار هم قرار می‌دهد تا روزی زینت بخش خانه‌ یا هدیه‌ای پر از مهر شود. اینجا، در کارگاه‌های کوچک و پرهیاهو، مردانی مشغول ساختن دوباره خودشان‌اند؛ مردانی که حالا به جای تکرار خطا، به آموختن و خلق کردن روی آورده‌اند.

5

خیاطی که دزد شد

پا که به کارگاه خیاطی زندان می‌گذاری، اولین چیزی که می‌شنوی صدای یکنواخت و بی‌وقفه چرخ‌های خیاطی است. زندانی‌ها خم شده‌اند روی پارچه‌ها و با دقت لباس می‌دوزند. یکی از آن‌ها زیر لب زمزمه می‌کند، دیگری با دقت خط دوختش را نگاه می‌کند. در چشمانشان چیزی موج می‌زند؛ شاید امید به برگشتن روزهای بهتر، شاید هم حس داشتن یک مهارت واقعی.

در میان همهمه چرخ‌ها و صداها مردی فقط کار می‌کند. بدون توجه به هیاهوی خبرنگاران و افرادی که برای بازدید آمده‌اند. مرد جوانی حدودا 35 ساله‌ای است که اعتیاد صورتش را شکسته کرده؛ گونه‌های برآمده‌ای دارد و لاغر اندام است. هنوز بلاتکلیف است و حکمی برایش صادر نشده اما به خاطر تخصصی که پیش از زندان یاد گرفته حالا به ازای ساعتی 35 هزار تومان در کارگاه خیاطی کار می‌کند.

زندگی سخت گرفته  و او هم راه دزدی را پیش گرفته است. او می‌گوید: قبل از اینکه دزدی کنم در یک شرکت کار می‌کردم. شرکت در شهر نایین بود و با همسر و فرزندم در همان شهر خانه اجاره کرده بودیم و من کار می‌کردم. بعد از تعطیل شدن شرکت و بیکاری نتوانستم کار پیدا کنم تا بالاخره در یک کارخانه نساجی توانستم کاری پیدا کنم اما به خاطر اعتیادم آنجا هم من را قبول نکردند. اجاره خانه و خرج زندگی و اعتیاد راهی جز سرقت خانه برایم باقی نگذاشت. وقتی بچه چیزی می‌خواست نمی‌توانستم تهیه نکنم. بچه بی‌پولی نمی‌فهمد!

او حالا سه ماه است که در زندان مرکزی اصفهان روزگار می‌گذراند و در این مدت نه بچه‌اش را دیده و نه از همسرش خبری دارد. او بخشی از حقوق دریافتی از زندان را برای هزینه‌های شخصی‌اش بر می‌دارد و مبلغ کمی هم برای مادرش در بیرون زندان می‌فرستد.

3

 از نقاشی تا خاتم کاری، زندگی زندانیان تغییر می‌کند

چند قدم آن‌طرف‌تر، کارگاه نقاشی روی چرم و چوب است. رنگ‌های قرمز و آبی روی قلم‌موها می‌رقصند و روی سطح چوب‌ها جان می‌گیرند. دست‌های رنگی زندانیان، شبیه دست‌های کودکی است که دوباره شوق بازی پیدا کرده. یکی از نقاش‌ها آرام می‌گوید: «این رنگ‌ها به من یاد می‌دهند هنوز می‌شود زندگی کرد.»

در بخش نان‌پزی، بعد از بوی نان تازه، گرمای تنور صورت‌ها را نوازش می‌کند. بوی نان تازه تمام سالن را پر کرده و برای لحظه‌ای دیوارهای بلند زندان، فراموش می‌شود.

جوشکاری، فیروزه‌کوبی، ساخت ظروف مسی و معرق‌کاری و حتی چوب‌نبات‌سازی… هر سالن و هر گوشه‌ای که می‌روی، دستی مشغول کار است. مهم‌تر از کار اما، دستمزد است. پولی که بعضی وقت‌ها خرج هزینه‌های شخصی زندانیان می‌شود و اگر چیزی اضافه آمد که عمدتا چیزی زیادی نمی‌شود، خرج اجاره خانه‌ای می‌شود که چشم‌انتظار زندانی است.

در کارگاه معرق و خاتم کاری، پسر جوانی روی جعبه‌های آماده شده واکس می‌زند تا برای فروش از زندان خارج شوند. نیمی از دندان‌هایش به خاطر اعتیاد ریخته است. 30 سال دارد و او هم به خاطر دزدی و اعتیاد پایش به اینجا باز شده. می‌گوید 7 سال حکم دارد و تنها 2 سال‌اش را گذرانده اما در این دو سال کار یاد گرفته و می‎خواهد بعد از آزادی همین کار را ادامه دهد چون دیگر توان ندارد مادرش را در این حال ببیند و به دنبال یک زندگی آبرومند است. او می‌گوید راضی است که این حرفه را آموخته و بعد از این هم در همین حرفه مشغول می‌شود.

2

زندگی جدید با شیرینی عفو و مهارت آموزی

همین مسیر، سرنوشت خیلی از محکومین را تغییر داده. مثل مردی که بعد از آزادی، کارگاه صافکاری راه انداخته. او حالا نه‌تنها خودش دوباره سرپا شده، بلکه چند نفر از هم‌بندی‌های سابقش را هم به کار گرفته تا آینده‌ای متفاوت رقم بزنند. مردانی که روزی هم‌سلولی و هم‌بندی بودند، امروز کنار هم نان حلال درمی‌آورند.

این مرد در نزدیک زندان کارگاه صافکاری تاسیس کرده و آنجا زندانیان آزاد شده و یکی از افرادی که هنوز دوره محکومیتش تمام نشده را استخدام کرده است. او خودش بعد از آزادی با مشکلات زیادی برای کار کردن مواجه بود و حالا با این هدف که دست افراد سابقه دارد را بگیرد این کارگاه را افتتاح کرده است.

او می‌گوید: از زندان که بیرون آمدم متوجه شدم خیلی از کسانی که آزاد می‌شوند، دستشان خالی است و چیزی برای شروع ندارند. انجمن حمایت از زندانیان به من پیشنهاد داد بخشی از کارگاه را اجاره کنم. من هم پذیرفتم. یک سالی می‌شود که آنجا را گرفتم و سعی کردم تا جای ممکن به بچه‌هایی که تازه آزاد می‌شوند، کمک کنم. در این مدت 7 یا 8 نفر از افراد آمدند و رفتند اما در حال حاضر 2 نفر در اینجا مشغول به کار هستند.

معیار اصلی برای این کارآفرین این است که فرد خانواده داشته باشد و واقعاً بخواهد کار کند. به گفته او بیشتر افرادی که دوره محکومیتشان تمام شده به دنبال درآمد حلال هستند و کسانی استخدام می‌شوند که سابقه ایجاد مزاحمت نداشته باشند. در مجموع آنهایی که می‌آیند، باید نیت‌شان کار و تأمین زندگی باشد.

استخدام این افراد برای این مرد یکی از اتفاقات شیرین زندگی است. او می‌گوید: من تلاش کردم تا جایی که می‌توانم دست این افراد را بگیرم و آنها را حمایت کنم. چون خودم ابتدای راه سختی کشیدم. بسیاری از مسئولین دولتی در این راه به من کمک کردند اما در برخی موارد برای گرفتن طلب‌های خودم سختی کشیدم و نمی‌خواهم بقیه افرادی که از زندان آزاد می‌کشند این سختی را بکشند. از سوی دیگر وقتی خانواده‌های زندانیان می‌بینند آنها مشغول کار هستند و درآمد دارند یکی از شیرینی‌های این کار است. دیدن دلگرم شدن آنها واقعا به سختی‌ها می ارزد.

در این میان برخی از افراد هم هستند که به زندانی‌ها کار می‌دهند. یکی از این کارخانه‌ها، «آجر نماچین» است. در این کارخانه برخی از زندانیان هر روز صبح می‌آیند، کار می‌کنند و برای خانواده یا جبران مال پول جمع می‌کنند. رضا چینی، مدیرعامل آجر نماچین، هفت سال است که درهای کارخانه‌اش را به روی برخی از زندانیان زندان اصفهان باز کرده است. آنها هر روز مثل سایر کارگران کار می‌کنند و شب‌ها به زندان برمی‌گردند.

 او می‌گوید در این سال‌ها با افرادی آشنا شده که در کار بسیار حرفه‌ای بودند یا استعداد عجیبی در کار داشتند. به گفته او یکی از زندانیان که دوران محکومیت بسیار بالایی داشته گفته است که تازه فهمیده زندگی یعنی چه و دلش را به کار بسته و یکی از افراد موفق کارخانه است.

این مدیر کارخانه بر این باور است که بچه‌های زندانیان هم باید مانند سایر بچه‌ها بزرگ شوند چرا که همین موضوع می‌تواند آینده آنها را هم بسازد.

 او تا امروز 150 نفر از نیروهای کارخانه‌اش را از میان زندانیان انتخای کرده و افتخار می‌کند که بیشتر از 20 نفر از افرادی که دوران محکومیت‌شان تمام شده در این کارخانه استخدام شده‌اند.

یکی دیگر از کارخانه‌هایی که به زندانیان کار داده اند کارخانه «همگام خودرو» است. در این کار خانه چند تن از زندانیان کار و کسب درآمد و مهارت می‌کنند. یکی از کارکنان این زندان مرد جوانی است که سال 97 به جرم قتل دستگیر شده است. او توانسته رضایت خانوده مقتول را بگیرد و حالا از 5 سال محکومیتش تنها دو ماه مانده است که امیدوار است با عفو این دو ماه هم به پایان برسد. او می‌گوید کار در کارخانه تجربه بسیار خوبی بوده اما کار اصالی او رستوران داری است و بعد از اتمام دوران محکومیت می‌خواهد به کار اصلی خود بازگردد.

4

در آخر اینکه این کارگاه‌ها فقط دیوارهای زندان را پر نمی‌کنند، آن‌ها پلی میان گذشته‌ای تلخ و آینده‌ای روشن می‌سازند. میان مردانی که روزی در تاریکی لغزیده‌اند، و امروز با دستان خودشان در روشنایی کار و مهارت، زندگی تازه‌ای می‌سازند. در این میان نباید از حمایت‌های قوه قضاییه غافل شد. به امید اینکه این کارگاه و حرفه‌آموزی‌ها بتواند تغییرات مثبت و قابل توجهی در زندگی این مردان پس از آزادی ایجاد کند.

ارسال نظر

آخرین اخبار