مردم و رهبران ایران، برنامه هستهای را از دریچه عزت می بینند
محمدجواد ظریف وزیرخارجه پیشین کشورمان در سخنانی در نشست انجمن کنترل تسلیحات در واشنگتن که به صورت آنلاین و از تهران صورت گرفت با رد فرضیهها و روایتهایی مبنی بر اینکه فشار بیشتر در نهایت ایران را وادار به تسلیم خواهد کرد، اظهار داشت: به نظر من، حلقه مفقوده در این روایتها، عزّت ایران است. وی با بیان اینکه رهبران ایران و بخش عمدهای از مردم آن، مسئله هستهای را از دریچه عزّت، غرور تاریخی و تابآوری ملّی مینگرند، نه با محاسبات سرد توانمندی هستهای یا هزینه اقتصادی، افزود: برای حرکت به جلو، میبایست به پارادایمی گذار کنیم که عزّت را در کانون خویش قرار میدهد، تنها در چنین چارچوبی میتوانیم به امکانهای حل مسأله امیدوار باشیم. وزیرخارجه پیشین کشورمان همچنین با اشاره به ادعاهای اخیر ترامپ در سازمان ملل در مورد ایران مبنی براینکه «بزرگترین حامی شماره یک تروریسم جهان، نباید مجاز به داشتن سلاح هستهای باشد»، تصریح کرد: اسراییل به عنوان خطرناکترین تروریست دولتی جهان همین حالا به سلاحهای هستهای مجهز است. متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است.

بسماللهالرحمنالرحیم
عصر بهخیر.
خرسندم که امروز از تهران در جمع شما حضور دارم، نه بهعنوان نمایندهای از دولت، بلکه بهعنوان عضو مؤسسه نوپای پایاب؛ سازمانی غیردولتی که مأموریت خود را در طراحی و ترسیم چشماندازهای الهامبخش برای آینده به جای گرفتار شدن در زندان گذشته میبیند.
خانمها، آقایان؛
در سه دهه گذشته، برنامه هستهای ایران از دو منظر مرتبط با یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است:
دشمنان ایران آن را برنامهای پنهانی برای ساخت سلاح هستهای و بهاصطلاح «باجخواهی هستهای» قلمداد کردهاند. نتانیاهو بارها مدعی شده است که ایران تنها چند هفته یا چند ماه با ساخت بمب هستهای فاصله دارد؛ ادعایی که از نیمه دهه ۱۹۹۰ میلادی، یعنی سالها پیش از آغاز برنامه غنیسازی ایران، تبلیغ میشد. در سوی دیگر طیف، ناظران معتدلتر، غنیسازی اورانیوم را برنامهای قانونی برای دستیابی به «توانمندی مشروع» ارزیابی کردهاند.
نهایتاً هر دو برداشت، بر این فرض استوارند که مقصد نهایی برنامه هستهای ایران، دستیابی به سلاح هستهای است. من بر این باورم که توضیح سومی وجود دارد که واقعبینانهتر و دقیقتر، ماهیت این برنامه را روشن میسازد و به جهان اجازه میدهد با موفقیت بیشتر با آن تعامل کند و آن، «عزّت» است.
ایران هرگز تسلیم نشد؛ بلکه عزم و ارادهاش مستحکمتر گردید
اجازه دهید شواهد را مرور کنیم:
ایران طی سالیان متمادی، تحت شدیدترین تحریمها، امنیتیسازیها، تهدیدها، اقدامات خرابکارانه، ترور دانشمندان و حتّی حملات نظامی قرار گرفت، با این حال هرگز تسلیم نشد؛ بلکه عزم و ارادهاش مستحکمتر گردید.
در حین تحریمهای بهاصطلاح «فلجکننده» دولت اوباما و شش قطعنامه شورای امنیت ملل متّحد، شمار سانتریفیوژهای ایران از کمتر از دویست دستگاه در سال ۲۰۰۳ به نوزده هزار دستگاه در سال ۲۰۱۳ رسید.
حمله سایبری استاکسنت توسط آمریکا و رژیم اسرائیل در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ و نیز ترور دانشمندان هستهای توسط رژیم اسرائیل، تنها وقفهای کوتاه ایجاد کرد، اما بلافاصله با گسترش توانمندیهای ایران پاسخ داده شد.
نتیجه فشار حداکثری: افزایش ظرفیت غنی سازی ایران و کاهش همکاری با آژانس
کارزار موسوم به «فشار حداکثری» پس از خروج دولت ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ نیز نتیجهای مشابه داشت: ظرفیت غنیسازی از حدود پنجهزار سو در ژوئن سال ۲۰۱۹ به نزدیک ۱۳۰ هزار سو در ژوئن ۲۰۲۵ رسید و درصد غنیسازی از کمتر از چهار درصد به بیش از شصت درصد ارتقا یافت، در حالی که همکاری با آژانس بهشدت کاهش پیدا کرد.
نتانیاهو گفتگو و ثبات را «تهدید وجودی» خود میداند
در اواخر سال ۲۰۲۰ اسرائیل برجسته ترین دانشمند هسته ای ایران، شهید محسن فخریزاده را ترور کرد. در پاسخ مجلس شورای اسلامی قانونی برای افزایش غنیسازی و محدودسازی دسترسی بازرسان تصویب کرد. در نتیجه به جای مقهور کردن ایران، هر امکانی برای توافق با دولت جدید بایدن از میان رفت. باید اضافه کنم که هدف طراحان آن عملیات نیز بهروشنی همین بود.
باور کنید یا نه، نتانیاهو گفتگو و ثبات را «تهدید وجودی» خود میداند.
دانش ایران را «نمیتوان بمباران کرد»
چند ماه پیش از این، دو قدرت هستهای طی ۱۲ روز بهشدّت زیرساختهای هستهای ایران را بمباران کردند. این حملات، دانشمندان و مراکز غنی سازی و غیره را هدف قرار داد. اما ایران نه تسلیم شد و نه از حقوق هستهای خود صرفنظر نمود.
تأسیسات کلیدی مورد اصابت قرار گرفتند، اما ایران بیش از پیش بر لزوم اتّکا به خویش و عدم اعتماد به غرب، اطمینان پیدا کرد. مردم حول پرچم گرد آمدند و رهبری پیروزی را اعلام و بر حقّ و نیّت ایران برای ادامه فعّالیتهای هستهای تأکید کرد.
واقعیت این است که دانش ایران را «نمیتوان بمباران کرد».
پس از این حملات، بحث خروج از معاهده NPT و ساخت سلاح در جامعه اوج گرفت؛ اما رهبر معظم انقلاب، آشکارا این خواسته رو به رشد بخشی از جامعه را رد کردند.
اکنون، اجازه دهید دو رویکرد غالب را دوباره بازگو کنیم و ببینیم آیا هیچیک از آنها میتواند سه دهه گذشته را تبیین کند؟ رویکرد نخست، ایران را به عنوان یک «اشاعه دهنده بالقوّه» تلقّی کرد که باید به هر قیمتی مهار شود. رویکرد دوم فرض کرد که هدف ایران دستیابی به حداقل یک توانایی بالقوّه برای سلاحهای هستهای – بهاصطلاح «توانایی قانونی» – برای بازدارندگی است.
هر دو نگاه، هر اقدام ایران را به عنوان عملی فریبکارانه، بخشی از طرح پنهان بمب، یا دستکم «جاهطلبی برای یک گام تا بمب» تفسیر میکنند. تجویز هر دو نگاه این است که با ایران باید به عنوان یک «مشکل» مواجه شد و با فشار با آن مقابله کرد: تحریم برای خفه کردن اقتصاد، بازرسی برای کشف فعّالیت غیرقانونی، اقدامات نظامی برای عقب راندن پیشرفتها، و حتّی تغییر رژیم برای از میان بردن بهاصطلاح «تهدید».
اکنون، پس از بیش از ۳۰ سال بنبست، آشکار است که هر دو دیدگاه پیشگفته نیازمند بازنگری جدّی هستند. اگر هر یک از این تفسیرها حتّی تا حدّی صحیح بود، ما امروز در موقعیت فعلی نبودیم.
اگر ایران میخواست بمب بسازد، تا کنون ساخته بود
اگر ایران میخواست بمب بسازد، تا کنون ساخته بود، در حالی که برای نساختن بمب، هزینهای بالاتر از کسانی که واقعاً آن را ساختهاند، پرداخته است. چرا ایران چنین قیمت سنگینی پرداخته، بدون آنکه کاری را که نتانیاهو ۳۰ سال قبل ادعا میکرد در ۶ ماه انجام میشود، به پایان رساند؟
اگر ایران میخواست «باجگیری هستهای» کند، چرا باجگیری طرفهای مقابل از راه تحریم و زور عریان نتوانست آن را متوقّف کند؟ چرا با وجود رنجهای اقتصادی، ایران حاضر نشد در قبال پیشنهادهای پرمنفعتی همچون عادی سازی روابط، سرمایه گذاریها و غیره، فعالیتهای هستهای خود را رها کند؟
در مقابل، اگر ایران میخواست با برنامه غنیسازی از طریق «توانایی قانونی» بازدارندگی ایجاد کند، چرا اکنون که اثبات شده این برنامه، به جای بازدارنده بودن، بهانه و هدفی برای حملات و فشار اقتصادی بوده، غنیسازی را متوقّف نمیکند یا به سوی ساخت بمب نمیشتابد؟
ایران هیچیک را انجام نداده است: نه تسلیم شده و نه حتّی اکنون، که تقاضای اجتماعی فراوان است و توجیه حقوقی به راحتی قابل ارائه است، به سوی بمب شتافته است. در عوض، ایران به طور پایدار، توسعه هستهای را بدون تسلیحاتی کردن، ادامه داده است.
رهبران و بخش عمدهای از مردم ایران، مسئله هستهای را از دریچه عزّت، غرور تاریخی و تابآوری ملّی مینگرند
آشکار است که این وضعیت را نمیتوان با این دو روایت توجیه کرد: روایتهایی که به فرضیهای منجر شدهاند مبنی بر اینکه فشار بیشتر در نهایت ایران را وادار به تسلیم خواهد کرد. به نظر من، حلقه مفقوده در این روایتها، عزّت ایران است. رهبران ایران و بخش عمدهای از مردم آن، مسئله هستهای را از دریچه عزّت، غرور تاریخی و تابآوری ملّی مینگرند، نه با محاسبات سرد توانمندی هستهای یا هزینه اقتصادی.
از انقلاب اسلامی به بعد، ایران هویّت مستقل و عزّت خود را با موفّقیت بازپس گرفت
قدیمیترین دولت-تمدّن با تاریخ امپراتوری پرغرور، از ۱۸۰۴ تا ۱۹۴۶ با از دست دادن سرزمین، اشغال و تحقیر روبرو بود و از ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۹ به توانمندی وابسته به بیگانگان گرفتار آمد. از انقلاب اسلامی به بعد، در حالی که ایران هویّت مستقل و عزّت خود را با موفّقیت بازپس گرفت، دههها مورد آزار و بیاحترامی قرار گرفته است: جنگ عراق، تحریمهای ایالات متّحده، استانداردهای دوگانه سازمان ملل متّحد، اهریمنانگاری، خیانت به برجام، و سرانجام تجاوز آشکار دو دارنده سلاح هستهای.
برای ایران، حفظ برنامه هستهای، نمادی از استقلال و شرافت شده که قابل قیمتگذاری نیست
با عبور از همه این چالشها، هرچند با هزینهای هنگفت، ایران اجازه نمیدهد با تسلیم در برابر زورگویی تحقیر شود. برای ایران، حفظ برنامه هستهای در برابر فشارهای بیرونی، نمادی از استقلال و شرافت شده است و نمیتوان بر این قیمت گذاشت.
حقیقت این است که در حالی که جهان برنامه هستهای ایران را عمدتاً از منظر عدم اشاعه بررسی کرده است، رهبران ایران و بخش عمدهای از مردمش، جهان را از منظر عزّت و غرور ملّی نگریستهاند. این گسست بنیادین دیدگاهها، در کنه ناکامی ما در حل این مسئله نهفته است.
مذاکرات هستهای منتهی به برجام در ۲۰۱۵، با پذیرفتن توانایی غنیسازی ایران، عزت آن را به رسمیت شناخت. برخورد به عنوان یک طرف برابر، این امکان را فراهم کرد که ایران نظارتهای بیسابقه و محدودیتهایی را بپذیرد. آن توافق، تنها زمانی ممکن شد که ایالات متّحده و دیگران، با ایران بر پایه احترام متقابل و به طور برابر تعامل کردند.
اروپا اراده، توان یا هر دو را برای ایفای تعهّدات خویش نداشت
این وضعیت دوام نیاورد، چرا که عادتهای کهنه به سختی از بین میروند. ترامپ از توافق خارج شد و رویکرد شکست خورده را از سر گرفت. همچنین بایدن هم همان مسیر را دنبال کرد. اروپا با خودشیفتگی، ایران را سرزنش کرد، در حالی که خود اتّحادیه اروپا اراده، توان یا هر دو را برای ایفای تعهّدات خویش در برابر تحریمهای ازسرگرفتهشده ایالات متّحده، نداشت.
بدتر از آن، سه کشور اروپایی به صراحت جنگ علیه تواناییهای هستهای ایران را تأیید کردند. با ناکامی در دستیابی به هدف برچیدن برنامه هستهای ایران از طریق جنگ، به «راههای صلحآمیز» در چارچوب برجام روی آوردند تا همان توّهم را محقّق کنند.
بر پایه همان دیدگاه متوّهم، صدراعظم آلمان، اقدام اسرائیل را به عنوان انجامدهنده «کار کثیف» غرب تأیید کرد و ترامپ، تنها دو روز پیش، گفت: «بزرگترین حامی شماره یک تروریسم جهان، حتّی نباید مجاز به داشتن سلاح هستهای باشد.»
خبر تازهای برای مرتز و ترامپ دارم: خطرناکترین تروریست دولتی جهان همین حالا به سلاحهای هستهای مجهز است: نسلکشی و گرسنگی اجباری علیه دو میلیون نفر در غزه، آپارتاید و خشونت شهرکنشینان علیه میلیونها نفر دیگر در کرانه باختری، پیجرهای بمبگذاری شده، بمبارانهای گسترده و نابودی زیرساختها علیه غیرنظامیان در لبنان، سوریه و یمن؛ و قتل همه ۲۳ عضو یک خانواده بزرگ یا ۸۶ ساکن یک مجتمع آپارتمانی برای کشتن دو دانشمند در ایران؛ و همه اینها تنها در ۱۲ ماه گذشته. این تروریسم حتی علیه کشورهایی که به عادیسازی با اسرائیل میاندیشند، گسترش یافته: قتل در دبی در ۲۰۱۰، و حمله هوایی به مناطق مسکونی در مرکز دوحه در اوایل ماه جاری.
هراس بنیادین اسرائیل، از صلح است
با این حال، رژیم اسرائیل خارج از NPT است و باور بر این است که نزدیک به ۲۰۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد، با هیچ تحریمی روبرو نیست، بلکه کمکهای سخاوتمندانهای دریافت میکند، حتی در حالی که به صراحت بر تروریسم، تجاوز و نسلکشی خویش افتخار میکند. مصونیت این رژیم به حدی رسیده است که کتابهایی درباره آن منتشر میکند: «برخیز و اول تو بکش: تاریخ پنهان ترورهای هدفمند اسرائیل».
اشتباه نکنید: هراس بنیادین اسرائیل، از صلح است. نتانیاهو به صراحت مأموریت خویش را نابودی توافق هستهای ایران قرار داد، اما نفرتش از ثبات به ایران محدود نیست. او هر فرصتی برای صلح در فلسطین را از دهه ۱۹۹۰ نابود کرده است.
کار کثیفی که ادعا میکند برای غرب انجام میدهد، توهم «تغییر رژیم» است که به شکل معجزه آمیزی مسئله هستهای را حل خواهد کرد. نتانیاهو میداند که فشار برای تغییر رژیم، تنها ادراک تهدید را در ایران تقویت و موضع تهران را تشدید میکند. علاوه بر این، واضح است که، مشکل ایران توانمندی فنی نیست و از ساخت بمب تنها به دلائل دکترینهای استراتژیک و اصول مذهبی پرهیز کرده است. هیچ تضمینی وجود ندارد که یک رژیم جدید، به سوی تسلیحاتی کردن برنامه هسته ای نرود.
آنچه اسرائیل هدف گرفته، تجزیه ایران برای پیشبرد توهم «اسرائیل بزرگ» است
آنچه اسرائیل هدف گرفته، تجزیه ایران و دیگر دولتهای بزرگ منطقه، ایجاد خلأ قدرت و کشاندن ایالات متّحده و اروپا به باتلاقی طولانیمدت در منطقه برای پیشبرد توهم «اسرائیل بزرگ» است.
خانمها و آقایان؛
توهّم این روزها مبنی بر اینکه بازگرداندن قطعنامهها، موضع چانهزنی بهتری میدهد، جز حماقت نیست
به نظر بنده، توهّم این روزها مبنی بر اینکه بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران، به ایالات متّحده و اتّحادیه اروپا، موضع چانهزنی بهتری میدهد، جز حماقت نیست. در عمل، این امر رویکرد تعاملی را تضعیف کرده و مقاومت صرف را برمیانگیزد، اعتبار و اهمیت دیپلماسی را نابود میسازد و بدین ترتیب هر نقشی برای اروپا را از میان میبرد و خصومت نسبت به ایالات متّحده به عنوان قلدری غیرقابل اعتماد را عمیقتر میکند.
دوستان ارجمند،
برای حرکت به جلو، میبایست به پارادایمی گذار کنیم که عزّت را در کانون خویش قرار میدهد. تنها در چنین چارچوبی میتوانیم به امکانهای حل مسأله امیدوار باشیم.
تنها به عنوان یک نمونه، من در ژوئیه گذشته پیشنهاد دادم که «شبکه خاورمیانهای برای پژوهش و پیشرفت اتمی»، یا مناره - که در عربی به معنای فانوس است – ایجاد شود. این ابتکار، یک نهاد منطقهای مشارکتی را برای عدم اشاعه و همکاریهای صلحآمیز هستهای ترسیم میکند. این نهاد به همه کشورهای خاورمیانه که به مردود دانستن سلاحهای هستهای متعهد باشند، گشوده خواهد بود. این نهاد، تحقیق مشترک، اشتراک فناوری و مکانیسمهای نظارت را تسهیل میکند و از این رو شفافیت را تضمین و اعتماد میان مشارکتکنندگان را ایجاد میکند.
از زندان شکستهای گذشته عبور کنیم
ما میتوانیم و باید ابتکارهای مشابهی را تصوّر کنیم، مبتنی بر امکانهای الهامبخش برای غرب آسیا تا عاملیت خویش را در شکلدهی به آینده بازپس گیرد. در این راستا، پیشنهاد میکنم که از بی توجهی به عزت عبور کنیم و راههای عملی برای شکستن چرخه درگیری و بنیانگذاری عدم اشاعه واقعی ریشهدار در عدالت و رفاه مشترک ارائه دهیم.
بیایید از زندان شکستهای گذشته عبور کنیم، فرضیات ناکام خویش را بازنگری کنیم، رویکردهای مبتنی بر احترام متقابل را در نظر آوریم، و بدین ترتیب امکانهای آیندهای الهامبخش بسازیم.
از توجه شما سپاسگزارم.