هری پاتر با نسخهای جدید برمیگردد
بازسازی سریال هری پاتر آغاز شده؛ پروژهای که قرار است نسل جدید را با دنیای جادو آشنا کند. اما انتخاب بازیگر نقش اسنیپ، جنجالبرانگیز شده چون ظاهرش با پیشینه ظاهری این شخصیت در تضاد است.

این روزها بازار بازسازی آثار کلاسیک داغ شده است. از انیمیشنهای قدیمی گرفته تا رمانهای محبوب، همه دوباره به تصویر کشیده میشوند تا نسل جدید با آنها ارتباط برقرار کند. در این میان، بازسازی مجموعه هری پاتر نیز خبرساز شده است.
قرار است سریالی بر اساس کتابهای هری پاتر ساخته شود. تولید این مجموعه از سال ۱۴۰۴ آغاز شده و پخش آن برای سال ۱۴۰۵ برنامهریزی شده است. مکان فیلمبرداری این سریال، بریتانیا خواهد بود. طبق برنامهریزی، هر فصل سریال بر یکی از کتابهای این مجموعه تمرکز خواهد داشت. برخی از بازیگران نسخه پیشین همچون جیسون آیزاکس (در نقش لوسیوس مالفوی)، از این پروژه استقبال کردهاند و آن را فرصتی برای آشنایی نسل تازه با دنیای جادویی هری پاتر میدانند. حضور جی.کی. رولینگ، خالق این جهان، در تیم تولید نیز بر اعتبار پروژه افزوده است.
اگرچه بازیگران اصلی مانند هری، ران و هرمیون هنوز انتخاب نشده اما برخی نقشهای فرعی نهایی شدهاند. در این میان، انتخاب بازیگر برای نقش پروفسور اسنیپ واکنشهایی را برانگیخته است. مردم نسبت به این انتخاب ابراز نارضایتی کردهاند چراکه بازیگری سیاهپوست برای این نقش در نظر گرفته شده؛ در حالیکه در پیشینه داستانی اسنیپ، رنگپریدگی چهره و سفیدی غیرعادیاش اشاره شده است. این تناقض، پرسشی بنیادین را پیش روی مخاطب قرار میدهد: آیا برای تائید برابری، باید از واقعیتهای درونمتنی و ویژگیهای بنیادین شخصیتها چشمپوشی کرد؟
این اتفاق یادآور پروژه سفید برفی نیز هست. دختری که نامش از رنگ پوستش گرفته شده و توصیفاتی چون «سفید مثل برف» دربارهاش آمده، حال با بازیگری انتخاب شده که ویژگیهای ظاهری کاملاً متفاوتی دارد. در اینجا نیز، سوال مشابهی مطرح میشود: تا کجا میتوان به بهانه تنوع، از اصل داستان فاصله گرفت؟
در مقابل، نمونههایی وجود دارد که انتخاب بازیگران رنگینپوست نهتنها خللی در روایت ایجاد نکرده، بلکه بهخوبی با داستان هماهنگ بوده است. در بازسازی پری دریایی، چون تمرکز بر ماجراهای شخصی آریل بود و نه ویژگیهای ظاهریاش، بازی هلی بیلی با رنگ پوست متفاوت، منطقی و قابلقبول جلوه کرد. یا در نسخهای از سیندرلا، جایی که تمرکز داستان بر مهربانی، سختکوشی و جسارت دختر است، انتخاب بازیگر رنگینپوست آسیبی به روایت وارد نکرد.
واقعیت این است که گاهی پیشینه ظاهری شخصیت، بخشی جدانشدنی از روایت است. همانطور که اگر در داستانی مدام از قد بلند و بالای رعنا یا اندام ورزیده شخصیت صحبت شود، نمیتوان بازیگری کوتاهقامت یا فاقد تناسب اندام را بهراحتی جایگزین کرد. این موضوع تبعیض نیست بلکه توجه به منطق داستان و احترام به متن اصلی است.
در مورد اسنیپ نیز، اگر هدف از انتخاب، بهرهگیری از مهارت بازیگر بوده، شاید میشد او را در نقش دیگری به کار گرفت؛ نقشی که در تعارض با گذشته شخصیت نباشد و این همه واکنش ایجاد نکند.
در نهایت، شاید بهتر باشد کارگردانها و تهیهکنندگان، بیش از هر چیز به اصالت روایت وفادار بمانند چراکه تغییراتی که با نادیده گرفتن منطق داستان صورت میگیرند، بهجای ترویج برابری، صرفاً نوعی تلاش سطحی برای جلب توجه خواهند بود.