EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۴۷۹۵

از طلوع تا افول برجام؛ دیپلماسی اشانتیون نیست

زینب اسماعیلی - روزنامه‌نگار

از طلوع تا افول برجام؛ دیپلماسی اشانتیون نیست

صبح شنبه پنجم مهرماه ساعاتی بعد از فعال شدن اسنپ بک در نیویورک؛ در مرکز تهران، تعمیرکار ماشین به همسایه‌اش که سنگک تازه به سمتش تعارف می‌کند می‌گوید خبر داری که، ماشه را دیشب چکاندند. هر دو سری تکان می‌دهند و از نگرانی‌هایشان می‌گویند. 

ما مردم ایران که عادت داشتیم نان‌مان را در قاتق کثیف سیاست بزنیم مدت‌هاست عادت کرده‌ایم نانمان را با قاتق دیپلماسی و روابط بین‌الملل بخوریم. چه آن‌که آب و نان‌مان چند دهه‌ است که تحت تاثیر روابط خارجی‌ کشور قرار گرفته که در نوع خود نمونه‌ای است عجیب. از ثمرات چند دهه تحریم بودن همین یکی مخرب‌تر از دیگر آثارش نباشد کم اثرتر نیست. 

برجام که بارها توسط مخالفانش سوزانده، پاره، به خاک سپرده و تشییع شده‌است این روزها به واقع و روی میز نفس‌های آخرش را می‌کشد. 

26 مهر زمان نهایی قطعنامه 2231 است که فعلا شواهد نشان می‌دهد قابل تمدید نیست و تحریم‌هایی که ده سال لغو یا تعلیق شده بودند بازخواهند گشت. سایه بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و باز قرار‌گیری زیر فصل هفتم شورای امنیت و تهدید انگاشته شدن برای صلح و امنیت بین‌المللی و الخ .. روی سر کشوراست. اگرچه دیدگاهی تمایل دارد وضعیت را روانی و حبابی جلوه دهد اما نگرانی‌های اقتصادی حبابی یا واقعی تاثیر خود را می‌گذارد. 

درزمینه تحریمی‌ شرایط فعلی حتی به مراتب بدتر از وضعیت دهه 80 است. البته این شاید لزوما به معنی تاثیرات منفی اقتصادی نباشد. مسولان می‌گویند که اقتصاد ایران در این دو دهه تحریمی توانسته راه‌های دور زدن تحریم و تجارت با پول‌های ملی با همسایگان و دیگر شرکای نزدیک خود را پیدا کند و تحریم های پیچیده بین‌المللی مشکل جدیدی ایجاد نمی‌کند. اگرچه نباید از یاد برد که اقتصاد یک کشور فقط مسئول گذراندن روزمره نیست بلکه باید برای مسیر آینده یک کشور نیز تامین مالی کند که به نظر می‌رسد در دو دهه اخیر چنین چیزی از دستور کار خارج شده و نهایتا با برآوردن نیازهای روزمره جامعه، دولت‌ها کلاه خود را هوا می‌اندازند و انتظار هورا از مردم دارند.    

با این اوصاف اکنون در مورد نقطه‌ای که در آن قرار داریم به شفافیت نمی‌توان نظر داد از آن‌رو که هنوز شرکای اصلی تجاری ایران یعنی روسیه و چین در شورای امنیت مدعی قبول نداشتن فرایند اسنپ بک و بازگشت تحریم‌ها هستند. اما اگر قرار باشد آن‌ها به واسطه بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، تجارت با ایران را متوقف کنند معادلات پیچیدگی جدیدی خواهد یافت. چنین مساله‌ای از سوی چین دور از انتظار نیست. 

*جهان دگرگونه 

از 4 مهر 92 تا 5 مهر 1404 دوازده سال گذشته. 4 مهر 92 بعد از ملاقات 25 دقیقه‌ای جواد ظریف و جان کری {وزرای خارجه وقت ایران و امریکا} در نیویورک بعد از ملاقات با وزرای خارجه کشورهای 1+5 راهی به صورت جدی آغاز شد که به توافق بر سر برنامه هسته‌ای ایران و لغو تحریم‌ها منجر شد. راهی که البته انتقادات فراوانی به آن وارد شده و می‌توان وارد کرد. اما آن روزها و لحظات در دیپلماسی ایران و امریکا هیچ‌گاه تکرار نشد.   

تجربه نیویورک 92 تا نیویورک 1404 تفاوت‌های جدی داشت و نه سخنرانی رییس جمهور ایران و ملاقات‌های او و وزیر خارجه توانست جریان آب رودخانه را به نفع ایران متمایل کند و نه بازی دیگر شرکا توانست آبی به سمت زمین خشک ما سرازیر کند. 

چرایی همه این‌ها را شاید بتوان در دو نکته مهم دریافت. از هراکلیتوس فیلسوف بزرگ یونانی این جمله ساده اما مهم بارها شنیده شده که «نمی‌توان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور می‌کنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانه قبلی است و نه تو آن آدم قبلی» به نظر می‌رسد این تعبیر را به خوبی این‌سال‌ها در مورد جهان می‌توان فهم کرد. جهان امروز هیچ شباهتی به جهان سال‌های 2013-2015 که برجام به دست آمد ندارد. همان‌طور که همان زمان شباهتش به اوایل سال‌های 2000 کم بود اما شتاب تحولات در دروان فعلی متحیر کننده است.

*سازمانی برای ابراز نگرانی

 از سوی دیگر جهان بعد از تجربه ریاست جمهوری دونالد ترامپ تغییراتی یافت که نمی‌توان آن‌را کتمان کرد. از مهم‌ترین آن‌ها که به شدت دامن‌گیر ما نیز شد، افول عجیب و غریب جایگاه سازمان های بین‌اللملی و نهادهای فراملی است. بدون شک یکی از بدترین دوره‌های تاثیر این نهاد بین‌المللی با لگدهای دونالد ترامپ در دور اول ریاست جمهوری‌اش آغاز شد. سازمان ملل از سازمانی برای انتفاع عمومی به مکانی برای صدور بیانیه‌های ابراز نگرانی تبدیل شد. ایران در این بین آسیب جدی دید چون بنیاد برجام بر بی‌طرفی سازمان ملل به عنوان یک نهاد بین‌المللی گذاشته‌شده بود. 

طراحان برجام افرادی با تخصص در حوزه سازمان های بین‌المللی بودند و برجام چوب اعتماد بیش از حد به نهادهای سازمان ملل را خورد. 

*پاسوز لغو انگاره‌های پیشین 

در مقابل اجرای تعهدات از سوی ایران در برجام، تمام تلاش طرف ایرانی این بود که نشان دهد ایران بدعهد نیست و به تعهداتش عمل می‌کند. در حالی که سال‌ها مذاکره بی نتیجه و خطبه خوانی در مذاکرات مسولان قبلی به انگاره غالب مذاکراتی ایرانی‌ها تبدیل شده بود تیم ایرانی تلاش می‌کرد نشان دهد که می‌خواهد به توافق برسد و به تعهداتش هم عمل می‌کند. شبیه شریکی که بخواهد وفاداری‌اش را نشان دهد ولی از بخت بد او مغازه به صورت گسترده آتش گرفته، چون او در آن بازار به بی وفایی معروف بوده و حالا خواسته این انگاره را عوض کند. معلوم است که سرنوشتش سوختن تا سر حد نابودی است.  

تیم مذاکره کننده ایرانی نیز در برجام پاسوز تغییر انگاره‌ای شد که در نتیجه عملکرد کسانی به دست آمده بود که حتی هیچ توافق و دستاوردی نداشتن خود را به بهای کلان به مردم می‌فروشند. همان‌ها که مدعی هستند که برجام خسارت محض بوده است، آن‌هم توافقی که دستاورد تحریمی آن‌ها را ده سال از کشور دور کرده یا تحریم موشکی را دو سال پیش برداشته و بستر بهسازی و توسعه بسیاری از سامانه‌های موشکی را فراهم کرده است.    

*از امیر خسرو افشار تا جواد ظریف 

از مذاکرات محرمانه با امریکایی‌ها در مسقط در اواخر دولت احمدی‌نژاد تا روی کار آمدن دولت حسن روحانی و آغاز جدی مذاکرات در مهر 92 در نیویورک، یک مسیر پر تب و تاب و تقریبا کم نظیر در تاریخ دیپلماسی را می‌توان مشاهده کرد. 

از آغاز مذاکرات در مهر 92 و بعد از سه دور مذاکره و رسیدن به توافق موقت در آذرماه 92 و 19 ماه مذاکره با چندین موعد تمدید مهلت شش ماهه مذاکرات تا 23 تیرماه 94 و دستیابی به برجام و ادامه فعالیت تا دی‌ماه 94 و اجرایی‌شدن برجام و حتی بارها برگزاری کمیسیون مشترک برجام و گلایه به امریکایی‌ها بابت عدم انجام تعهدات و پیش بینی و پیشگیری از تاثیرات مابقی مسایل بر روند لغو تحریم‌ها ....  

شاید نظیر این مذاکرات سخت را بتوان در مذاکره حدودا سه ساله ایران و انگلیس بر سر استقلال بحرین و بعد استیفای مالکیت ایرانی بر جزایر سه گانه دید. مذاکره بین امیرخسرو افشار، سفیر وقت ایران در انگلیس و سر ویلیام لوس، سیاست‌مدار کهنه‌کار انگلیسی. 

*دیپلماسی اشانتیون نیست 

اما اگر کلاه خود را قاضی کنیم باید بپرسیم که چه زمانی مذاکراتی به فشردگی قبل بین ایران و طرفین دیگر برجام برگزار شد؟ حتی مذاکراتی که برای احیای برجام انجام شد غیر از دوره پایانی دولت روحانی از تمرکز و فشردگی برخوردار نبود. به عبارت بهتر باید گفت که دیپلماسی که ایران به خرج داد اشانتیونی بود نه فرایندی و متمرکز و پیگیرانه. وقتی بر سر منافع خود با کسی درگیر هستی حتی وقتی دستور کار دعوا باشد هم باید پیگیرانه دعوا کرد نه موردی. مساله برجام به دلیل آلوده‌شدن به دعوای داخلی و معیشت مردم، بعد از خروج آمریکا به صورت استخوانی لای زخم باقی ماند که نه دولت روحانی عمر و اجازه‌اش را داشت که خارجش کند و نه دولت‌های بعدی همت، سواد و همیت آن‌را. 

مثلا شبیه سازی کنیم؛ «دولتی در ایران بخواهد مدعی این شوند که بحرین را در مذاکره با انگلیسی‌ها و نقش آفرینی ناصواب نماینده سازمان ملل که به جای نظرسنجی رفراندوم برگزار کرد، به اشتباه از دست دادیم و حالا برویم و پس بگیریم. چه دولتی با چه توانی اکنون چنین کاری می‌تواند بکند؟ طبیعی است که بگوییم هیچ کسی دنبال چنین چیزی نخواهد رفت.» 

کسی خود را درگیر بیرون آوردن سنگی که دیگری به چاه افکنده نخواهد کرد. همان طور که علی باقری کنی حتی اگر می‌خواست هم در دولت سید ابراهیم رییسی احیای برجام اولویت و اهمیت نداشت. 

شاید مهم‌ترین درسی که بهتر است از به دست آوردن و از دست دادن برجام به یاد بسپاریم این است که دیپلماسی یک اشانتیون نیست و باید همیشگی و مداوم باشد. نگاه ما نسبت به جهان بدبینانه و نگاه آن‌ها نیز به کشور ما بدبینانه است علاوه بر اینکه ما اغلب نمادهای این بدبینی را هم در دست داریم. از موشک و فعالیت هسته‌ای و نابودی فلان و آن دیگری و زبان تند و ...  

ارسال نظر

آخرین اخبار