EN
به روز شده در
کد خبر: ۳۹۲۶۲

نقد ظریف و مکانیسم ماشه: از خیال و توهم تا واقعیت

رضا رئیسی - روزنامه نگار

نقد ظریف و مکانیسم ماشه: از خیال و توهم تا واقعیت

نقد و نقادی چه در وجه سلبی و چه در چارچوب ایجابی در سپهر سیاسی و رسانه‌ای ما به طور معمول ملغمه ای از افراط و تفریط، تندروی و هدم و هجو و ناسزاگویی یا تمجید و تحسین و اسطوره نگاری برآمده از کیش شخصیت بوده و بخصوص در دو دهه اخیر با دامن گسترانی دایره شمول کنشگران رسانه‌ای به کاربران عام در بستر اینترنت و شبکه های اجتماعی، فضای نقد و نقادی دچار اعوجاج و بلبشوی عجیب و غریبی شده که حدود و ثغور آن قابل جمع آوری، صورت بندی و تفکیک و تحلیل نیست. 

در این فضای ناهمگون، پیچیده و متشتت سخن گفتن از هر سوژه و موضوع و شخصیتی، کاری سهل و ممتنع است، بخصوص که اگر آن فرد و سوژه، شخصی و شخصیتی باشد که دایره موافقان و مخالفان او شامل بر لایه های مختلف و متکثر جامعه شود و زمینه و بستر فعالیت و نقش آفرینی آن فرد موصوف شامل بر موضوعی حساس و حیاتی و اثر گذار بر شقوق مختلف  اتمسفر سیاسی و رسانه‌ای و به نوعی سپهر عمومی کشور باشد. 

تا دوازده سال پیش، نام محمدجواد ظریف در داخل ایران تنها برای جمعی از سیاستمداران و پیگیران عرصه سیاست خارجی نامی آشنا بود، هر چند او چهره ای شناخته شده در محافل سیاسی و رسانه‌ای در حوزه دیپلماسی غیر رسمی و در ارتباط با دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگاران و اندیشکده‌های آمریکایی به واسطه حضور چند دهه‌ای او در ایالات متحده بود، آنچنان که پروفسور لیزا اندرسون رئیس وقت دانشکده روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا درباره او در همان برهه ها گفته بود: «من اوایل که حضور فعالانه ظریف را در محافل و جلسات دیپلماتیک می دیدم، گمان می‌کردم او قصد نامزدی ریاست جمهوری ایالات متحده را دارد». 

تلاش مستمر و پیگیری ممتد او در نمایندگی ایران در سازمان ملل او را تبدیل به شناخته شده ترین دیپلمات ایرانی در محافل بین المللی کرده و علاوه بر اینکه چند منصب دیپلماتیک در سازمان ملل برای او به ارمغان آورد، ظریف را به مهره تعیین کننده دستگاه سیاست خارجی ایران در عرصه و زمینه ای تبدیل کرده بود که پس از انقلاب و با توجه به سیر اتفاقات رخ داده، دچار ضعف و کاستی فراوان بود. تبحر و تخصصی که بعدها منجر به خلق پارادایمی تازه در حوزه سیاست خارجی ایران و پر بیراه نیست اگر بگوییم در سطح روابط بین الملل و حوزه دیپلماسی جهانی شد. 

با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ٩٢ با شعار محوری تعامل سازنده با جهان، شیخ دیپلمات سکانداری دستگاه دیپلماسی ایران را در یکی از مهم‌ترین برهه های خود به آن دیپلمات نام آشنا در خارج و کمتر شناخته شده در داخل سپرد. 

دیری نپایید که ظریف با گره گشایی در پرونده کور مذاکرات هسته‌ای و در صد روزگی دولت روحانی با توافق ژنو نشان داد که در عرصه مذاکرات و دیپلماسی مرد کارزار است و توانایی دارد، پرونده‌ای که چندین و چند سال لاینحل و بدون نتیجه مانده بود، بعد از نزدیک به دو سال به سرانجام رسانده و توافقی متوازن و به گفته تحلیلگران در آن برهه زمانی برد-برد را با شش قدرت جهانی که دو سوم اقتصاد جهانی و ٨۵ درصد زرادخانه تسلیحاتی جهان را در اختیار داشتند به نتیجه رساند. 

فارغ از اینکه حال و احوال آن روزهای ایران در حوزه های مختلف چه وضع و اوضاعی داشت و برجام برای برون رفت از آن وضعیت چه نقشی ایفا کرد، این برای اولین بار در نظام بین المللی پسا جنگ جهانی بود که یک کشور جهان سومی، توانست به یک توافق دیپلماتیک با منافع متقابل در برابر قدرت های مسلط جهانی دست یابد و از این حیث بود که از آن به عنوان خلق پارادایم تازه ای در دیپلماسی در سطح جهانی یاد می کردند. 

درست پس از توافق اولیه در ژنو و در تمام دوران مذاکرات هسته‌ای، ظریف زیر ذره بین افکار عمومی رفت و جایگاه پر واکنش ترین چهره سیاسی یک دهه اخیر ایران به او تعلق گرفت. عده ای در تمجید از دستاورد برجام، او را امیرکبیر زمانه خواندند و عده ای دیگر از همان آغازین لحظات ساز مخالفت کوک کرده و او را خائن و غرب گرا و حتی وطن فروش نامیدند!

اگر توصیفات غلو آمیز و تمجید و تحسین های پر طمطراق از ظریف را ناشی از فرهنگ ریشه دار شخصیت پرستی مستتر در ریشه های تاریخی و فرهنگ ایرانی بدانیم، حداقل تمجید کنندگان کارشان این توجیه را داشت که یک دستاورد تازه و بدیع از سوی او و همراهانش به منصه ظهور رسیده و پرونده هسته‌ای آن روزها یک دهه ای که تبدیل به کلاف سردرگمی از فشار و تهدید و تحریم شده بود به فرجام برجام رسانیده شده بود اما مخالفان دو آتشه و دلواپسان هیچگاه مشخص نشد که از چه منظری او را تخریب و تخطئه می کنند و چه انتظاری از مذاکرات هسته ای و نقش شخص ظریف در آن داشتند؟! 

فارغ از اینکه طیف منتقدان در هشت سال دولت احمدی نژاد، پرونده هسته‌ای را به چاه ویل قطعنامه های شورای امنیت رهنمون کرده و در شش سال مذاکره عملا و مطلقا هیچ دستاورد و تغییری حاصل نکرده بودند، ایراد آنان از برجام که آن را دستمایه حملات پردامنه علیه ظریف کرده بودند، دو کلان محور کلی داشت، امتیازاتی که معتقد بودند در اثنای برجام در خصوص برنامه هسته ای، ایران به طرف غربی داده شده است و دومین محور هم فقدان و کاستی در امتیازاتی بود که معتقد بودند طرف مقابل در قالب برجام به ایران نداده است.

جدای از اینکه ذات و رکن هر مذاکره و توافقی مبتنی و استوار بر داد و ستد است و بدون امتیازدهی امکان حصول توافق و اصل مذاکره از حیز انتفاع ساقط می‌شود، در خصوص اصل و ماهیت برنامه هسته‌ای از ابتدای مقدمه برجام تا بندهای مکرر آن بر این نکته تاکید و تصریح شده بود که این توافق در راستای به رسمیت شناسی برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و تضمین حق ایران در این زمینه است و برای اولین بار نیز حق غنی سازی هسته ای یک کشور در قالب قطعنامه شورای امنیت به رسمیت شناخته شد. 

در بعد فنی برنامه هسته‌ای نیز در میان مدت و وقتی ایران به غنی سازی ۶٠ درصدی دست برد، مشخص شد که هیچ خللی به زیر ساخت های هسته‌ای نه تنها وارد نیامده که با بکارگیری نسل های جدید سانتریفیوژ، ما شاهد رشد و پیشرفت در برنامه هسته‌ای در دوران برجام نیز بوده ایم و داستان سرایی های دروغین راجع به بتن ریزی در راکتور هسته ای در حال ساخت اراک و… نیز که توسط دکتر علی اکبر صالحی بارها توضیح داده شده است و خروج ١١ تن اورانیوم غنی شده نیز نه آنگونه که منتقدان نکوهش می کنند، اتفاقا تنها دستاورد تجاری برنامه هسته‌ای پرهزینه ایران در طول بیست سال گذشته بوده و برای ما که قصد ساخت سلاح هسته‌ای نداشتیم، تنها ثمرش فراهم نمودن بستر چانه زنی در مذاکرات بود که انجام پذیرفت و این کلی گویی منتقدان درباره آسیب و صدمه به برنامه هسته ای وفق برجام هیچ محل اعتبار و اعتنایی ندارد. 

اما در بخش دوم، اگر به متن برجام بازگردیم، و این نکته را لحاظ کنیم که بر اساس اختیارات و مجوزهای تعیین شده و خطوط قرمز تبیین شده برای مذاکره کنندگان، آنان مختار و مجاز به ورود به حیطه هایی غیر از پرونده هسته ای نبودند، تحریم های شورای امنیت مربوط به پرونده هسته ای جملگی و بر اساس قطعنامه ٢٢٣١ لغو شد، تحریم های آمریکا مربوط به پرونده هسته ای بر اساس فرمان اجرایی رییس جمهوری لغو شد و تحریم های اتحادیه اروپا نیز بر همان ترتیب چون امکان لغو بالمره را نداشت، تعلیق گردید. 

اینکه چرا برجام به سنای ایالات متحده نرفت و تضمین قانونگذاران ایالات متحده را پشتوانه خود نداشت، به این دلیل بود که تحریم های مصوب سنا چند وجهی و فراتر از پرونده هسته ای بود و مستلزم مذاکرات در سطوح بسیار فراتر از برجام و پرونده هسته‌ای بود که مذاکره کنندگان نه اجازه و نه فرصت ورود به آن را داشتند یا اینکه طرفین غربی به تعهدات خود وفق برجام به خصوص با روی کارآمدن ترامپ و ناهنجار مندی او نسبت به معاهدات بین المللی، عمل نکردند، مسئله ای است فراتر از برجام و حیطه عملکردی مذاکره کنندگان از جمله محمد جواد ظریف، چرا که او یک توافق مشخص و ساختارمند در حوزه دیپلماسی و حقوق بین الملل را به انجام رسانده بود و اختیار و تسلطی بر شیوه های حکمرانی و تدابیر سیاست ورزی حاکم بر کشورهای طرف قرارداد نداشته در این زمینه از او به توان انتظار معجزه داشت.

در ماجرای این روزها داغ شده مکانیسم ماشه، که منتقدان همیشگی فرصت را غنیمت شمرده و حملات و هجمه ها علیه ظریف را دو چندان بال و پر می‌دهند و حتی در نقدهای معتدلانه به ظریف خرده گرفته می شود که او با اعتماد به نظم ساختاری و نهادی لیبرالی و قواعد عرفی حقوق بین الملل در هنگام عقد توافق با گنجاندن مکانیسم ماشه، فرجام ناخوشایند برجام و مرگ آن را پیش بینی نکرده و دچار اشتباه و خطای راهبردی شده است به چند نکته مهم و تعیین کننده توجه ندارند. 

اول آنکه اتفاقا گنجاندن بند ٣۶ و ٣٧ در برجام که سازوکار حل و فصل اختلافات است، ناشی از بی اعتمادی ایران به طرف های غربی در عمل به تعهدات در برجام آمده است. ذات عمل به تعهدات ایران در برنامه هسته ای به نحوی بود که لغو گام به گام قطعنامه ها و تحریم های معطوف به آن هیچ فایده ای برای ایران نداشت و مثلا اگر تحریم نفتی برداشته می شد، با تحریم های بانکی امکان فروش نفت وجود نداشت و این طرف ایرانی بود که در آن برهه زمانی تاکید داشت، باید تمامی تحریم های هسته‌ای یکجا کان لم یکن شوند و همه قطعنامه ها با یک قطعنامه بلاموضوع شود. 

دومین نکته آن بود که طرفین مشارکت کننده در برجام، مانند ما تضمین و تعهدی برای عمل به تعهدات ما می خواستند که در صورت عدول از آن بتوانند، تحریم ها را وفق قطعنامه ها باز گردانند و از طرف دیگر این بدیهی بود که نمی خواهند امتیاز به دست آورده در قطعنامه را منوط به اجماع مجدد کرده و آن را در گرو حق وتوی رقبای جهانی قرار دهند. 

مخلص کلام آنکه مانند هر توافق و قراردادی شرط تضمین و فسخ یکی از پایه ها و ارکان انعقاد هر توافقی است و برجام هم از این قاعده کلی مستثنی نبود و بدون گنجاندن چنین بندهایی امکان حصول توافق از بیخ و بن وجود نداشت. 

ایران از سال ٢٠٢٠ و در قالب چند مرحله با کاهش چند مرحله ای در عمل به تعهدات برجامی مکانیسم ماشه خود را در پاسخ به بدعهدی طرف مقابل چکانده و اکنون تروئیکای اروپایی در حرکتی رندانه و در حالی که به تعهدات خود پایبند نبوده و طرف مشارکت کننده فعال در قالب برجام نبوده، با نزدیکی به برهه زمانی غروب برجام و پایان خودکار قطعنامه ٢٢٣١ به بندی مستمسک شده که در هنگام انعقاد برجام، برای تضمین حصول توافق و حسن انجام مشارکت فعالانه طرفین در آن موضوعیت داشت و دارد. 

در واقع عده‌ای در داخل به جای محکومیت این اقدام خلاف قاعده و عرف و هنجارهای حقوق بین الملل طرف های اروپایی آن را دستمایه نقد و تخریب ظریف و مذاکره کنندگان در دولت روحانی کرده اند. 

مضاف بر همه اینها، ظریف در همان سال‌های ابتدایی انعقاد برجام گفته بود که برجام دریچه ای بود که فرصت و امکان کنشگری ایران در نظام بین الملل را گشود و اینکه چگونه از آن در سطوح مختلف داخلی و در راستای منافع ملی  بهره گرفته شود به عملکردهای ما در داخل باز می گردد، حال نیز که نفس های پایانی برجام به شماره افتاده است، جا دارد به جای دعواهای صد من یک غاز جناحی و داخلی، از یک طرف با اتحاد و انسجام و بهره گیری از همه ظرفیت های داخلی و پیگیری دیپلماسی فعال و چند وجهی نگذاریم که تروئیکای اروپایی برداشت غلط خود را در همین فرصت اندک به روایت غالب در نهاد عالی شورای امنیت تبدیل کند و از طرف دیگر در صورت موفقیت آنان در بکارگیری اسنپ بک با مشروعیت زدایی از تحریم هایی که در فضای ١۵ سال پیش و متفاوت از امروز منعقد شده، از تبعات و تاثیرات آن با کمک متحدان و کشورهای معترض به این یکجانبه گرایی، بکاهیم.

ظریف مخترع برجام و یا مبدع مذاکره یا پدرخوانده دیپلماسی نیست، او دیپلماتی بود که توانست در برهه ای خاص با ابتکارات و تبحر و شناختش از ظرائف دیپلماسی و فنون مذاکره، دستاوردی با مشارکت طرفین دیگر بسازد که با همه نقدها و ایراداتی که از سوی منتقدان طرح و ارائه می‌شود، یک دهه در میان همه تلاطم ها و فراز و نشیب ها باقی مانده و مناط عمل باشد که سعدی علیه الرحمه می فرماید به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.

و الّا تا دنیا دنیاست وقت برای نقادی و فحاشی و ایراد گیری و مته لای خشخاش گذاشتن وقت باقی است و خوب است منتقدان دو آتشه برجام و ظریف یکبار برای همیشه شفاف و صریح به تشریح مواضع خود پرداخته و در وجه ایجابی بگویند چه آلترناتیو و جایگزینی برای برجام دارند، مگر نه این است که با اجرای مکانیسم ماشه، برجام به تاریخ می پیوندد و وضعیت به پیشابرجام باز می گردد، گیریم ظریف هر آنچه که شما می‌گویید و برجام خسران بار و زیان آفرین، مگر نه این است که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم مصلحت است؟ پس عدو سبب خیر شده و در نبود برجام، این گوی و این میدان. 

منبع: انصاف نیوز 

ارسال نظر

آخرین اخبار