به روز شده در
کد خبر: ۱۶۴۴۰
روایت یک اشغال در کلاب گفتارها؛

ماجرای اشغال خونین سفارت ایران در قلب لندن چیست؟

روز ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ کلاب گفتارها برنامه‌ای درباره واقعه اشغال سفارت ایران در لندن در سال ۱۳۵۹ برگزار کرد. مجید تفرشی، محقق تاریخ و سندپژوه سخنران این برنامه بود و این واقعه را از زوایای مختلف واکاوی کرد.

ماجرای اشغال خونین سفارت ایران در قلب لندن چیست؟

احتمالا کمتر کسی می‌داند که سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن در سال 1980 میلادی اشغال شده است. اتفاقی که در بستر فضای سنگین پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران رقم خورد. اسناد تاریخی بر وجود رد پای جریان‌های ایران‌ستیز در این واقعه صحه می‌گذارند.

همه چیز از روبه‌روی هاید پارک شروع شد

مجید تفرشی، محقق تاریخ و سندپژوه بخش نخست سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد:«در 6 روز (از آخرین روز آوریل تا پنجم ماه می ۱۹۸۰) اتفاقی در لندن افتاد که در تاریخ روابط ایران و غرب جایگاه خاصی پیدا کرد. ماجرا مربوط می‌شود به اشغال سفارت ایران در لندن؛ ساختمانی که در خیابان «پرنسس گیت»، مقابل هاید پارک و دقیقا در تقاطع خیابان «اگزبیشن رود» قرار دارد.

ایرانی‌هایی که از آن‌جا عبور کرده‌اند، می‌دانند که دو ساختمان مجزا متعلق به ایران در آن منطقه وجود دارد؛ یکی پلاک ۱۶ که سفارت‌خانه است و کارکرد اداری و دیپلماتیک دارد و دیگری پلاک ۲۶ که رزیدنس محل اقامت سفیر است.

سفارت ایران در لندن 59

در فاصله‌ کوتاهی از آن‌جا، کنسولگری ایران در خیابان «کنزینگتن کورت»، پلاک ۵۶ قرار دارد که البته در این ماجرا جایی ندارد. هرچند پیش و پس از انقلاب، آن مکان نیز بارها هدف حمله مخالفان حکومت شاه و سپس جمهوری اسلامی قرار گرفته است. 

چرا لندن؟

این محقق تاریخ به دلایل اشغال سفارت ایران در سال ۱۳۵۹ پرداخته و گفت: «چون لندن در تمام این سال‌ها، صحنه‌ای کلیدی برای نمایش تقابل ایرانیان با حکومت ایران بوده است(چه در دوران پهلوی، چه در دوران جمهوری اسلامی). همچنین لندن محل تجمع نیروهای معارض، گروه‌های تجزیه‌طلب و مخالفان عرب خوزستانی است که در آن زمان تحت تأثیر و حمایت مالی و امنیتی حکومت بعث عراق و شخص صدام حسین قرار داشتند.

صدام حسین از اواسط دهه ۷۰ میلادی، عملا قدرت اصلی عراق را در اختیار داشت. اما در همین روزهای پس از انقلاب ایران، به‌صورت رسمی و کامل، احمد حسن البکر را کنار زد و خود رئیس‌جمهور عراق شد. ضمن اینکه فرماندهی کل قوا و همچنین رهبری حزب بعث عراق را نیز برعهده داشت.

بانوی آهنین و نیروهای ویژه بریتانیا

این سندپژوه توضیح داد: «اشغال سفارت ایران در لندن یکی از گره‌گاه‌های تقابل جمهوری اسلامی نوپا با معارضانش بود. اما این حادثه در تاریخ امنیت ملی بریتانیا نیز جایگاه خاصی دارد. چرا که نیروهای ویژه بریتانیا (یگان معروف اس‌ای‌اس) با یورش برق‌آسا به ساختمان سفارت، بحران را ظرف چند دقیقه پایان دادند.

از آن روز به بعد، ماجرای سفارت ایران به یک حماسهبرای سرویس‌های امنیتی بریتانیا تبدیل شد. در اسناد طبقه‌بندی‌شده، در خاطرات نظامیان، در فیلم‌های مستند و سینمایی، همه‌جا از این عملیات به‌عنوان نمادی از اقتدار ملی بریتانیا و قدرت «بانوی آهنین» مارگارت تاچر یاد شده است.

سفارت ایران در لندن 59

تلاش برای قهرمان‌سازی از این ماجرا همواره بخشی از روایت‌های رسمی بریتانیا بوده است. اما چند ماه پیش، کتاب تازه‌ای منتشر شد که سعی کرده این تصویر را از زوایای تازه‌ای به چالش بکشد. البته پیش از معرفی این کتاب، باید اشاره کنم که تا امروز هم، منابع مستقل زیادی درباره این حادثه وجود ندارد و تحلیل دقیق آن، بدون بررسی اسناد متعدد از جناح‌های مختلف، دشوار است.»

از فالکلند تا بحرین

تفرشی روز اشغال سفارت را این‌گونه توصیف می‌کند:«در روز واقعه، نیروهای ویژه بریتانیا عمدتا در حالت آماده‌باش کامل قرار داشتند و منتظر زمان مشخصی برای اجرای عملیات ویژه بودند. نام این نیروها در برخی موارد تاریخی مطرح شده است. از جمله در عملیات «مالویناس» یا «فالکلند» که به‌تعبیر آرژانتین «مالویناس» و به‌تعبیر انگلیسی «فالکلند» خوانده می‌شود.

همچنین در مناطق مختلفی مانند عمان و بحرین که این نیروها به آموزش نیروهای امنیتی مشغول بوده‌اند، اما همواره فعالیت‌های آن‌ها در خفا و پشت پرده باقی مانده است. اما اولین باری که این نیروها به‌صورت علنی حضور خود را نشان دادند، در جریان عملیات اشغال سفارت ایران بود. 

روایت غربی با چاشنی حماسه

جدا از خاطرات بازنشستگان و مطالبی که با اعمال سانسور منتشر شده و نیز آثار تاریخی و امنیتی مربوط، واکنش‌های بریتانیا و نیز انتشار اخیر کتابی درباره این موضوع که به سرعت به پرفروش‌ترین کتاب تاریخی آمازون تبدیل شده است. همین امر نشان‌دهنده اهمیت ویژه این ماجراست.

این کتاب که با عنوان «اشغال» توسط نویسنده و پژوهشگر برجسته انگلیسی بن مکینتایر منتشر شده، تلفیقی است از ادبیات، تاریخ و حماسه و ضمن پژوهشی بودن، جنبه‌ای هیجانی و واکنشی دارد که باعث جذب گسترده مخاطبان غربی شده است. پیش‌تر مکینتایر در کتاب دیگری با موضوع نیروهای واکنش سریع بریتانیا (SAS) به این موضوع پرداخته بود.اما در این کتاب جدید با حدود ۴۰۰ صفحه به تفصیل و به‌طور مستقل، روایت به یادماندنی بزرگ‌ترین عملیات گروگان‌گیری توسط این نیروها را بازگو می‌کند.

سفارت ایران در لندن 59

برای مخاطب غربی، این اثر اهمیت فراوانی دارد. چرا که حادثه اشغال سفارت ایران توسط گروه‌های تجزیه‌طلب خوزستانی که با حمایت مالی و تسلیحاتی حزب بعث عراق در لندن پرورش یافته بودند و منجر به تلفات و تبعات سیاسی و بین‌المللی شد، در سایه این روایت حماسی نیروهای واکنش بریتانیا قرار گرفته است. 

حملاتی که بی‌سابقه نبود

تفرشی در این بخش به بررسی پیشینه و تعداد حملاتی پرداخت که پیش و پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در همین محل انجام شده بود. او می‌گوید: «لازم است نگاهی به پیشینه حملات و اشغال اماکن دیپلماتیک ایران در لندن داشته باشیم. پیش از انقلاب، چندین بار مراکز دیپلماتیک ایران مورد حمله قرار گرفت که مشهورترین آن اشغال کوتاه‌مدت سفارت ایران در لندن توسط گروه‌های کنفدراسیون دانشجویان و طرفدار سازمان چریک‌های فدایی خلق بود. 

این وقایع در پی اعتراض به کشتار ۹ زندانی سیاسی در تپه‌های اوین شکل گرفت. افرادی مانند بیژن جزنی و کاظم ذوالانوار که از چهره‌های برجسته زندانیان سیاسی گروه‌های مسلح بودند، تأثیرات فراوانی بر روند سیاسی و اجتماعی داشتند.

پس از انقلاب نیز، سفارت و کنسولگری‌های ایران در لندن چندین بار هدف حملات و تعرضات قرار گرفتند، که علی‌رغم تدابیر حفاظتی، این اقدامات همچنان ادامه یافته است. 

علاوه بر این در ماه‌های پایانی رژیم پهلوی و اوایل انقلاب، مراکز دیپلماتیک و فرهنگی بریتانیا در ایران نیز مورد حمله قرار گرفتند و تخریب شدند. از جمله سفارت و موسسات فرهنگی بریتانیا در تهران نیز از همین مراکز محسوب می‌شود.

اشغال سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ که طولانی‌ترین و پرتنش‌ترین حادثه این نوع بود، تأثیر بسزایی بر پوشش خبری و واکنش‌ها نسبت به اشغال سفارت ایران در لندن داشت. هرچند مدت زمان اشغال سفارت ایران در لندن تنها ۶ روز بود، اما از نظر شدت درگیری‌ها و تلفات قابل توجه و بی‌سابقه است.»

در ایران چه خبر بود؟

این سندپژوه ایرانی به تحولات داخل کشور در همان بازه زمانی پرداخته و اظهار کرد: «هم‌زمان با این تحولات، در جنوب ایران نیروهای محلی تحت عنوان سازمان آزادی‌بخش خلق عرب، که ارتباط مستمر با رژیم بعث عراق داشتند، فعالیت مسلحانه داشتند.

اقدامات ‌‌کنترلی و سرکوب جدایی طلبان مسلح توسط مسئولان وقت از جمله استاندار محمد غرضی و سپس دریادار احمد مدنی علیه این گروه‌ها صورت گرفت که با تبعید یک روحانی عرب ایرانی به نام شبخ طاهر آل شبیر خاقانی به قم، منجر به کاهش فعالیت آن‌ها شد. با این حال، این موضوع نیز با واکنش‌ها و اتهامات جدی علیه فرماندهان انجام شد، به ویژه علیه تیمسار مدنی که عضو جبهه ملی بود.

پس از جریان‌های سال ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰، مدنی از مجلس رد صلاحیت و سپس از کشور متواری شد. با این حال، تحرکات گروه‌های جدایی‌طلب ایرانی تحت حمایت و همکاری حکومت بعث عراق ادامه یافت و دامنه این فعالیت‌ها از مرزهای منطقه فراتر رفته و به لندن نیز کشیده شد.»

روابط جمهوری اسلامی و بریتانیا چطور بود؟

این محقق تاریخ عنوان کرد: «حدود یک سال پس از انقلاب، قوانین و مقررات لغو روادید بین ایران و بریتانیا همچنان برقرار بود. به این معنا که علی‌رغم پیروزی انقلاب، تا مدت زمانی هنوز ایرانیان برای ورود به بریتانیا نیاز به ویزا نداشتند. به همین دلیل، بسیاری از افرادی که به لندن آمدند، چه برای پناهندگی و چه برای مهاجرت و نیز گروه‌های سیاسی مختلف، اعم از طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی، رفت و آمد نسبتا آسانی داشتند.»

پرونده «حسن مستقیمی تهرانی»

تفرشی با اشاره به یک پرونده مهم در روابط فی‌مابین ایران و بریتانیا می‌گوید: «همان‌طور که شمار قابل توجهی از معارضان سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی وارد لندن شدند. برخی از طرفداران جمهوری اسلامی نیز به آنجا رفتند و حتی برخی از آنان عملیات نظامی انجام دادند یا قصد انجام آن را داشتند که مشهورترین نمونه آن، داستان «غلام‌حسین حسن مستقیمی تهرانی» است. 

او ظاهرا در لندن درصدد انجام عملیاتی نظامی در نخستین نشست سیاسی علنی شاپور بختیار در لندن بود که با انفجار بمب در هتل محل اقامت خود مستقیمی، ۲ نفر از نیروهای وابسته به سفارت ایران مجروح و مستقیمی تهرانی کشته شدند. این ماجرا، که خود موضوعی پیچیده و دو طرفه بود، توسط منابع مختلف از جمله خاطرات یکی از زخمی‌شدگان و همچنین نوشته‌های متعدد، مورد بررسی قرار گرفته است.»

رژیم بعث و ارتباط سیستماتیک با ایران‌ستیزان

این سندپژوه درباره نقش حزب بعث عراق اظهار کرد: در همان زمان، حمایت مالی و تسلیحاتی گسترده‌ای از سوی رژیم بعث عراق به گروه‌های عربی صورت می‌گرفت که تلاش داشتند فعالیت‌های خود را در لندن نیز گسترش دهند. 

در همین راستا، نشریه‌ای به نام «الدستور» به عربی تأسیس شد که بودجه آن مستقیما توسط حزب بعث عراق تأمین می‌شد و شماری از روزنامه‌نگاران شناخته شده ایرانی در این رسانه حضور داشتند و به طور مداوم علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغات و جعل اخبار و اسناد می‌کردند. گفت‌وگوهای متعدد با برخی از این افراد نشان می‌دهد که بسیاری از اسناد و افشاگری‌هایی که از ابتدای انقلاب تاکنون در فضای مجازی منتشر شده، محصول همین فعالیت‌های خبری و تبلیغاتی سازماندهی‌شده با حمایت بعث عراق بوده‌ که تا امروز نیز در اشکال مختلف ادامه دارد.»

چرا سفارت ایران در لندن مهم بود؟

او توصیف دقیقی از اهمیت سفارت ایران در لندن دارد: «در روز نخست اشغال سفارت ایران در لندن، که در تاریخ ۳۰ ‌آوریل (۴ اردیبهشت) سال ۱۳۵۸ رخ داد، سفارت یکی از حساس‌ترین مراکز دیپلماتیک ایران در جهان بود. این حساسیت از دوره قاجار وجود داشته و پس از انقلاب نیز تشدید شده بود.»

داستان پرویز راجی

تفرشی روایتی از نحوه انتخاب پرویز راجی به عنوان سفیر ایران در لندن ارائه داده و می‌گوید: «در سال‌های پایانی حکومت پهلوی به دلایل متعدد از جمله نفوذ خانم اشرف پهلوی و همکاری‌ با امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت، سفیر جدیدی به سفارت ایران در لندن منصوب شد که فاقد سابقه دیپلماتیک بود.

پرویز راجی که پیش از آن رئیس دفتر نخست‌وزیر بود و با حمایت‌های سیاسی به این مقام رسید. این انتصاب جنجال‌برانگیز بود و بعدها نیز با تغییرات گسترده‌ای در ساختار سفارت همراه شد.»

تصفیه‌ها شروع می‌شود

این سندپژوه توضیح داد: «پس از آغاز تصفیه‌های گسترده در وزارت امور خارجه و حذف نیروهای وابسته به ساواک و دربار، قبل از پیروزی انقلاب، راجی از سمت خود کنار گذاشته شد. اما سفیر جدید معرفی نشد و فرد دوم سفارت، یعنی دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی به سمت کاردار موقت منصوب شد. هوشنگ مهدوی کارمند وزارت خارجه بود و در دوران پیروزی انقلاب نیز تا مدتی مسئولیت کارداری موقت سفارت ایران در لندن را بر عهده داشت. 

پس از انقلاب، ایشان به ایران احضار شد و جایگزین وی، غلامعلی افروز به عنوان کاردار منصوب شد که دیگر مقام سفیری نداشت.

بدنه سفارت را عمدتا کارکنان سابق دولت پهلوی تشکیل می‌دادند، اما از ایران نیز افرادی برای تقویت بخش سیاسی و تبلیغاتی به سفارت فرستاده شدند. از جمله عباس لواسانی، وابسته مطبوعاتی که از خانواده روحانیون و از دوستان قدیمی آیت‌الله خمینی بود. هرچند که اواعتقادی به انقلاب و ولایت فقیه نداشت. در کنار این افراد، تیمی از ادیبان و مترجمان برجسته نیز در سفارت فعالیت می‌کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به آقای مرتضی کاخی، نویسنده و شاعر مشهور اشاره کرد. این افراد همگی در شاکله سفارت ایران در لندن حضور داشتند تا زمان وقوع اشغال در سال ۱۳۵۸ که مورد بحث این نشست است.»

سی‌ام آوریل، ساعت 11:00 صبح

این مورخ درباره اتفاقات و روند وقایع در 6 روز اشغال سفارت ایران در لندن توضیح داد: «در این بخش به آنچه در فاصله‌ ۳۰ آوریل تا ۵ می ۱۹۸۰، یعنی از ۱۰ تا ۱۵اردیبهشت ۱۳۵۹ در لندن رخ داد پرداخته شده است. ساعت ۱۱:۳۰ صبح روز ۳۰ آوریل، شش مرد مسلح که خود را از اهالی عرب خوزستان ایران معرفی می‌کردند، با هجوم به سفارت ایران در شماره ۱۶ خیابان پرنسس گیت لندن، ۲۶ نفر را گروگان گرفتند.

سفارت ایران در لندن 59

این افراد شامل کارکنان سفارت، مراجعان، چند خبرنگار، و پلیسی بودند که در آن زمان در مقابل در ورودی حضور داشتند. مهاجمان خیلی زود کنترل ساختمان را به دست گرفتند.

مهاجمان عراقی و سازمان خلق عرب

او درباره هویت مهاجمان نیز این‌گونه توضیح می‌دهد: «گزارش‌های اولیه وزارت خارجه بریتانیا حاکی از آن بود که این مهاجمان «عراقی» هستند. با اینکه از نظر هویت رسمی تابعیت ایرانی داشتند، اما بعدها ثابت شد که کل عملیات (از آموزش، سازماندهی و فرماندهی) به کلی زیر نظر سرویس‌های امنیتی رژیم بعث عراق انجام شده‌ است. اسناد منتشرشده سال‌ها بعد نشان داد که این افراد هفته‌ها پیش از عملیات، تحت آموزش نظامی ویژه برای گروگان‌گیری، حمل سلاح و عملیات چریکی قرار گرفته بودند.

سفارت ایران در لندن 59

مهاجمان در نخستین بیانیه خود گفتند وابسته به «سازمان سیاسی خلق عرب» هستند. گروهی که از آن به عنوان مهم‌ترین جریان جدایی‌طلب خوزستان یاد می‌شود. آن‌ها دو خواسته عمده داشتند: اول، آزادی چندین زندانی عرب در خوزستان و دوم، اعطای خودمختاری به این منطقه. 

خلق-عرب-خرمشهر-اهواز

در ادامه، خواسته‌هایشان را دقیق‌تر بیان کردند؛ آزادی ۹۱ زندانی عرب، انتقال آن‌ها به گروگان‌گیران با نظارت سفرای عراق، اردن و الجزایر در لندن و «به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم عرب ایران» عبارتی که بعدتر معلوم شد منظور آن‌ها تجزیه یا خودمختاری برای خوزستان بوده است.

با وجود ادعای برخی کشورهای عربی برای میانجی‌گری، در عمل تنها نماینده سازمان آزادی‌بخش فلسطین تلاش‌هایی برای کمک انجام داد. نمایندگان سایر کشورهای عربی یا غیرفعال ماندند یا از مداخله سر باز زدند.»

قطب‌زاده: همکاری نمی‌کنیم

تفرشی توضیح می‌دهد: «در آن زمان، صادق قطب‌زاده وزیر امور خارجه ایران بود. در واکنش به خبرنگارانی که پرسیدند آیا دولت حاضر است به خواسته گروگان‌گیرها تن دهد، پاسخ داد: «بگذارید هر کاری می‌خواهند بکنند؛ ما نه همکاری می‌کنیم و نه زندانی‌ها را آزاد می‌کنیم».

روبه‌روی هاید پارک

او ادامه داد: «در بیرون سفارت نیز اتفاقات کم‌اهمیتی رخ نداد. در محوطه مقابل سفارت و در اطراف هاید پارک، هر روز تجمعاتی شکل می‌گرفت. از یک سو طرفداران جمهوری اسلامی (بیشتر دانشجویان و برخی روحانیون)نماز جماعت می‌خواندند، شعار می‌دادند و دوربین‌های جهانی را هدف تبلیغات خود قرار می‌دادند. از سوی دیگر، مخالفان جمهوری اسلامی شعارهای ضدحکومتی سر می‌دادند. این تقابل، بارها منجر به درگیری‌های لفظی و حتی فیزیکی شد و در مواردی حتی رهگذران بریتانیایی نیز وارد ماجرا می‌شدند. برخی به تمسخر نماز جماعت می‌پرداختند یا از آشفتگی و شلوغی معترض بودند.»

قهرمان بریتانیایی!

این تاریخ پژوه به اتفاق جالبی اشاره کرده و گفت: «نکته‌ مهم دیگری هم وجود داشت این بود که پلیسی که مسئول حفاظت از در ورودی سفارت بود، برخلاف پروتکل‌های امنیتی، در زمان حمله برای استراحت داخل ساختمان بود و نه جلوی در. او تا پایان گروگان‌گیری، اسلحه‌اش را مخفی کرد و بعدها با وجود ترک پست به عنوان یک قهرمان معرفی شد. این فرد چندی پیش نیز درگذشت، اما در روایت‌های رسمی، هیچ اشاره‌ای به تخلف اولیه‌اش نشده است.»

گروگان‌ها چه کسانی بودند؟

تفرشی گفت: «در میان گروگان‌ها، افراد متنوعی حضور داشتند. از جمله خبرنگاران، یک توریست پاکستانی، یک منشی غیرایرانی، خبرنگار سوری و مسئول روابط عمومی سفارت در لیست اسامی گروگان‌ها دیده می‌شد. البته معدودی از آن‌ها در همان روزهای اول آزاد شدند.»

مذاکرات بی‌حاصل، قتل لواسانی و ادامه کشتار

او با اشاره به درگیری در 6 روز اشغال سفارت روایت می‌کند: «ماجرا شش روز ادامه داشت. در این مدت رایزنی‌هایی میان ایران و بریتانیا و نیز بین بریتانیا و مهاجمان صورت گرفت، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. 

در روزهای پایانی، تنش در داخل سفارت بالا گرفت. در یکی از درگیری‌ها، عباس لواسانی، به دلیل واکنش تندش به توهین یکی از گروگان‌ها به رهبر جمهوری اسلامی با شلیک گلوله کشته شد.

عباس لواسانی

چندی بعد علی‌اکبر صمدزاده، دانشجوی دکترای ریاضی و کارمند محلی سفارت هم در درگیری نهایی گروگان‌گیران با ماموران انگلیسی جان باخت. دو نفر دیگر، غلامعلی افروز (کاردار سفارت) و علی دادگر (مترجم) مجروح شدند.»

تاچر وارد می‌شود

تفرشی می‌گوید: «تا پیش از کشته شدن لواسانی، دولت بریتانیا تمایل داشت بحران را مسالمت‌آمیز حل کند. اما پس از این حادثه، مارگارت تاچر، نخست‌وزیر وقت شخصا دستور آغاز عملیات نظامی را صادر کرد. 

دستور تاچر واضح بود: «هیچ‌کدام از گروگان‌گیران نباید زنده بمانند.» این دستور از نظر حقوقی و سیاسی، یکی از نقاط تاریک ماجرا باقی ماند.

در جریان ماجرای اشغال سفارت ایران در لندن، اگرچه به‌طور رسمی عملیات خاصی توسط گروگان‌گیرها صورت نگرفت، اما نکته جالب اینجاست که به‌دلیل ماهیت فراتر از قانون عملیات نیروهای ویژه بریتانیا، برای نخستین‌بار این نیروها از دولت ضمانت‌نامه‌ای برای مصونیت قضایی در برابر تبعات اقداماتشان دریافت کردند. افزون بر آن، به آن‌ها پوشش کامل بیمه عمر برای تمام عمر و اجازه شلیک بدون محدودیت در هر زمان و به هر شخصی که لازم تشخیص داده می‌شد، داده شد.

اشغال سفارت ایران

این موضوع در کنار گزارش معروفی بود که مارگارت تاچر، نخست‌وزیر وقت بریتانیا، اعلام کرد: «تمام گروگان‌ها باید زنده بمانند و تمام گروگان‌گیرها باید کشته شوند.» این دستورالعمل پس از کشته شدن اولین گروگان ایرانی، عباس لواسانی، به مرحله اجرا درآمد. در ادامه، صمدزاده، دومین گروگان و از کارکنان محلی سفارت، نیز در جریان درگیری‌ها کشته شد.

پس از آن، مستندسازان و پژوهشگران زیادی مطرح کردند که امکان حل این بحران بدون کشتار نیز وجود داشته، اما اصرار بر کشته شدن تمامی گروگان‌گیران، به شائبه‌هایی درباره دخالت مستقیم یا غیرمستقیم دولت بریتانیا دامن زد. در پاسخ به این انتقادات، دولت تاچر بررسی مستقلی را آغاز کرد که دو ماه بعد اعلام کرد نیروهای ویژه هیچ اقدام غیرقانونی انجام نداده‌اند.»

اشغال سفارت 59

نمرود!

این سندپژوه به جزییاتی از عملیات گرداخته و گفت: «عملیات با نام رمز نمرود، توسط نیروهای ویژه هوابرد بریتانیا (SAS) برنامه‌ریزی شد. خانه‌های اطراف سفارت، که در منطقه‌ای مرفه و گران‌قیمت واقع شده بودند، تخلیه شدند. نیروهای ضربت از طریق سوراخ کردن دیوارها، لوله‌های تهویه و کانال‌های فن‌کوئل به داخل ساختمان نفوذ کردند.

نهایتا در روز ششم، نیروهای SAS وارد عمل شدند. عملیاتی سریع و مهیب که برای نخستین بار نیروهای ویژه بریتانیا را در خاک خودشان وارد میدان کرد. پیش از آن، این نیروها فقط در عملیات‌های برون‌مرزی شرکت داشتند.

عملیات نجات که تحت عنوان «نمرود» شناخته می‌شود، تنها ۱۵ دقیقه طول کشید و در روز ششم اجرا شد. پس از آن‌که جنازه عباس لواسانی توسط گروگان‌گیران به بیرون پرتاب شد. این عملیات اگرچه در داخل بریتانیا باعث افزایش محبوبیت دولت تاچر شد، اما در ایران با واکنش منفی مواجه شد. از جمله به‌خاطر کشته شدن دو نفر از کارکنان سفارت، مجروح شدن کاردار و مترجم، و عدم پیگیری نقش احتمالی عراق در این ماجرا.»

اشغال سفارت 59

فوزی اینجاست!

این محقق تاریخ روایت جالبی از این اتفاق داشته و می‌گوید: «در جریان عملیات نجات، یکی از گروگان‌گیرها به نام فوزی بداوی‌نژاد که جوان‌ترین عضو گروه نیز بود، خود را در میان گروگان‌ها جا زد و از ساختمان خارج شد. وقتی گروگان‌ها در محوطه مقابل هایدپارک صف بسته بودند، برخی از آن‌ها متوجه حضور او در جمع شدند و به مأموران اشاره کردند.

از آنجا که در بین حمعیت و در خیابان دیگر در موقعیت تیراندازی نبودند، بداوی‌نژاد زنده ماند و دستگیر شد. زنده ماندن او یکی از نکات مرموز این ماجراست. بدوی‌نژاد به‌دلیل سن پایین، برخلاف سایر اعضای مسلح و آموزش‌دیده گروه که سابقه ارتباط با سازمان‌های اطلاعاتی داشتند، کمتر مورد اتهام قرار گرفت. او در نهایت محاکمه شد، اما در فرآیند دادرسی، هیچ‌یک از شاکیان ایرانی یعنی کارکنان سفارت یا وزارت خارجه اجازه نیافتند در دادگاه شهادت بدهند. تمام روند به‌طور غیرعلنی انجام شد.»

دوستی بغداد-لندن

این مورخ می‌گوید: «نکته قابل‌توجه دیگر آن است که بریتانیا هیچ‌گاه فشار مستقیمی بر دولت بعثی عراق برای پاسخگویی وارد نکرد. روابط میان دو کشور نیز تا پایان جنگ ایران و عراق مستحکم باقی ماند

در عین حال، شواهد محرمانه‌ای که سال‌ها بعد افشا شدند، نشان می‌داد عاملان اشغال سفارت دارای گذرنامه‌های عراقی بوده‌اند و سازمان استخبارات عراق، با هماهنگی مستقیم ماموری با گذرنامه دیپلماتیک به نام سامی محمدعلی، این عملیات را طراحی کرده است. هدف نیز انتقام از ایران در آستانه حمله‌ای که چند ماه بعد با آغاز جنگ ایران و عراق عملی شد.»

ماجرای 2 نامه

تفرشی توضیح داد: «پس از پایان عملیات، تاچر دو نامه به آیت‌الله امام خمینی رهبر ایران و رئیس‌جمهور وقت، ابوالحسن بنی‌صدر، ارسال کرد. او در این نامه‌ها ضمن ابراز تأسف از تلفات انسانی، خواستار اقدام متقابل ایران برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در تهران شد و ابراز امیدواری کرد که جمهوری اسلامی نیز برای شکرگزاری از نجات گروگان‌ها، اقدامی مشابه انجام دهد. از پاسخ آیت‌الله خمینی اطلاعی در دست نیست، اما بنی‌صدر در نامه‌ای جداگانه از تلاش‌های بریتانیا تشکر کرد.»

سفارت ایران در لندن 59

حالا وقت جبران خسارات است

این محقق تاریخ به خسارات وارده به سفارت ایران اشاره کرده و گفت: «ترمیم سفارت ایران در لندن که در جریان عملیات به‌شدت آسیب دیده بود، سال‌ها به طول انجامید. در نهایت، در آستانه دولت خاتمی، توافقی میان ایران و بریتانیا صورت گرفت که دو کشور متقابلا هزینه بازسازی سفارتخانه‌های آسیب‌دیده یکدیگر را تقبل کنند. در آن زمان غلامرضا انصاری به‌عنوان کاردار و سپس سفیر ایران در لندن منصوب شد و روابط دو کشور مجددا به سطح سفارت ارتقا یافت.»

شنود را پیدا کن

او روایت می‌کند: «ماجرای گروگان‌گیری در لندن؛ تروری که سایه‌اش تا خوزستان ماند. ۴۵ سال پس از اشغال سفارت ایران در لندن، هنوز لایه‌های تازه‌ای از این عملیات تروریستی کشف می‌شود. ۲ روایت از دو سوی ماجرا وجود دارد: ایرانی‌ها معتقدند انگلیسی‌ها در بازسازی سفارت شنود کار گذاشته‌اند و انگلیسی‌ها ایران را به استفاده اطلاعاتی از بازسازی‌ها متهم می‌کنند. هر دو طرف به‌نوعی درست می‌گفتند، چون شواهد نشان می‌دهد هر دو قصد بهره‌برداری اطلاعاتی داشتند.»

و اما فوزی...

تفرشی می‌گوید: «اما نقطه عطف ماجرا، هویت و سرنوشت فوزی بدوی‌نژاد است. تنها بازمانده عملیات، که به حبس ابد محکوم شد اما بعد از ۲۸ سال با هویت جدید از زندان آزاد شد و اکنون با حفاظت دولت بریتانیا زندگی می‌کند. این آزادی و حمایت کامل، با وجود قوانین سخت‌گیرانه ضدتروریسم و ضرورت اخراج محکومان تروریسم از کشور پس از پایان محکومیت، نشانه‌ای بود از مماشات بریتانیا با چهره‌های وابسته به شبکه‌های بعثی یا قوم‌گرای عرب در ایران.»

سفارت ایران در لندن 59

بازی با کارت اعراب

این سندپژوه تاکید کرد: «پس از این واقعه، وزارت خارجه بریتانیا گزارشی با عنوان «ریشه‌های تاریخی و موقعیت معاصر خوزستان و اعراب ساکن آن» تهیه کرد که در آن به شکل ضمنی به ظرفیت بهره‌گیری از نارضایتی‌های قومی در ایران اشاره می‌شود. این گزارش، آغازگر فازی بود که بعدها در دولت بوش پسر به اوج رسید. این امر در واقع بازی با کارت اقلیت‌های قومی برای فشار بر ایران بود.»

بزرگترین آسیب

تفرشی در پایان سخنان خود به نکته مهمی اشاره کرده و می‌گوید: «تساهل غرب در برابر این اقدام تروریستی، اگر نه نشانه هم‌دستی، دست‌کم نشانه سیاستی دوگانه و مسامحه بود که در آن اقدام ترور «قابل قبول» وقتی است که متحدان غربی نفعی از آن ببرند. شاید بدترین لطمه ما از اشغال سفارت آمریکا در تهران، نه تحریم‌ها یا انزوای دیپلماتیک، بلکه همین اعتباربخشی ناخواسته به اقدامات مشابه علیه خودمان بود؛ آن‌هم درست پیش از آغاز یک تجاوز نظامی و جنگ خونین که ۸ سال به طول انجامید.»

ارسال نظر

آخرین اخبار