قابهایی از قلب نسلکشی
در آستانه دومین سالگرد آغاز عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه یک گروه از جوانان فلسطینی در بارسلون جمع شده اند تا از مسیر هنر توجهها را به آنچه در غزه در جریان است جلب کنند. درست مانند کاری که یک روز پیکاسو برای جلب توجه جهانی به نابودی شهرهای اسپانیا انجام داده است.

از جمعیت بیش از سیزده میلیون نفری کشور فلسطین، بیش از نیمی از آنها در خارج از مرزهای این سرزمین زندگی میکنند. یکی از مهمترین میزبانان این جمعیت در اروپا کشور آفتابی اسپانیاست که بخصوص در سالهای اخیر به دلیل مواضعش در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت بحران انسانی ساخته شده توسط اسرائیل در این سرزمین همیشه موردتوجه بوده است.
این حمایت البته تنها سیاسی نیست. در واقع حمایت سیاسی اتفاقاً نه از سر دلسوزی حاکمان اسپانیا بلکه از سر فشارهای عمومی روی دولت است که از طرف مردمی که هدایت میشود که هنوز خون مقاومت در برابر فاشیسم در رگهایشان میجوشد. همین خون است که باعث میشود حمایتی آشکار از فلسطین در کوچهها و خیابانهای شهرهای مختلف این کشور دیده شود و همین خون است که باعث میشود پرچم فلسطین در سردر خانههای مردمی که کیلومترها از اراضی اشغالی فاصله دارند دیده شود.
و البته همین خون است که باعث میشود آغوش این کشور بر هنرمندان فلسطینی و ابراز عقیده و اعتراض آنها به اشغال و نسلکشی گشوده باشد. در آستانه دومین سالگرد آغاز عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه یک گروه از جوانان فلسطینی با بهرهمندی از همین آغوش باز در بارسلون جمع شدهاند تا از مسیر هنر توجهها را به آنچه در غزه در جریان است جلب کنند. درست مانند کاری که یک روز پیکاسو برای جلبتوجه جهانی به نابودی شهرهای اسپانیا انجام داده است.
این گروه جوانان برگزارکنندگان سلسله رویدادهایی هستند که این بار با عنوان «کلید بازگشت» بهنمایشدرآمده؛ تلاشی خودجوش برای زنده نگهداشتن روایت فلسطین، جمعآوری کمک برای مردم غزه، و خلق فضایی برای تأمل و همبستگی؛ چیزی که شاید این روزها، وقتی حتی یوتیوب هم محتوای تبلیغاتی ارتش اسرائیل در زیرسؤالبردن نسلکشی و گرسنگیدادن به مردم غزه را اول و آخر ویدئوهای بارگذاری شده در این سکو منتشر میکند، از هر چیزی ضروریتر باشد. ایجاد فضایی برای این که دور هم جمع شویم تا ایمانمان به انسانیت از این که هست متزلزلتر نشود.
در این جدیدترین رویداد «کلید بازگشت» عکس و نقاشیهایی برخاسته از درد، خشم، امید و مقاومت هنرمندان غزه بهنمایشدرآمده است. آثار اغلب متعلق به کسانی است که باوجود جنگ، تخلیه اجباری شهر، زندگی در چادرهای ناامن و نامطمئن در برابر باران و سرما و گرما و بمب و آتشهای اسرائیل، در برابر گرسنگی اجباری یا خارجشدن از غزه و هرگز بازنگشتن ماندن در سرزمین پدریشان را انتخاب کردهاند و با قلم، دوربین و تخیل، زندگی روزمرهشان را، زندهبودن و شهادتدادن به آنچه در غزه میگذرد را گزارش میکنند. علاوه بر آنها بخشی از هنرمندان دیاسپورای فلسطین هم هستند که با اهدای اثر به این نمایشگاه تلاش میکنند تعهد خود به وطن را یکبار دیگر ثابت کنند و درد جدایی را به نمایش بگذارند.
آثار این نمایشگاه دیجیتالی است. نه به این دلیل که هنر در سرزمینهای اشغالی آن قدر پیش رفته است که نمیتوان بهگونهای غیر از دیجیتال آن را ابراز کرد؛ بلکه به این دلیل که از غزه حالا دیگر اجساد هم اجازه خروج ندارند چه رسد به آثار هنری. فایلهای آثار بهزحمت، با اینترنت پر مخاطره و قطع و وصل دائمی از طریق پیامرسانها به خارج از کشور تحت اشغال رسیده است، تصاویری که گاهی نسخه اصلی آنها زیر آتش دشمن نابود شده است و گاهی دیگر در آتشسوزیها، در باران از بین رفته است یا هیزم آتشی کوچک برای فرار از سرما شده است.
یکی از هنرمندانی که آثارش در این مجموعه بهنمایشدرآمده، امل النخاله است. او در مورد همکاریاش در این مجموعه نمایشگاهها در مقالهٔ دیگری که در مورد نمایشگاه قبلی نوشته است میگوید: «از تماشای هر کشتار، یا بهتر بگویم، باز زیستنِ هر کشتار تمامِ وجودم در حالتِ تابخوردن بود. حالا دیگر تبدیل به یکروال عادی شده، چیزی که روزانه میبینی و از کنارش رد میشوی، انگار که داری از کنار زباله یا چیز بیارزشی میگذری. این برای مردم من کاملاً عادی شده: پوسیدن، سوختن، قطع عضو، افتادن تکههای گوشت از استخوانها، خورده شدن جنازهها توسط سگها، کشتهشدن نوزادان در رحم مادرانشان. حتی اگر روزی از آسمان، انسان ببارد تعجب نخواهم کرد.»
در آثار امل، خطوط نمایانگر زیبایی نیستند، بلکه پژواک اندوهاند. نقاشیهای او نمیخواهند خوشایند باشند، بلکه میخواهند تکاندهنده باشند. درست همانطور که روزی کاوه گلستان، عکاس جوانمرگ جنگ گفته بود، امل هم میخواهد چیزهایی را به ما نشان بدهد که امنیت ما را خدشهدار کند، چیزهایی که مثل یک سیلی به صورتمان بخورد.
در گوشهای از نمایشگاه کتابهایی با عنوان «بر قلبهایشان قدم زدند.» به چشم میخورد. شعرهایی به قلم جاهد جاربو و عکسهای موید ابو. هر دو ساکن غزه.
جاهد دربارهٔ کتاب نوشته است: «اینها کلماتیاند در میان چادرهای آوارگی؛ حاملِ دردی تکهتکه، برای دوختن چادری وصلهدار که به دلِ آنهایی میچسبد که آن را میخوانند. همراه با لنز هنری مؤیّد که درد و زیباییِ عشق را- علیرغم همهٔ ویرانیها- بازمیتاباند؛ اکسیژنِ غزه در این کتاب نفس میکشد.»
میسارا بارود، یکی دیگر از هنرمندان حاضر در نمایشگاه، راوی مین و موشک است. اما در دستان بارود، موشک نه فقط سلاحی مرگبار، بلکه عنصری درهمتنیده با زیست فلسطینی میشود. او موشک را در شمایل برگ نخل میکشد، یا در قالب ستارهای شبانه که در آسمان پرنور غزه سوسو میزند.
در نگاه اول، این آثار به نظر سوررئال یا حتی فانتزی میرسند. اما با تأملی بیشتر، درمییابیم که اینها نه صرفاً خیال، بلکه واکنشی درونی به واقعیتی هولناکاند؛ غزهای که در آن کودکان با صدای انفجار به خواب میروند، و هر شیء ممکن است خاطرهای از ویرانی را در خود نهفته داشته باشد.
خالد جرادا، هنرمند فلسطینی مقیم پاریس و یکی از دستاندرکاران اصلی پروژه، در این نمایشگاه در بارسلون میگوید: «از آوریل ۲۰۲۴ (اردیبهشت ۱۴۰۳) به اینسو، عملاً ورود و خروجی {از غزه} وجود ندارد. از آن زمان تا حالا، تنها در نمونههای بسیار استثنایی برخی از افراد موفق شدهاند زنده از غزه خارج شوند، و آنها هم فقط اجازه داشتهاند پاسپورت و موبایل خود را با خود حمل کنند، نه حتی یکدست لباس اضافه.»
خالد میگوید: «حتی آپلودکردن عکسی از اثر، از داخل غزه بسیار دشوار و دسترسی به اینترنت تا بیش از اندازه پر چالش است؛ تمام دسترسی که داریم محدود به تنها چند دقیقه در روز است، آن هم بسیار کند و سخت.»
پرینتهای دیجیتال این نمایشگاه، در عین سادگی، حامل پیچیدهترین احساسات انسانیاند. آنها اسناد تاریخیاند. مدارک مقاومت، سوگ، امید و رؤیا و شاید مهمتر از همه، شاهدانی هستند بر جنایاتی که بسیاری در جهان سعی در انکار یا کمرنگ کردن آن دارند.
بارسلون با تاریخچهٔ خود در مبارزات مردمی و مقاومت، حالا خانهای موقت برای بازتاب صدای انسانهایی که وطنشان زیر آوار خاک و وجدانهای خاموش جهان دفن میشود، هر چند پژواک آن هنوز در گوش برخی از آدمها زنگ میزند. فلسطین درگیر جنایتی آشکار است؛ قربانی یک نسلکشی بیوقفه که نه فقط زندگی، بلکه هویت، حافظه و آیندهشان هدف قرار گرفته است. نمایشگاههایی ماند «کلید بازگشت» بهغیراز این که فضایی برای کنار هم بودن و دست در دست هم دادن فراهم میکنند، یادآور سکانس آخر فیلم «پاپیون» هستند. تصویری میگوید «آنها هنوز زندهاند»