ساندویچ بخرید، شاهنامه ببرید
سیوششمین نمایشگاه بینالمللی تهران با نگاههای متفاوتی نسبت به برگزاری آن، به پایان رسید.

سیوششمین جشنواره بینالمللی کتاب تهران در حالی شنبه شب به کار خود پایان داد که همانند دورههای قبلی هم موافق داشت و هم مخالف. به گفته ابراهیم حیدری سخنگوی نمایشگاه: در مجموع ۶۵۶ میلیارد و ۷۲۲ میلیون تومان فروش داشتیم، از این رقم ۳۶۴ میلیارد و ۹۵۹ میلیون برای بخش مجازی ست و فروش بخش حضوری بیش از ۲۹۱ میلیارد تومان .
به گفته او در مجموع تعداد جلد فروخته شده در بخش مجازی یک میلیون ۴۲۲ هزار و ۱۶۳ نسخه بود که رشد بیش از ۳۸ درصدی نسبت به سال گذشته داشت. این در حالیست که در سیوپنجم، مجموع فروش بالغ بر ۵۹۲ میلیارد تومان بوده (در بخش حضوری ۳۶۰ میلیارد تومان و در بخش مجازی۲۳۲ میلیارد تومان).
سوال اینجاست که این رشد مربوط به گران شدن قیمت پشت جلد کتابها بوده؟ و یا مردم کتابخوانتر شدهاند؟ و یا تنوع کتابها مسبب این امر بوده؟
احتمالا مردم کتابخوانتر نشدهاند زیرا فروش سالانه کتاب نشان میدهد که به دلیل گران شدن کتاب، موج خواندن کتابهای دانلودی، خرید کتابهای زیراکسی و البته شرایط بد اقتصادی طبقه متوسط (که بیشترین خرید کتاب را در طول سال داشتند) این گزینه از ابتدا رد شده است.
تنوع کتاب هم نمیتواند عاملی بر فروش بیشتر باشد چون در سالهای قبل هم این اتفاق افتاده؛ پس میماند گزینه گران شدن قیمت کتاب که این هم حداقل نمیتواند برای دوستان برگزار کننده نمایشگاه ذوقزدگی داشته باشد و فقط به درد انتشار آمار و ارقام برای مقامات بالا دستی میخورد.
کافی بود در میان غرفههای کتاب قدم بزنی تا غرغر و اعتراض انتشاراتیها را بشنوی؛ اکثر آنها معتقد بودند که ای کاش به همان فروش اینترنتی بسنده کرده بودند و غرفه اجاره نمیکردند زیرا پول اجاره غرفه هم به دردشان اضافه کرده بود.احتمالا گرمای زیاد، ترافیک سرسام آور تهران، نبود راهنمای مناسب، برخورد گاه به گاه نا مناسب دوستان نمایشگاهی! و البته گران بودن کتاب (این نکته باید بارها و بارها تکرار شود چون اگر نسلی فرهنگی کتابخوان میخواهیم باید فکری به حال قیمت کاغذ و چاپ بکنیم واگرنه همین سه درصد کتابخوان را نیز از دست میدهیم) باعث کم شدن استقبال از نمایشگاه سیوششم شده بود.
جالب اینجاست امسال جزو معدود سالهایی بود که مدت زمان برگزاری نمایشگاه تمدید نشد، بدون هیچ توضیحی!
در آخرین روزهای نمایشگاه، تخفیفها عجیب و غریب شده بود مثلا در غرفهای نوشته بود: «از فلان جا در محوطه ساندوچ بخرید تا با خود یک جلد شاهنامه به خانه ببرید!» بله درست خواندید یک شاهنامه مجانی در ازای خریدن یک ساندویچ ناقابل.
تصور نگارنده بر این است که از همین حالا باید فکری اساسی برای دوره سیوهفتم کرد زیرا این تکرار وضعیت سیوشش دورهای و عدم تغییر وضعیت نمیتواند ما را خوشبین به آینده کند. بله میتوان آمار داد اما نمیتوان واقعیت را قلب کرد.
نمیدانم شاید همینکه در این وضعیت اقتصادی نمایشگاهی با عنوان کتاب برگزار میشود جای شکر دارد، شاید خوب است که در این پایتخت ترافیک زده آلوده ده روز نام کتاب را در بیلبوردها میتوان دید. شاید خوب است که بچههای مدرسهای را به هوای تفریح و خوردن کیک و شیر و ساندویچ به جایی ببیریم که کتاب ببینند، کتابهایی به غیر از کتاب درسی و کنکور و آموزش زبان و کامپیوتر...
شاید هم باید به این جمله رئیس نمایشگاه امیدوار باشیم که گفت: امیدوارم با تجربهای که اندوختیم، بتوانیم در سال آینده رخداد بزرگی را رقم بزنیم.