غزه و توهم فرار
نویسنده: ایهاب حسن

من و خانوادهام قربانی این درگیری خونین هستیم. لطفاً به ما کمک کنید تا راهی امن برای خروج از غزه پیدا کنیم و خانوادهام را نجات دهیم. لطفاً این پیام را به اشتراک بگذارید.
این درخواست کوتاه از طریق یک تلفن همراه خراب از یک چادر موقت در یکی از اردوگاههای آوارگان غزه نوشته شده است - توسط کسی که تنها آرزویش این است که خودش و خانواده اش در جهنمی است که از ۷ اکتبر بر غزه نازل شده است زنده بمانند. این یک فریاد تک افتاده یا استثنایی نیست؛ بلکه منعکس کننده ناامیدی جمعی کسانی است که از همه نیازهای اساسی برای زندگی شرافتمندانه محروم شدهاند. این تصویری است از آنچه مردم غزه به آن تنزل یافتهاند - دیگر به دنبال زندگی شرافتمندانه نیستند، بلکه به هر شکلی از زندگی چسبیدهاند، حتی اگر فقط زنده ماندن در زیر آوار باشد. طبق آخرین نظرسنجی مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین، تقریباً نیمی از جمعیت غزه اکنون مایلند از طریق بنادر و فرودگاههای تحت کنترل اسرائیل، برای مهاجرت به کشورهای دیگر اقدام کنند.
ماههاست که غزه به مکانی نامناسب برای زندگی انسان تبدیل شده است - نه به طور تصادفی، بلکه از طریق سیاستهای عمدی اسرائیل. ارتش و دولت اسرائیل به طور سیستماتیک نوار غزه را به جهنم تبدیل کردهاند تا مردم را به سمت تنها گزینه موجود، یعنی ترک سرزمین شان سوق دهند. بدون برق. بدون آب. بدون دارو. حتی کفن و دفن مناسب مردگان. و در قلب این ویرانی، طرحهای به اصطلاح «مهاجرت داوطلبانه» که توسط دولت اسرائیل ترویج میشوند، شروع به ظهور کردهاند - که نه بر اساس امید، بلکه بر اساس ناامیدی بنا شدهاند. سوالی که باید بپرسیم یک سوال اخلاقی است: آیا میل به زنده ماندن، ریشهکن کردن کل یک ملت از سرزمین مادریشان را توجیه میکند؟ آیا میتوان از اراده زندگی برای مشروعیت بخشیدن به پاکسازی قومی استفاده کرد؟
غزه، پس از ۱۹ ماه جنگ، غیرقابل زندگی است. این مکان، فضای بازی برای مرگ تدریجی است: بدون آب، بدون برق، بدون سرپناه. بیمارستانها ویران یا تعطیل شدهاند. مدارس به گورهای دسته جمعی تبدیل شدهاند. خانهها با خاک یکسان شدهاند یا به آوار تبدیل شدهاند. حتی خود زندگی نیز در حال فروپاشی است.
در این واقعیت ویرانشده، ایده «رستگاری فردی» ظهور کرده است - هر فرد تلاش میکند خود را نجات دهد. پروژه ملی جمعی از هم پاشیده است. نه به این دلیل که مردم تسلیم شدهاند، بلکه به این دلیل که هیچ گزینه دیگری ندارند. فاجعه اخلاقی واقعی اینجاست: وقتی غریزه بقا در دستان کسانی که قصد جابجایی دائمی شما را دارند، به مدرک تبدیل میشود. سیاست دولت اسرائیل بر این امر تکیه دارد - بر این که غزه را چنان غیرقابل تحمل کند که فرار از آنجا سعادت به نظر برسد.
یکی از دوستان اهل غزه یک بار در طول مکالمهای در مورد رنج روزانه و آنچه ممکن است پس از جنگ رخ دهد به من گفت: «برایم مهم نیست که بعداً چه اتفاقی میافتد. به محض اینکه گذرگاهها باز شوند، من اینجا را ترک میکنم.» او به من گفت که دیدن پسرش که گرسنه و تشنه است و در سرما در چادر می لرزد، هرگونه چشمانداز سیاسی را از بین میبرد. «من فقط میخواهم فرزندانم بدون گرسنگی، بدون ترس از تکه تکه شدن زندگی کنند.»
در بحبوحه این فروپاشی بشردوستانه، اعضای دولت نتانیاهو - و اکنون خود نتانیاهو - طرحهایی را برای «اسکان مجدد» جمعیت غزه در کشورهای ثالث مطرح کردهاند. اینها خیالپردازیهای وحشیانه نیستند. اینها سیاستهای عمدی مبتنی بر یک ایده هستند: کسی در غزه نجات پیدا نمی کند، پس آن را خالی کنید. نکبت را به یک واقعیت دائمی جدید تبدیل کنید.
دولت اسرائیل در حال ایجاد شرایطی است تا فرار را تنها گزینه منطقی کند: مسدود کردن کمکها، تخریب زیرساختها، هدف قرار دادن مناطق غیرنظامی و غیرممکن کردن زندگی. این اجبار بدون نام است - اخراج نرمی که در لباس انتخاب پنهان شده است.
و اکنون دولت اسرائیل به فریادهای ناامیدانه غزهایها برای فرار به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه «میخواهند بروند» اشاره میکند. در همین حال، اعلام میکند که کسانی که غزه را ترک می کنند دیگر هرگز نمی توانند به آنجا برگردند. به عبارت دیگر، گزینههای آنها به زندگی در بدبختی یا ترک همیشگی خانه ها و سرزمین شان محدود میشود. این مهاجرت داوطلبانه نیست. این پاکسازی قومی است.
در حالی که همه اینها در حال وقوع است و مردم در غزه روزانه قتل عام میشود، و کاری از دست حماس هم ساخته نیست - در حالی که مردم در خیابانها اعتراض میکنند، بیانیههای توخالی صادر میکند و خواستار خلع سلاح حماس، آزادی گروگانها و توقف مرگ و میر روزانه برای نجات آنچه از غزه باقی مانده است، میشود هیچ واکنشی به آنها داده نمی شود. در عوض، حماس صرفاً از جامعه بینالمللی میخواهد که برنامههای آوارگی را متوقف کند.
این ماه ۷۷ سال از نکبت میگذرد - زمانی که ۶۰۰۰ فلسطینی کشته و ۷۵۰۰۰۰ نفر اخراج شدند. امروز، بیش از ۵۴۰۰۰ نفر در غزه کشته شدهاند. بیش از ۲ میلیون نفر آواره شدهاند. ۸۰ درصد نوار غزه ویران شده است. با توجه به اعداد و ارقام، آنچه اتفاق میافتد از نکبت دوم بدتر است. نکبت اول، دولت اسرائیل را تأسیس کرد. اکنون ترس این است که این نکبت ممکن است تمام فلسطینی های باقی مانده در این سرزمین را از بین ببرد.
بسیاری از کسانی که امروز در غزه باقی مانده اند نوههای کسانی هستند که در سال ۱۹۴۸ اخراج شدند - و اکنون دوباره با اخراج روبرو هستند. حماس این آوارگی را مشکل بزرگی نمیبیند. اسامه حمدان، رهبر حماس، حتی می گوید که اگر فلسطینیها به سینا تبعید شوند به «مقاومت» از خاک مصر ادامه خواهند داد.
هیچکس نمیتواند از یک مادر بخواهد فرزندانش را زیر بمباران نگه دارد. هیچ پدری نباید مجبور باشد شاهد مرگ والدین و خانوادهاش زیر آتش باشد. اما ما نباید اجازه دهیم که این انتخابهای غیرممکن به سلاحی برای جنایات بزرگتر تبدیل شوند. معضل اخلاقی، تصمیم فرد برای فرار نیست - بلکه تبدیل این تصمیم به ابزاری سیاسی است. حق فلسطینیان برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه را نمیتوان به بهانهای برای ریشهکن کردن آنها از سرزمینشان تبدیل کرد. بقا نباید با مهندسی مجدد جمعیتی فلسطین معامله شود.
مانند هر ملتی در جنگ، فلسطینیان حق فرار از مرگ را دارند - اما همچنین حق بازگشت پس از توقف بمبها را نیز دارند. تراژدی این نیست که مردم میخواهند زنده بمانند. تراژدی واقعی زمانی است که بقای آنها به همان هویجی تبدیل میشود که بر سرشان آویزان شده و آنها را وسوسه میکند تا از سرزمین مادری خود دور شوند و محو آن را تضمین کنند. آنچه در غزه اتفاق میافتد مهاجرت نیست - تبعید زیر آتش است. طرحی بازیافتی از فجایع گذشته، که اکنون در پوشش زبان «رحمت» و «رستگاری» قرار گرفته است.
ما باید آشکارا در برابر این کلاهبرداری اخلاقی بایستیم. هر فلسطینی حق دارد رویای یک زندگی شرافتمندانه را در سر بپروراند - اما در سرزمین مادری خود، نه بر فراز خاکستر آن. جامعه بینالمللی - و خود فلسطینیها - باید فروش حق زندگی به قیمت حق بازگشت را رد کنند. زیرا اگر جهان امروز اخراج مردم غزه را بپذیرد، فلسطینیها به زودی خود را در حال نوشتن درخواست بعدی خود از یک اردوگاه پناهندگان خواهند یافت - و هیچ کس پاسخی نخواهد داد. سرنوشت ۲.۳ میلیون نفر غزه ممکن است منعکس کننده ۷۵۰ هزار نفری باشد که در سال ۱۹۴۸ اخراج شدند و هنوز به رویای بازگشت خود چسبیدهاند.
ما باید به اراده کسانی که در جستجوی زندگی بهتر مایل به ترک غزه هستند احترام بگذاریم و از سیاسی کردن تلاش آنها برای بقا خودداری کنیم. در عین حال، باید برای حق بازگشت آنها هر زمان که بخواهند - فارغ از هرگونه دستور کار سیاسی تحمیل شده توسط اسرائیل، حماس یا هر کس دیگری - مبارزه کنیم.
کلمات نمیتوانند تمام واقعیت غزه را به تصویر بکشند، عکسها یا فیلمها نیز نمیتوانند. آنها تنها تلاش برای بازتولید بخش کوچکی از وضعیت ویرانگر را نشان میدهد. مردم در سراسر جهان عذاب غزه را در تلفنهای همراه یا تلویزیونهای خود تماشا میکنند و «پایداری» مردم غزه را تحسین میکنند. اما مردم غزه نباید مجبور به پایداری باشند، آنها نباید مجبور به شجاعت باشند. آنها مجبور به پایداری هستند زیرا چاره دیگری ندارند.
آنچه فلسطینیان غزه اکنون به دنبال آن هستند، فرار از مرگ است - از طریق پایان جنگ، بازسازی غزه و دسترسی به غذای کافی بدون نیاز به به خطر انداختن جان خود برای به دست آوردن آن - برنامههای سیاسی برای «روز بعد» در حال حاضر دغدغه آنها نیست و نباید از آنها خواسته شود برای تأمین امنیت به این سؤال پاسخ دهند.