به روز شده در
کد خبر: ۳۰۴۳۷

«کارناوال» رامبد جوان: جشن خلاقیت یا آش شلم‌شوربای سرگرمی؟

«رامبد جوان، کارگردان و مجری این برنامه، هدف نهایی را فراتر از رقابت، تمرین صلح، صمیمیت و همدلی در بستر هنر می‌داند. این تعریف گسترده و آرمان‌گرایانه، رویکردی متفاوت از یک مسابقه صرف را نشان می‌دهد. با این حال، در تناقضی آشکار، منابع دیگری «کارناوال» را صراحتاً یک مسابقه استعدادیابی در حوزه استندآپ کمدی معرفی می‌کنند که هدفش شناسایی و معرفی بهترین کمدین‌های ایران است.»

«کارناوال» رامبد جوان: جشن خلاقیت یا آش شلم‌شوربای سرگرمی؟
گروه فرهنگ و هنر آوش- ایلیا خراطچی

پس از سال‌ها دوری از قاب تلویزیون و تجربه‌ای نه‌چندان موفق در شبکه نمایش خانگی، رامبد جوان با «کارناوال» بازگشته است؛ برنامه‌ای که با ادعای پیوند هنر، سرگرمی و مشارکت مردم، در پلتفرم فیلم‌نت آغاز به کار کرده است. اما آیا این «کارناوال» پرهیاهو، واقعاً جشنی از نوآوری و خلاقیت است یا صرفاً تلاشی دیگر برای بازسازی برند شخصی خالق «خندوانه» در قالبی آشفته و بی‌هدف؟ این گزارش به بررسی فنی، ساختاری و محتوایی این رئالیتی‌شو می‌پردازد تا نقاط قوت و ضعف آن را در قامت یک نقد خبری دقیق و سازنده آشکار سازد.

از «خندوانه» تا «کارناوال»: تحول یا تکرار؟

برنامه «کارناوال» در نگاه اول با ادعاهای بلندپروازانه‌ای پا به عرصه گذاشته است. سازندگان آن را تلاشی برای پیوند جدید میان هنر، سرگرمی و مشارکت مردم معرفی می‌کنند که می‌کوشد فضای تازه‌ای برای نمایش خلاقیت هنرمندان و تعامل مستقیم با مخاطبان رقم بزند. رامبد جوان، کارگردان و مجری این برنامه، هدف نهایی را فراتر از رقابت، تمرین صلح، صمیمیت و همدلی در بستر هنر می‌داند. این تعریف گسترده و آرمان‌گرایانه، رویکردی متفاوت از یک مسابقه صرف را نشان می‌دهد. با این حال، در تناقضی آشکار، منابع دیگری «کارناوال» را صراحتاً یک مسابقه استعدادیابی در حوزه استندآپ کمدی معرفی می‌کنند که هدفش شناسایی و معرفی بهترین کمدین‌های ایران است. این دوگانگی در تعریف هویت برنامه، از همان ابتدا ابهاماتی جدی را در مورد ماهیت اصلی «کارناوال» و آنچه قرار است به مخاطب ارائه دهد، ایجاد می‌کند. این عدم وضوح در اتاق فکر و تیم تولید، به طور مستقیم به سردرگمی مخاطب در فهم ماهیت رقابت و معیارهای داوری منجر می‌شود. اگر خود سازندگان در ارائه یک تعریف واحد از برنامه ناتوان باشند، برقراری ارتباط عمیق و پایدار مخاطب با آن دشوار خواهد بود و می‌تواند به کاهش اعتبار برنامه در بلندمدت منجر شود.

رامبد جوان پیش از این با برنامه موفق «خندوانه» و بخش «خنداننده‌شو» تجربه گسترده‌ای در زمینه استعدادیابی کمدی و برنامه‌سازی شاد و تعاملی داشت. «کارناوال» برخلاف «خندوانه» که از تلویزیون ملی پخش می‌شد، برای شبکه نمایش خانگی تهیه شده است؛ اقدامی که با هدف ارائه فضای متفاوت و آزادی بیشتر در محتوا صورت گرفته است. جوان تأکید کرده که «کارناوال» قرار نیست ادامه مستقیم «خندوانه» باشد، بلکه تجربه‌ای متفاوت و متناسب با ذائقه مخاطب امروز است. با این وجود، برخی منتقدان آن را «بی‌پرده‌ترین کپی‌برداری صدا و سیما از ایده‌های خندوانه» می‌دانند. حضور پرشمار تماشاگران (۵۰۰ نفر) در استودیو و نقش آن‌ها در فرآیند داوری، از شباهت‌های بارز با «خندوانه» است که نشان‌دهنده حفظ برخی عناصر موفق فرمول پیشین رامبد جوان است.

این برنامه صرفاً یک پروژه هنری نیست، بلکه گامی استراتژیک در مسیر حرفه‌ای رامبد جوان پس از تجربه ناموفق سریال «مردم معمولی» در شبکه نمایش خانگی و حواشی شخصی اخیر او (مانند تولد فرزند در کانادا). جوان خود اذعان دارد که در فضای «ملتهب و تلخ» جامعه، به دنبال تولید محتوایی برای «حال خوب کردن» و «سرگرم کردن» مخاطب بوده است. این رویکرد، در کنار ادعای «مردمی بودن» و «تمرین صلح و همدلی» ، می‌تواند تلاشی آگاهانه برای بازتعریف و تقویت برند شخصی رامبد جوان باشد. موفقیت یا شکست «کارناوال» می‌تواند تأثیر عمیقی بر آینده کاری و جایگاه او در افکار عمومی داشته باشد. اگر برنامه بتواند انتظارات را برآورده کند، جوان می‌تواند جایگاه خود را به عنوان «منادی امید و آگاهی»  تثبیت کند؛ در غیر این صورت، ممکن است با تردیدهای بیشتری از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شود، چرا که این پروژه به نوعی محک دوباره‌ای برای او محسوب می‌شود.

معماری رقابت: گروه‌بندی، اجراها و ابهامات فرمی

برنامه «کارناوال» در ۲۴ قسمت تولید خواهد شد. ساختار رقابت شامل ۱۲ شرکت‌کننده است که عمدتاً چهره‌های شناخته‌شده در عرصه‌های مختلف هنری از جمله بازیگری، موسیقی و حتی متخصصان دابسمش در فضای مجازی هستند. این شرکت‌کنندگان در چهار گروه سه‌نفره با یکدیگر رقابت می‌کنند. این ساختار گروه‌بندی، در ظاهر پتانسیل ایجاد رقابت‌های جذاب و پویا را دارد.

با این حال، ابهامات قابل توجهی در نقش شرکت‌کنندگان و فرمت رقابت وجود دارد. نکته عجیب این است که از هر گروه، تنها دو نفر به رقابت می‌پردازند و نقش نفر سوم نامشخص باقی می‌ماند. این ابهام ساختاری، سؤالاتی جدی را در مورد عدالت رقابت و شفافیت قوانین مطرح می‌کند. علاوه بر این، شرکت‌کنندگان لزوماً خود در برنامه‌های تدارک‌دیده‌شان، اجراگر نیستند. برای مثال، امیرمهدی ژوله و علی اوجی اجراهای ترکیبی نمایشی (موسیقایی) تدارک دیدند که خودشان در آن حضور مستقیم نداشتند، در حالی که روزبه حصاری شخصاً اجرای خود را به نمایش گذاشت. علی اوجی یک اجرای موسیقایی با ارکستر و امیرمهدی ژوله ترکیبی از استندآپ کمدی و نمایش ارائه دادند که تنوعی در اجراها ایجاد کرد.

این قالب ترکیبی از ژانرهای مختلف و عدم حضور مستقیم برخی شرکت‌کنندگان در اجراهای خود، مخاطبان را دچار سردرگمی می‌کند. مقایسه اجراهایی که یک رقیب در آن حضور دارد و دیگری ندارد، یا اجرای صرفاً موسیقایی با اجرای ترکیبی از نمایش و موسیقی، به وضوح ناعادلانه به نظر می‌رسد. این عدم توازن، به اعتبار رقابت لطمه می‌زند و باعث می‌شود تماشاگران حاضر در سالن ندانند دقیقاً به چه چیز و چه کسی رأی می‌دهند. این مشکل به ویژه در سیستمی که داوری بر عهده مردم است، حیاتی‌تر است. وقتی مخاطب قادر به مقایسه عادلانه اجراها نباشد، رأی او بر مبنای سلیقه شخصی یا شهرت شرکت‌کننده خواهد بود، نه کیفیت هنری اثر. این امر، هدف برنامه برای «قضاوت آگاهانه» توسط مردم  را بی‌اثر می‌کند و می‌تواند به نارضایتی شرکت‌کنندگان و مخاطبان منجر شود، چرا که نتیجه رقابت بر پایه معیارهای مبهم و غیرشفاف رقم می‌خورد. این ضعف ساختاری، اصلی‌ترین چالش در مسیر ادعای «مردمی بودن» داوری است.

علاوه بر این، برنامه به عنوان یک مسابقه استعدادیابی معرفی شده ، اما اغلب شرکت‌کنندگان آن چهره‌های شناخته‌شده هستند. این امر با هدف «کشف استعدادهای جدید»  در تضاد است و نشان می‌دهد که برنامه بیشتر به دنبال جذب مخاطب از طریق شهرت چهره‌هاست تا پرورش استعدادهای واقعی. این تضاد، اعتبار برنامه را به عنوان یک پلتفرم استعدادیابی واقعی زیر سوال می‌برد. اگر هدف اصلی کشف استعدادهای نوظهور باشد، حضور پررنگ چهره‌های آشنا می‌تواند فرصت دیده شدن را از استعدادهای واقعی سلب کند و این حس را به مخاطب القا کند که برنامه صرفاً بستری برای بازاریابی مجدد چهره‌های موجود است تا معرفی چهره‌های جدید. این رویکرد می‌تواند به کاهش پویایی رقابت و پیش‌بینی‌پذیر شدن نتایج منجر شود.

داوری مردمی: نوآوری یا چالش؟

یکی از ویژگی‌های متمایز «کارناوال»، مکانیسم داوری آن است. این برنامه هیئت داوران تخصصی ندارد و داوری به طور کامل توسط ۵۰۰ تماشاگر حاضر در استودیو انجام می‌شود. این تماشاگران به اجراها رأی می‌دهند. ارزیابی اولیه آثار تنها با دو جمله «دوست دارم» یا «دوست ندارم» صورت می‌گیرد. این رویکرد، در تئوری، تلاشی برای دموکراتیزه کردن فرآیند داوری و واگذاری قضاوت به مردم عادی است تا نخبگان.

پس از رأی‌گیری اولیه، اثری که مورد نقد قرار گرفته به بخش «دادگاه برنامه» می‌رود. در این بخش، شرکت‌کننده باید از اثر خود دفاع کند و داوران (مردم) نیز دلایل رأی خود را صریح و دقیق بیان می‌کنند. رامبد جوان این بخش را «کنفرانس و گفت‌وگو» با تماشاگران توصیف می‌کند که می‌تواند امتیاز را بالا یا پایین ببرد. این بخش، پتانسیل ایجاد گفت‌وگوی سازنده و تعمیق نگاه مخاطب به اثر هنری را دارد و به عنوان نقطه عطفی در برنامه معرفی شده که می‌تواند مسیر رقابت را تغییر دهد.

با این حال، این بخش گفت‌وگو و مناظره، که قرار است فرهنگ تفکر نقادانه و ظرفیت نقد را جا بیندازد، در عمل غیرواقعی و نمایشی جلوه می‌کند و برقراری ارتباط با آن برای مخاطب سخت است. این انتقاد نشان می‌دهد که ایده خوب و آرمان‌گرایانه حذف داوران متخصص و واگذاری کامل داوری به مردم ، در اجرا با چالش‌های جدی مواجه شده است. در تئوری، این رویکرد بسیار دموکراتیک و نوآورانه به نظر می‌رسد و با شعار «مردمی بودن» برنامه  همخوانی دارد. اما در عمل، با توجه به «قالب ترکیبی گیج‌کننده» اجراها و عدم حضور مستقیم برخی شرکت‌کنندگان ، مردم فاقد معیارهای یکسان و شفاف برای قضاوت هستند. این شکاف بین ایده آل و اجرا، به جای توانمندسازی مخاطب، می‌تواند به سطحی‌سازی داوری و کاهش عمق نقد منجر شود. بخش «دادگاه» که قرار است به «گفت‌وگوی سازنده»  و «تفکر نقادانه»  کمک کند، به دلیل غیرواقعی بودن، نتوانسته این هدف را محقق کند. این امر نشان می‌دهد که برنامه در تعمیق مشارکت مخاطب فراتر از یک رأی ساده، موفق نبوده است و نوآوری در داوری، بدون بستر مناسب، کارایی لازم را نخواهد داشت.

علاوه بر این، وقتی داوری صرفاً بر اساس «دوست دارم/دوست ندارم» و بدون حضور متخصصان انجام می‌شود ، ممکن است شرکت‌کنندگان به جای تمرکز بر کیفیت هنری و نوآوری، به دنبال جلب رضایت عمومی سطحی باشند. این مکانیسم می‌تواند به کاهش انگیزه برای ارائه آثار عمیق‌تر و چالش‌برانگیزتر منجر شود، زیرا ریسک عدم درک یا عدم محبوبیت در میان عموم بیشتر است. این مسئله، پتانسیل برنامه برای «کشف استعدادهای جدید» و «ارتقاء هنر»  را محدود می‌کند و ممکن است به سمت تولید محتوای عامه‌پسند و فاقد عمق سوق یابد، که با ادعای «دغدغه‌مندی» رامبد جوان در تضاد است.

کالبدشکافی فنی و تولیدی/ جلوه‌های بصری: طراحی صحنه، نورپردازی و تصویربرداری

برنامه «کارناوال» از نظر فنی با تیمی حرفه‌ای و باتجربه ساخته شده است که نویدبخش کیفیت تولید بالاست. حسین حاتمی به عنوان طراح نور و مدیر تصویربرداری و محسن نصراللهی به عنوان طراح صحنه (برنده جایزه) در این پروژه حضور دارند. این حضور متخصصان، در نگاه اول، کیفیت بصری بالایی را برای برنامه به ارمغان آورده است.

طراحی صحنه و هویت بصری برنامه از فستیوال‌های شاد و رنگارنگ الهام گرفته شده است که فضایی شاد و متناسب با حال‌وهوای یک کارناوال واقعی ایجاد می‌کند. دکور عظیم و سنگین برنامه خارج از تهران ساخته شده است. کامیون نمادین برنامه که حامل هنرمندان شرکت‌کننده است و یکی‌یکی از آن پیاده می‌شوند، نمایشی استعاری از آغاز رقابتی هنری در بستری شهری و مردمی است. این تنوع لوکیشن و پروداکشن بزرگ، جذابیت‌های بصری بسیاری به کار رامبد جوان بخشیده و گواهی پختگی و جسارت او در برنامه‌سازی است.

نورپردازی در این مجموعه اهمیت بسیار و به جایی یافته است. قاب تصاویر تمیز و خلوت است و به مخاطب اجازه می‌دهد با آنچه می‌بیند احساس نزدیکی کند. فیلم‌برداری پویا و استفاده از زوایای متنوع، حس حضور در صحنه را به بیننده منتقل می‌کند. این عناصر بصری در کنار هم، تجربه‌ای بصری و احساسی خلق می‌کنند که مخاطب را درگیر داستان هر شرکت‌کننده می‌کند.

با این حال، دکور عظیم و سنگین برنامه، که خارج از تهران ساخته شده، از سوی برخی منتقدان بی‌مورد و بدون افزودن به جذابیت و سرگرم‌کنندگی برنامه عنوان شده است. این انتقاد مطرح می‌شود که این بودجه می‌توانست صرف خرید حق پخش ترانه‌های ارزشمند ایرانی شود. این موضوع به یک چالش مهم در حوزه مدیریت منابع و اولویت‌بندی در تولید رسانه اشاره دارد. در حالی که کیفیت بصری و پروداکشن بالا می‌تواند به جذابیت اولیه برنامه کمک کند، اگر این جلوه‌های بصری به طور مستقیم به ارتقاء محتوا و تجربه کلی مخاطب کمک نکنند، ممکن است به عنوان هزینه‌های گزاف و غیرضروری تلقی شوند. این امر می‌تواند به این پرسش منجر شود که آیا سرمایه‌گذاری بر روی عظمت بصری، بدون توجه کافی به عمق و انسجام محتوایی، یک استراتژی پایدار برای جذب مخاطب است یا خیر.

مهندسی صدا و پس‌تولید: ریتم و تدوین

فرهاد امامی به عنوان مدیر صدابرداری و سیامک مهماندوست به عنوان سرپرست تدوین، از دیگر اعضای تیم حرفه‌ای «کارناوال» هستند. تدوین سریع و استفاده از موسیقی پرانرژی، ریتم برنامه را بالا نگه می‌دارد و هیجان رقابت را تقویت می‌کند. اجرای زنده موسیقی در لابه لای بخش‌های مختلف مجموعه، یکی از نقاط قوت برنامه از منظر «تماس اثر هنری» است. موسیقی به عنوان سریع‌ترین و نافذترین هنر برای لمس کردن مخاطب، به همراهی او با برنامه کمک می‌کند.

با این حال، بخش‌های اضافی و تبلیغات فراوان، ریتم برنامه را از بین برده و نفس مسابقه را گرفته است. همراهی با شرکت‌کنندگان در مسیر رسیدن به استودیو و خوش و بش و صحبت‌های رامبد جوان با آن‌ها در اتاق گریم، تأثیری در بالا رفتن هیجان و جذابیت برنامه ندارد و بهتر بود این بخش‌ها در یک آیتم کوتاه خلاصه می‌شد. علاوه بر این، در قسمت اول شاهد پخش شش آگهی بازرگانی بودیم که بعضی در میانه برنامه ضبط شده‌اند و بعضی آگهی‌های بازرگانی را نیز پلتفرم در طول مسابقه جای می‌دهد. پخش سه تبلیغ بدون هیچ وقفه‌ای پشت سر هم، به طور منفی بر جریان برنامه و تجربه مخاطب تأثیر گذاشته است. این حجم از تبلیغات، در کنار آیتم‌های نمایشی بی‌شمار دیگر (شامل شعبده‌بازی، بازی‌های رقابتی، گفت‌وگوهای پشت صحنه، بدلکاری و یک آیتم عروسکی الحاق‌شده)، به «آش شلم‌شوربا» تشبیه شده است.

این مسئله نشان می‌دهد که تیم تولید، با وجود توانایی‌های فنی بالا در تدوین و صداگذاری، نتوانسته است یکپارچگی و انسجام لازم را در ساختار کلی برنامه حفظ کند. ورود بی‌رویه آیتم‌های فرعی و تبلیغات، نه تنها به ریتم برنامه آسیب می‌زند، بلکه از تمرکز مخاطب بر محتوای اصلی رقابت می‌کاهد. این موضوع می‌تواند به این معنا باشد که فشار اسپانسرها یا تلاش برای گنجاندن حداکثری محتوا، بر کیفیت نهایی و تجربه کاربری اولویت یافته است. در نتیجه، با وجود تلاش برای ایجاد فضایی شاد و پرهیجان، این عناصر اضافی به جای تقویت، به تضعیف پویایی برنامه منجر شده‌اند.

تحلیل محتوایی و ادبی/ محتوا و انسجام روایی: از ایده تا اجرا

«کارناوال» با ایده‌های جدید مسیرش را آغاز کرد و خلاقیت و تازگی در ابتدا مهم‌ترین نقطه قوت برنامه بود. بیانیه آغازین برنامه به سبک آهنگین ارائه شد که در آن حرف‌های بزرگ و مبتلابه جهان و روزگار امروز بیان شد. این اقدام نشان می‌دهد که رامبد جوان خود را در قامت برنامه‌سازی دغدغه‌مند به نمایش گذاشته که فقط به دنبال سرگرمی و معرفی اسپانسر نیست، بلکه می‌خواهد جریان ایجاد کند و مخاطب را به سطح یک برنده هدایت کند. این رویکرد، در راستای تلاش برای تمرین صلح، صمیمیت و همدلی در بستر هنر است.

با این حال، نقدها نشان می‌دهند که «کارناوال» برخلاف «خندوانه» که با وجود انتقادات، انسجام لازم را در ترکیب آیتم‌های متنوعش داشت، دچار پراکنده‌گویی شده و جذابیت «خندوانه» را ندارد. برنامه به جای نوآوری واقعی، به تکرار ایده‌های نخ‌نما و حتی توهین‌آمیز دم‌دستی می‌پردازد که نسخه‌های بهتر آن را می‌توان در شبکه‌های اجتماعی یافت. آیتم‌های نمایشی فاقد قصه هستند و موسیقی‌های آشنا نیز کمکی به آن‌ها نمی‌کند. این عدم انسجام روایی و ضعف در محتوای اصلی، از پتانسیل اولیه برنامه می‌کاهد.

این وضعیت نشان می‌دهد که فاصله زیادی بین ادعاهای اولیه و آرمان‌گرایانه برنامه و آنچه در عمل به نمایش گذاشته می‌شود، وجود دارد. در حالی که رامبد جوان خود را متعهد به ایجاد جریان فرهنگی و ارتقاء آگاهی می‌داند، محتوای ارائه شده نتوانسته است این دغدغه‌ها را به طور مؤثر منعکس کند. این شکاف می‌تواند ناشی از عدم وجود یک اتاق فکر منسجم و یکپارچه باشد که بتواند ایده‌های اولیه را به یک ساختار روایی قوی و محتوای باکیفیت تبدیل کند. در نتیجه، برنامه به جای ایجاد یک جریان تازه، در دام تکرار و پراکنده‌گویی افتاده و نتوانسته است انتظارات مخاطبان و منتقدان را برآورده سازد. این مسئله به طور مستقیم بر توانایی برنامه در ایجاد «گفت‌وگو و رقابت سازنده»  و تحقق اهداف فرهنگی خود تأثیر منفی می‌گذارد.

کارناوال1

دیالوگ‌ها و رویکرد طنز: کمدی یا تقلید؟

«کارناوال» به عنوان یک مسابقه استعدادیابی در حوزه استندآپ کمدی معرفی شده است. اما رویکرد طنز و دیالوگ‌های برنامه با انتقادات جدی مواجه شده است. برنامه متهم به تقلید ضعیف از برنامه‌های استعدادیابی بین‌المللی است. هدف اصلی برنامه تحریک احساسات مخاطبان عنوان شده است، که با دیالوگ‌های سانتی‌مانتال و مثلاً انتقادی، به «شامورتی‌بازی» تشبیه شده است. این اتهامات، به ویژه در مورد استفاده از قطعات موسیقی هنرمندان غیرایرانی و حتی قرار دادن کلام فارسی روی آهنگ‌های معروف خارجی (مانند مایکل جکسون) بدون رعایت قانون کپی‌رایت، تشدید می‌شود. این رویکرد به «بیگانه‌پرستی» و «ضد فرهنگ» بودن متهم شده است. تقلید صدا و بازخوانی بی‌کیفیت آهنگ‌های هنرمندان ایرانی دور از وطن نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.

این مسائل نشان می‌دهد که برنامه در تولید محتوای طنز اصیل و باکیفیت دچار ضعف است و به جای خلاقیت، به سمت تقلید و استفاده از عناصر سطحی سوق پیدا کرده است. عدم رعایت کپی‌رایت و استفاده بی‌رویه از آثار خارجی، نه تنها از اعتبار هنری برنامه می‌کاهد، بلکه می‌تواند پیامدهای حقوقی و فرهنگی نیز در پی داشته باشد. این رویکرد، با ادعای «کارناوال» مبنی بر «نمایش خلاقیت هنرمندان»  و «حفاظت از مرزهای هنر ایران» ، در تضاد است. زمانی که یک برنامه با چنین مقیاسی به جای تولید محتوای بومی و اصیل، به کپی‌برداری و استفاده از مواد خام خارجی روی می‌آورد، به طور ناخواسته به ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی و بی‌توجهی به حقوق مالکیت فکری دامن می‌زند. این موضوع، پتانسیل برنامه برای ایجاد یک «جریان جدید در عرصه هنر و فرهنگ»  را به شدت محدود می‌کند و آن را در حد یک سرگرمی زودگذر و فاقد عمق نگه می‌دارد.

رامبد جوان: مجری کاریزماتیک یا تکرارکننده فرمول؟

رامبد جوان به عنوان مجری و کارگردان «کارناوال»، نقش محوری در این برنامه ایفا می‌کند. او پیش از این با «خندوانه» محبوبیت زیادی کسب کرده بود و نامش با مفهوم «شاد بودن» گره خورده است. سبک طناز و صمیمی او در ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطبان نقش مهمی دارد. او تأکید دارد که داوران اصلی برنامه، مردم‌اند و نه نخبگان، و هدف برنامه فراتر از رقابت، تلاشی برای تمرین صلح، صمیمیت و همدلی در بستر هنر است. جوان خود را در قامت برنامه‌سازی دغدغه‌مند به نمایش گذاشته که به دنبال سرگرمی و معرفی اسپانسر نیست، بلکه می‌خواهد جریان ایجاد کند.

با این حال، رامبد جوان در «کارناوال» شخصیت عروسکی جدیدی به نام «اَفتو» (گربه‌ای سیاه با سر و شکل دزدان دریایی) را معرفی کرده که تنها خودش می‌تواند آن را ببیند. این اقدام در ادامه تجربه موفق او با «جناب‌خان» در «خندوانه» است. اما در حال حاضر، گفت‌وگوهای طولانی رامبد جوان با این عروسک جذابیت لازم را ندارد و شوخی‌های «اَفتو» درباره نام و نام خانوادگی رامبد جوان نیز پیش از این توسط «جناب‌خان» در «خندوانه» استفاده شده بود که نشان‌دهنده کمبود ایده‌های تازه است. صدای «اَفتو» (بهادر مالکی) نیز گاهی یادآور شخصیت «روحی» از برنامه «مهمونی» است.

این وضعیت نشان می‌دهد که رامبد جوان، با وجود کاریزما و تجربه قبلی، در «کارناوال» نتوانسته است از فرمول‌های موفق گذشته خود فراتر رود و نوآوری واقعی در سبک میزبانی و تعامل ایجاد کند. تکرار شوخی‌ها و عدم پویایی در تعامل با شخصیت عروسکی جدید، می‌تواند به کاهش جذابیت برنامه برای مخاطبانی منجر شود که به دنبال محتوای تازه و خلاقانه هستند. این مسئله به این معناست که اتکا به فرمول‌های گذشته، بدون بازآفرینی و نوآوری، می‌تواند به تکراری شدن و در نهایت، کاهش تأثیرگذاری مجری منجر شود. در نتیجه، با وجود تلاش برای حفظ «حال خوب» و «نشاط» ، این تکرار می‌تواند به خستگی مخاطب و از دست رفتن پویایی برنامه منجر شود.

پویایی شرکت‌کنندگان و کیفیت اجراها

شرکت‌کنندگان «کارناوال» از رشته‌ها و حوزه‌های هنری مختلف انتخاب شده‌اند و هر گروه موظف است اثری هنری ارائه دهد. حضور چهره‌هایی چون امیرمهدی ژوله، علی اوجی، رویا میرعلمی، امیرحسین رستمی و روزبه حصاری به عنوان سرگروه و مربی کمدین‌ها، از ویژگی‌های جالب برنامه است. علی اوجی و امیرمهدی ژوله در قسمت اول اجراهای ترکیبی و خلاقانه‌ای ارائه دادند که تنوع خوبی در اجراها ایجاد کرد و اثر آن‌ها را از یک اجرای موسیقی یا استندآپ ساده خارج کرد. این خلاقیت‌ها، نقاط قوت اولیه برنامه محسوب می‌شوند.

با این حال، کیفیت آثار دیگر شرکت‌کنندگان مسابقه در قسمت‌های بعدی باید بالا باشد تا برنامه بتواند به تدریج جای خود را در میان مخاطبان باز کند. از دوازده شرکت‌کننده، تنها یک نفر خانم است، که این موضوع سؤالاتی را درباره دلیل عدم دعوت از خانم‌ها یا عدم تمایل آن‌ها به همکاری مطرح می‌کند. همچنین، بسیاری از شرکت‌کنندگان همان چهره‌هایی هستند که در برنامه‌های مختلف شبکه نمایش خانگی حضور دارند، که این تکرار باعث کاهش جذابیت برنامه شده است. این مسئله می‌تواند به این معنا باشد که برنامه به جای کشف استعدادهای جدید و متنوع، به دایره محدودی از چهره‌های آشنا بسنده کرده است. این تکرار، از پویایی و تازگی برنامه می‌کاهد و حس تکراری بودن را به مخاطب القا می‌کند.

علاوه بر این، همانطور که پیشتر اشاره شد، شرکت‌کنندگان لزوماً خود در اجراهایشان حضور ندارند و این موضوع باعث سردرگمی مخاطب و ناعادلانه شدن رقابت می‌شود. این عدم حضور مستقیم، به ویژه در یک رئالیتی‌شو که قرار است بر پایه استعدادهای فردی بنا شود، می‌تواند به کاهش ارتباط عاطفی مخاطب با شرکت‌کننده و در نهایت، کاهش هیجان رقابت منجر شود. این مسائل، پتانسیل برنامه برای «خلق فضای گفت‌وگو و رقابت سازنده»  را محدود می‌کند و آن را به سمت یک نمایش از پیش تعیین شده سوق می‌دهد تا یک رقابت واقعی و پویا.

تعامل با مخاطب و بازخوردهای اولیه/ ارتباط با مخاطب: ادعا تا واقعیت

رامبد جوان در «کارناوال» تأکید دارد که داوران اصلی برنامه، مردم‌اند و نه نخبگان. این رویکرد، تلاشی برای ایجاد تعامل بی‌واسطه و بی‌پرده با مخاطب است و برنامه را به قضاوت آگاهانه و گفت‌وگوی صریح دعوت می‌کند. حضور ۵۰۰ تماشاگر در استودیو که به اجراها رأی می‌دهند و در بخش «دادگاه» دلایل رأی خود را بیان می‌کنند، نشان‌دهنده تلاش برای مشارکت مستقیم مخاطب است. در بخشی از بیانیه برنامه، سینا ساعی آن را در قالب موسیقی رپ اجرا می‌کند؛ حرکتی که تلاش دارد با بیانی معاصرتر، مفاهیم اصلی برنامه را برای نسل جوان بازتاب دهد.

با این حال، نقدها نشان می‌دهد که برنامه نتوانسته با مخاطب هدف خود ارتباط برقرار کند؛ نه با بخشی از جامعه که خوراک روزانه آن‌ها محتوای موسیقایی و نمایشی بین‌المللی باکیفیت است، و نه با بخشی که مخاطب محتوای داخلی است. بخش گفت‌وگو و مناظره میان حضار و رقابت‌کنندگان، که قرار بود فرهنگ تفکر نقادانه را جا بیندازد، غیرواقعی و نمایشی جلوه می‌کند و برقراری ارتباط با آن سخت است. این موضوع نشان می‌دهد که ایده «مشارکت مردمی» در عمل به طور کامل محقق نشده و به یک نمایش سطحی تبدیل شده است.

این عدم توانایی در برقراری ارتباط عمیق با مخاطب، می‌تواند به این دلیل باشد که برنامه در تلاش برای جذب طیف وسیعی از مخاطبان، هویت اصلی خود را از دست داده است. وقتی یک برنامه تلاش می‌کند همزمان یک مسابقه استندآپ کمدی، یک فستیوال هنری، یک پلتفرم برای چهره‌های آشنا و یک فضای برای گفت‌وگوی نقادانه باشد، ممکن است در هیچ‌یک از این حوزه‌ها به عمق کافی نرسد. این پراکنده‌گویی و عدم تمرکز، باعث می‌شود مخاطبان نتوانند به طور کامل با برنامه همذات‌پنداری کنند یا آن را به عنوان یک منبع معتبر از سرگرمی یا محتوای فکری بپذیرند. در نتیجه، ادعای «مردمی بودن» و «تعامل بی‌واسطه» تنها در سطح باقی می‌ماند و به یک تجربه واقعی برای بیننده تبدیل نمی‌شود.

بازخوردهای اولیه و چشم‌انداز آینده

بازخوردهای اولیه درباره «کارناوال» متفاوت بوده است. راه‌اندازی برنامه با استقبال بسیاری از مخاطبان هوادار رامبد جوان روبه‌رو شد و این گروه همچنان نگاه مثبتی به تلاش‌های او در حوزه فرهنگ عمومی دارند. «آپ تی وی» گزارش کرده که قسمت اول برنامه به دلیل «انرژی بالا، طنز قوی و اجرای حرفه‌ای رامبد جوان» مورد تحسین قرار گرفته است. کاربران در پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام نیز از تنوع شرکت‌کنندگان و کیفیت تولید برنامه تمجید کرده‌اند. برخی معتقدند که این برنامه می‌تواند به تدریج جای خود را در میان مخاطبان باز کند، به شرط آن‌که کیفیت آثار دیگر شرکت‌کنندگان در قسمت‌های بعدی بالا باشد.

با این حال، گروهی دیگر این پروژه را بیش از آنکه حرکتی اصیل بدانند، تلاشی دوباره برای بازسازی برند شخصی رامبد جوان ارزیابی می‌کنند. این دیدگاه به ویژه پس از چالش‌هایی که او در سال‌های اخیر در مواجهه با افکار عمومی پشت سر گذاشته، مطرح شده است. برخی منتقدان نیز بر این باورند که «شادی»، به خصوص در بستر جامعه‌ای با پیچیدگی‌های اقتصادی و اجتماعی فراوان، مفهومی بسیار جدی‌تر از چند ساعت موسیقی خیابانی است. از نگاه این گروه، پروژه‌هایی مانند «کارناوال» اگرچه می‌توانند لحظاتی از فراغت فراهم کنند، اما باید حواس‌شان به ژرفای مسائل اجتماعی و روانی نیز باشد.

چالش اصلی برنامه احتمالاً در ادامه مسیر خواهد بود؛ جایی که باید نشان دهد آیا فراتر از حضور چهره‌های آشنا و رنگارنگ، می‌تواند فضای گفت‌وگو و رقابت سازنده خلق کند یا نه. اگر «کارناوال» در قالبی نمایشی و تکراری باقی بماند، ممکن است تنها یک موج زودگذر دیگر در حافظه جمعی باشد. این برنامه تنها در صورتی موفق خواهد بود که از سطح سرگرمی صرف فراتر رود و به بستری برای گفت‌وگو، مشارکت، تنوع فرهنگی و همدلی واقعی تبدیل شود. این موضوع به این معناست که موفقیت پایدار «کارناوال» به توانایی آن در ارائه محتوایی اصیل، معنادار و متناسب با نیازهای عمیق‌تر جامعه بستگی دارد، نه صرفاً به جلوه‌های بصری یا حضور چهره‌های شناخته‌شده.

مقایسه با برنامه‌های مشابه/ «کارناوال» در برابر «تلنت‌شو»های بین‌المللی

«کارناوال» شباهت‌هایی با «تلنت‌شو»ها و برنامه‌های استعدادیابی بین‌المللی در ارائه کار دارد. این برنامه‌ها معمولاً بر پایه کشف و معرفی استعدادهای متنوع هنری، ورزشی، علمی و سایر توانایی‌های ویژه بنا شده‌اند. نمونه‌های شناخته‌شده بین‌المللی مانند «The X Factor»  یا «Britain's Got Talent»  نیز از فرمت‌های رقابتی با داوری مردمی یا ترکیبی از داوران متخصص و آرای عمومی بهره می‌برند. در «کارناوال»، تمرکز بر گروه‌های حرفه‌ای و اجرای زنده است و داوری توسط مردم انجام می‌شود، که فضای برنامه را شبیه جشنواره‌های هنری طراحی کرده است.

با این حال، تفاوت‌های کلیدی نیز وجود دارد. در بسیاری از برنامه‌های استعدادیابی بین‌المللی، داوران متخصص نقش مهمی در ارزیابی و راهنمایی شرکت‌کنندگان دارند، در حالی که «کارناوال» هیئت داوران تخصصی ندارد و داوری کاملاً توسط تماشاگران حاضر در استودیو انجام می‌شود. این رویکرد، در حالی که ادعای مردمی بودن را تقویت می‌کند، می‌تواند به سطحی‌سازی داوری و عدم ارائه بازخورد تخصصی به هنرمندان منجر شود. برنامه‌های بین‌المللی اغلب بر شفافیت در معیارهای داوری و انسجام در فرمت اجراها تأکید دارند، در حالی که «کارناوال» در این زمینه‌ها با چالش‌هایی مواجه است، به خصوص در مورد قالب ترکیبی گیج‌کننده و عدم حضور مستقیم برخی شرکت‌کنندگان در اجراهایشان. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که «کارناوال» در تلاش برای بومی‌سازی فرمت «تلنت‌شو»، برخی از نقاط قوت کلیدی این ژانر را نادیده گرفته است.

«کارناوال» در برابر برنامه‌های داخلی مشابه

در فضای رسانه‌ای ایران، «کارناوال» تنها برنامه استعدادیابی کمدی نیست. برنامه‌هایی مانند «خنداننده‌شو» در «خندوانه»، «بگو بخند»، «خوش‌نمک»، «سید خندان»، «پانتولیگ» و «هم‌وطنز» همگی با محوریت استعدادیابی در عرصه کمدی و طنز تولید شده‌اند. بسیاری از این برنامه‌ها، به‌نوعی کپی‌برداری یا الهام‌گرفته از ایده‌های «خندوانه» رامبد جوان محسوب می‌شوند.

«کارناوال» با پروداکشن بزرگ و فضای وسیع خود، نخستین رئالیتی‌شو رامبد جوان در شبکه نمایش خانگی است. این برنامه آزادی عمل بیشتری در محتوا نسبت به برنامه‌های تلویزیونی دارد. با این حال، «کارناوال» نیز مانند بسیاری از برنامه‌های داخلی، با چالش تکرار چهره‌ها و عدم حضور کافی استعدادهای جدید مواجه است. این مسئله نشان می‌دهد که اکوسیستم تولید محتوای سرگرمی در ایران، در زمینه کشف و پرورش استعدادهای نوظهور، با محدودیت‌هایی روبروست و اغلب به دایره محدودی از هنرمندان شناخته‌شده اتکا می‌کند. این وضعیت می‌تواند به اشباع بازار از چهره‌های تکراری و کاهش جذابیت برای مخاطبانی منجر شود که به دنبال تازگی و کشف هستند.

جاه‌طلبی‌های هنری در کالبد برنامه‌سازی

«کارناوال» رامبد جوان، برنامه‌ای است که با ترکیبی از جاه‌طلبی‌های هنری و چالش‌های اجرایی پا به عرصه گذاشته است. از یک سو، تلاش برای پیوند هنر، سرگرمی و مشارکت مردمی، در کنار پروداکشن عظیم و تیم فنی متخصص، نقاط قوتی را برای این برنامه رقم زده است. ایده‌هایی مانند داوری مردمی و بخش «دادگاه» پتانسیل نوآوری و تعمیق تعامل با مخاطب را دارند. رامبد جوان نیز با کاریزمای همیشگی خود، تلاش می‌کند تا فضای نشاط و همدلی را در جامعه‌ای نیازمند امید، ترویج دهد.

با این حال، «کارناوال» با چالش‌های ساختاری و محتوایی جدی مواجه است که پتانسیل‌های آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. تناقض در تعریف هویت اصلی برنامه (استعدادیابی کمدی یا فستیوال هنری)، عدم انسجام در فرمت رقابت و ناعادلانه بودن مقایسه اجراها، و ضعف در بخش «دادگاه» که نتوانسته به گفت‌وگوی نقادانه واقعی منجر شود، از جمله این مشکلات هستند. علاوه بر این، حجم بالای تبلیغات و آیتم‌های اضافی، ریتم برنامه را مختل کرده و آن را به «آش شلم‌شوربا»یی از محتوا تبدیل کرده است. اتکا به چهره‌های تکراری، عدم حضور کافی زنان، و استفاده از ایده‌های نخ‌نما و حتی کپی‌برداری‌های بدون رعایت کپی‌رایت، از دیگر نقاط ضعف محتوایی برنامه به شمار می‌رود.

در مجموع، «کارناوال» رامبد جوان، با وجود تلاش برای ایجاد حال خوب و سرگرمی، نتوانسته است از مرزهای تکرار و سطحی‌نگری فراتر رود. برای موفقیت پایدار، این برنامه نیازمند بازنگری جدی در ساختار، محتوا و رویکرد خود است. باید شفافیت بیشتری در تعریف ماهیت رقابت ایجاد شود، معیارهای داوری مردمی تقویت گردد، و مهم‌تر از همه، به تولید محتوای اصیل، خلاقانه و متناسب با نیازهای واقعی جامعه اولویت داده شود. تنها در این صورت است که «کارناوال» می‌تواند به جای یک موج زودگذر، به جریانی ماندگار در عرصه هنر و سرگرمی ایران تبدیل شود و ادعاهای بلندپروازانه خود را محقق سازد.

ارسال نظر

آخرین اخبار