جایی میان مبدا و مقصد

این مجموعه، روایتی بصریست از لحظههایی ناپیدا در دل زندگی شهری؛ از سکوتِ چهرههایی که در ازدحام واگنهای مترو، میانمبدا و مقصد گیر افتادهاند. -دوربین، پشت پنجره ایستاده؛ بیصدا، بیدخل، تنها ناظر؛ نگاه میکند به دستهایی که آویزاناند، چشمهایی که خیرهاند و بدنهایی در هم فشرده که به سمت فردا حرکت میکنند. -هر قاب، لحظهای متراکم از زیستن آدمهاست که نه رو به دوربیناند و نه در پی دیده شدن؛ عبور میکنند. -در همین عبور، چیزی باقی میماند. یک نگاه، یک فاصله، یک تنهایی مشترک. -این عکسها تلاشی هستند برای ثبت آنچه میان شیشههای بخارگرفته و بدنهای بههمچسبیده پنهان مانده: زیستن در سکوت، تحمل در ازدحام، و امید در روزمرگی.