زخم زبانهایی برای یک کار ستودنی
اهدای عضو، فرصتی است برای ادامه زندگی دیگران و فرهنگی است که باید بیشتر دربارهاش گفت و شنید. در دل غمبارترین لحظات، خانوادههایی هستند که فراتر از اندوه تصمیم مهمی برای نجات جان دیگران میگیرند.

ماجرای مهدی کیانی نسب طلبه ای که پس از مرگ، اعضای بدنش زندگیبخش چند بیمار شد، یکی از همین روایتهاست.
گفتوگوی اختصاصی ما با خانواده این طلبه را می خوانید.
همسر مهدی کیانینسب در خصوص تصمیم خانواده برای اهدای عضو می گوید: «خیلیها هستند که چشمانتظار یک عضو برای ادامه زندگیاند، این کار میتواند جانشان را نجات بدهد و مرهمی باشد بر درد خانوادههایی که درگیر بیماری عزیزانشان هستند، ما خواستیم با این تصمیم، کمک کنیم آنها راحتتر به زندگی برگردند.»
او درباره اعضای اهدایی همسرش گفت: «لیست بلندی از اعضای بدن همسرم اهدا شد، از کلیه و کبد گرفته تا پوست، تاندونها و ماهیچهها اما بهخاطر اینکه سنشان بالای ۴۰ سال بود، قلب و ریه ایشان قابل اهدا نبود، در برگهای که به ما تحویل دادند، خیلی از اعضای قابل استفاده ثبت شده بود.»
همسر مرحوم مهدی کیانینسب در خصوص روند رضایت برای اهدای عضو می گوید: «در وهله اول، چون فرزند پسرمان به سن قانونی رسیده بود، رضایت اولیه با ایشان بود. بعد از پسرم، من رضایت دادم و سایر اعضای خانواده هم به عنوان شاهد، برگه نهایی را امضا کردند. ولی در حقیقت تصمیم اصلی را پسرم گرفت ، من و همسرم البته سالها پیش برای گرفتن کارت اهدای عضو اقدام کرده بودیم ولی موفق نشدیم. نیتش را داشتیم، ولی بعد از این اتفاق، من و پسرم مصمم شدیم و این کار را انجام دادیم».
همسر ایشان در بخش دیگری از گفتوگو، درباره حس خود نسبت به این تصمیم بسیار مهم بیان کرد: «ما نمیدانیم این اعضا به چه کسانی اهدا شده است. هیچ سئوالی هم در این باره نکردیم. ولی ایمان دارم دعای خیری که از دل این آدمها بلند میشود، در آن دنیا شفاعت همسرم را خواهد کرد، امیدوارم فرهنگ اهدای عضو در جامعه جا بیفتد. البته یک عده انسان کجفهم هم در این مسیر بودند که با حرفها و قضاوتهایشان ما را آزار دادند و متاسفانه علاوه بر غم از دست دادن همسرم، با صحبتهای آنها اذیت شدیم ولی واقعاً هیچ انسانی نمیداند چه سرنوشتی در انتظارش است، هر کسی ممکن است روزی نیازمند عضو باشد، باید به این آگاهی برسیم که با اهدای عضو، میشود زندگی را به دیگران بخشید».