لانگتیک، واکنش سینما به شتاب و سطحینگری امروز
لانگتیک، پلانهای بلند و ممتد سینما، دوباره بازگشته تا روایت کند و صادق و تجربهگرا باشد.
در دنیای سینمای امروز، پر از تدوین سریع، کاتهای مکرر و ریتمهای کوتاه، پلانهای بلند یا همان لانگتیک دوباره به قاب بازگشتهاند. فیلمسازان معاصر با استفاده از این تکنیک نه بهعنوان ترفند نمایشی، بلکه بهعنوان زبان فکر و بیانیه هنری، میخواهند سینما را کند، صادق و تجربهگرایانه کنند.
لانگتیک به معنای پلان طولانی و ممتد بدون قطعهای پیدرپی است. این تکنیک اجازه میدهد تماشاگر زمان واقعی را تجربه کند، احساساتش هدایت نشود و نقش «تماشاگر فعال» را برعهده بگیرد. با حذف کاتهای متعدد و تدوینهای هدایتکننده، فیلمساز کنترل خود بر روایت را کم میکند وبیننده حقیقت لحظهها را زندگی میکند.
اما چرا کارگردانها در دهه اخیر دوباره سراغ لانگتیک رفتهاند؟ سینما در وضعیت کنونی خود با چند بحران روبهروست. اول، ریتم سریع و شتابزده محتوا باعث شده تماشاگر به فیلمهای کوتاه و کلیپی عادت کند و صبر برای مشاهده یک پلان طولانی کاهش یابد. دوم، کنترل بیشازحد پلانها در تدوین و ساختار فیلم باعث شده آثار سینمایی گاهی بیش از حد هدایتکننده و غیرصادقانه به نظر برسند. علاوه بر این، زیباشناسی دقیق و تصاویر بیشازحد پردازششده، تجربه انسانی و زندگی کردن سینما را کمرنگ کرده است. در چنین فضایی، پلانهای بلند به فیلمساز اجازه میدهد سکون، ضعف و واقعیتهای شخصیتها را ملموس نشان دهد و زمان را به تجربه تبدیل کند.
فیلمسازان شاخصی که از لانگتیک به عنوان هویت بصری خود استفاده میکنند شامل کلاسیکهایی چون آندری تارکوفسکی (Stalker و Nostalghia), میکلآنجلو آنتونیونی (L’Avventura), و بلا تار (Sátántangó) هستند. در سینمای معاصر، کارگردانانی مانند ریوسوکه هاماگوچی (Drive My Car), ویم وندرس (Perfect Days), تاد فیلد (TÁR) و با لانگتیک به زبان اخلاقی، روانی و اجتماعی دست یافتهاند. در ایران نیز عباس کیارستمی (طعم گیلاس) و شهرام مکری (ماهی و گربه) از این تکنیک برای خلق تجربهای تأملبرانگیز استفاده کردهاند.
واکنش مخاطبان نسبت به لانگتیک یکدست نیست. بخش بزرگی از تماشاگران این تکنیک را کند و خستهکننده میدانند و منتظر اتفاق و کات هستند. گروهی دیگر صرفاً سردرگم میشوند و نمیدانند چه باید ببینند، در حالی که اقلیتی از مخاطبان کاملاً در زمان فیلم حل شده و از مکث، سکوت و جریان طبیعی روایت لذت میبرند. لانگتیک معمولاً یا بسیار تحسین میشود یا کاملاً رد میشود و فروش گیشه اغلب پایینتر است، اما عمر فرهنگی و تأثیر آن طولانیتر باقی میماند.
بازگشت لانگتیک نه مد روز، بلکه واکنشی به بحران سینماست، کند کردن ریتم، صادق کردن تصویر، بازگرداندن مسئولیت به تماشاگر و تجربه واقعی زمان. این تکنیک مخاطب را از راحتی بیرون میکشد و تجربهای متفاوت و عمیق از سینما ارائه میدهد؛ تجربهای که همه حاضر نیستند هزینه آن را بپردازند، اما برای سینما حیاتی است.