EN
به روز شده در
کد خبر: ۳۴۱۶۷

نقد و برسی فیلم «شیرینی شانس» در خانه هنرمندان

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور محمد هاشمی (مدرس دانشگاه و منتقد سینما) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.

نقد و برسی  فیلم «شیرینی شانس» در خانه هنرمندان

ششصد و سی‌امین برنامه از سری برنامه‌های سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، به نمایش فیلم «شیرینی شانس» ساخته بیلی وایلدر (۱۹۶۶) اختصاص داشت. 

بیلی وایلدر در این کمدی سیاه، داستان یک وکیل و برادرزنش را روایت می‌کند که با صحنه‌سازی یک تصادف ساختگی، قصد دارند از بیمه خسارت بگیرند.

محمد هاشمی در این نشست گفت: بحثم را در مورد این فیلم در چند محور مطرح می‌کنم. سعی دارم تا جای ممکن خلاصه صحبت کنم تا از صحبت‌های دوستان هم استفاده کنیم. شاید عجیب باشد که در مواجهه با فیلمی که کاملاً سرگرم‌کننده به نظر می‌رسد، بحث فلسفی پیش بکشیم. وایلدر در گفت‌وگویی که با کامران کروخ داشته و در کتابی ترجمه‌شده آمده، می‌گوید که دنبال حرف‌های پرطمطراق نیست و فقط می‌خواهد مردم را سرگرم کند. اما به نظر من همین‌جا می‌توان فهمید که حتی وقتی کارگردانی شکل و شمایل سرگرمی‌ساز را انتخاب می‌کند، آثارش عاری از تفکر نیست و اتفاقاً فیلم‌های او حاوی اندیشه‌های عمیق‌اند.

او افزود: برای نشان دادن این نکته، به ساختار داستانی فیلم نگاه می‌کنم. فیلم حاوی طرز فکر عمیق اخلاقی است که ریشه در یونان باستان دارد و به نوعی از داستان‌گویی اشاره می‌کند که ارسطو در فصل چهاردهم «فن شعر» مطرح کرده است. در این نوع تراژدی، قهرمان در آستانه ارتکاب یک خطای اخلاقی قرار می‌گیرد، اما در لحظه حساس از آن سرباز می‌زند. در داستان‌های کلاسیک، خدایان نقش بازدارنده دارند، اما در روایت معاصر وایلدر، این خودِ انسان است که در می‌یابد اشتباه می‌کند و تصمیم درست می‌گیرد.

این منتقد سینما در ادامه صحبت‌هایش بیان کرد: این فیلم در قالب یک داستان سرگرم‌کننده، یک امر عمیق اخلاقی را بازنمایی می‌کند: اینکه در بزنگاه‌های تصمیم‌گیری، می‌توان منافع شخصی را کنار گذاشت و منافع دیگری را در نظر گرفت. همین ریشه اخلاقی است که باعث می‌شود تماشاگر بارها و بارها به دیدن چنین فیلم‌هایی برگردد. از نکات دیگر فیلم، ظرافت‌های فیلمنامه و شخصیت‌پردازی دقیق است. برای نمونه، جایی که سندی به هری می‌گوید «موهام رو همیشه به خاطر تو اینجوری نگه می‌داشتم» جزئی به‌ظاهر ساده است، اما فریب او را آشکار می‌کند و کنش بعدی هری را شکل می‌دهد. یا اشاره ویلی به «۸۳ هزار کبریت» برای هری و نگرانی از باران، جزئیاتی هستند که شخصیت‌ها را عمق می‌بخشند. حتی شخصیت‌های فرعی نیز پرداختی دقیق دارند و گاهی همان‌ها گره‌گشای داستان می‌شوند.

هاشمی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: وایلدر با مهارت، موقعیت‌هایی می‌سازد که تماشاگر را در قضاوت اخلاقی به چالش می‌کشد. مثلاً ما از اینکه هری بخواهد سر شرکت بیمه را کلاه بگذارد، لذت می‌بریم، چون بیمه را سیستمی ناعادلانه می‌دانیم. اما وقتی پای بوم جکسون – ورزشکاری سیاه‌پوست – در میان است، که تلاش زیادی برای موفقیت کرده، ناگهان کار هری برایمان غیر اخلاقی جلوه می‌کند. این همان پیچیدگی قضاوت اخلاقی است که فیلم به‌خوبی منتقل می‌کند. وایلدر حتی در دل سیستم سرمایه‌داری هالیوود، نگاه ضدسرمایه‌داری خود را هنرمندانه پیش می‌برد. او نشان می‌دهد که یک عمل در یک زمینه می‌تواند اخلاقی و در زمینه‌ای دیگر غیر اخلاقی باشد.

او ادامه داد: یکی دیگر از بحث‌های مطرح‌شده، سیاه‌وسفید بودن فیلم است. به گفته هاشمی، برخی فیلمسازانی که به سنت سیاه‌وسفید خو گرفته‌اند، معتقدند این قالب بهتر می‌تواند پیام‌شان را منتقل کند و حتی با ورود رنگ، مقاومت کرده‌اند. از سوی دیگر، خاکستری‌بودن شخصیت‌ها – آن‌ها که نه کاملاً خوب‌اند و نه کاملاً بد – با زبان تصویری سیاه‌وسفید هم‌خوانی جالبی پیدا می‌کند. شخصیت اصلی فیلم میان منفعت‌طلبی و اخلاق در تزلزل است. او به تحریک وکیل شارلاتان داستان، منافع شخصی‌اش را در نظر می‌گیرد، اما حس گناه و آگاهی اخلاقی مدام او را به چالش می‌کشد. این کشمکش، موتور اصلی روایت و جذابیت داستان است.

این منتقد سینما در پایان گفت: در نهایت، فیلم نشان می‌دهد که حتی در دل یک کمدی سیاه و سرگرم‌کننده، می‌توان به پرسش‌های جدی اخلاقی پرداخت، بی‌آنکه از لذت تماشاگر کاسته شود.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار