دو فیلمنامه جدید از کرم الله سلیمانی منتشر شد

در معرفی این اثر آمده است: این دو فیلمنامه ابتدا متن‌های نمایشی بوده‌اند که توسط خود نویسنده در سال‌های گذشته روی صحنه به نمایش درآمده‌اند. متن‌های نمایشی که جریانی از واقعیت و درام را در خود داشته‌اند یا به‌گفته‌ خودِ نویسنده مستندگونه بوده‌اند. بازیگران این نمایش‌ها اکثراً افراد حقیقی بودند که روی صحنه می‌رفتند و یا بازیگرانی که در نقش افراد واقعی ظاهر می‌شدند.
سلیمانی می‌گوید: شکل اجرایی متن‌ها روی صحنه خوب بودند. ولی راضی به‌شکلِ نوشتاری متن‌ها در قالبِ نمایشنامه نبودم، زیرا استقلال متنی پیدا نمی‌کردند. به‌همین‌خاطر برای رسیدن به این استقلال، متن‌ها را به‌صورت فیلمنامه درآوردم... در فیلمنامه‌ها ما بیشتر با متن مواجهیم تا دستورالعمل سینمایی، متن همه‌چیز است... به‌نظر می‌رسد داستانِ هر دو فیلمنامه، هم‌زمان به موازات هم در یک مکان اتفاق می‌افتد. مکان شرکت نفت است و خانه‌های شرکتی. 

«اسبِ چشمه» روایت یک کارگر اخراجی‌ است به‌نام احمد، که به دلیل فقر و سرما، خانواده‌اش را پنهانی در خانه‌ای سازمانی متعلق به شرکت نفت، اسکان می‌دهد. او معتقد است سکونت در آن خانه حق آن‌هاست. ولی با هجوم غریبه‌ها به خانه، آن‌ها مجبور می‌شوند دست به کار خطرناکی بزنند...

و روایت «سکسکه‌ ماه پشتِ ابر»، که مثل «اسب چشمه» داستانش در محدوده‌ شرکت نفت اتفاق می‌افتد، حکایت زن و مردی‌ است سالخورده که در انتظار بازگشت پسرشان شب و روز را کُند و کُشنده سپری می‌کنند. مردِ سالخورده دچار فراموشی شده و تنها گاهی به گذشته برمی‌گردد. و زنِ سالخورده در مواجهه با غریبه‌ها و شرکت نفت حضوری هوشمندانه پیدا کرده است... به‌گفته‌ خودش مثل پسرش رفتار می‌کند و حرف می‌زند. 
به مرور زمان نقطه‌های امید بازگشت پسر از نگاه زنِ سالخورده کور می‌شود...
در هر دو فیلمنامه حضور و شکل‌گیری شرکت نفت در منطقه باعث چالش و اضطراب و نگرانی برای خانواده‌ها شده است...

سلیمانی داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است. از جمله کارهای او می‌توان به رمان‌های«فصل‌هایی در برزخ» و «رطوبتی‌ها» از انتشارات آهنگ دیگر، و همچنین به رمانِ«هواپیما بیا بشین قلیون بکش» و چاپ دوم رمانِ«رطوبتی‌ها» از نشر نودا اشاره کرد.
سلیمانی که دانش‌آموخته‌ رشته‌ صنایع دستیِ دانشگاه کاشان است، تجربه‌ نویسندگی و کارگردانی چند نمایشنامه‌ را دارد؛ «سکسکه‌ ماه پشتِ ابر»، «پدربزرگ رفته اسم آخر دنیا رو با خودش بیاره»، «اسبِ چشمه»، «عبور از باغ سرخ»، «برخورد نزدیک در نیویورک» و «کفشدوزک‌ها حوالی میدان انقلاب».