فرهنگسازی در خصوص دیدن فیلمهای مستند
شامحمدی ابراز کرد: سیستم اکران و حمایت از مستند در ایران ضعیف است و نیازمند این است که مردم برای مستند ارزشهای بیشتری قائل شوند.

وقتی دوربین تنها ۱۸ ثانیه فرصت ثبت رنج را دارد، وقتی یک مستندساز به جای پول؛ سیگار و لباس به فیلمبرداری محلی میدهد، وقتی ۲۵۰۰ بسته کمک مردمی، محاصرهٔ یک شهر را میشکند، آنگاه «هجده هزارپا» دیگر فقط یک مستند نیست؛ روایتی است از مقاومت انسانهایی که هنوز باور دارند دوربین میتواند جهان را تغییر دهد.
مهدی شامحمدی، مستندساز فیلم «هجده هزارپا»، در گفتوگو با ایسنا از جزئیات کمتر شنیدهشده ساخت مستند «هجده هزارپا» سخن گفت؛ مستندی که این روزها اکران آنلاین شده است و روایتگر مقاومت مردم محاصرهشده فوعه و کفریا در سوریه است و در جشنوارههای متعدد بینالمللی مورد توجه قرار گرفت.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» درباره چگونگی ساخت این مستند اظهار کرد: مدتها بود تلاش میکردم به عنوان مستندساز به سوریه بروم و جنگ را از نزدیک لمس کنم. میخواستم تجربه شرایط بحرانی را داشته باشم، اما رفتن مستندسازها به سوریه و عراق در انحصار یک ارگان خاص بود و متأسفانه مسئولان وقت آن ارگان، ما را چندان دوست نداشتند.
وی ادامه داد: از سال ۹۲ تلاشهایم را شروع کردم و بالاخره سال ۹۶ موفق شدم، آن هم زمانی که با حضور سازمان «اوج» این انحصار شکسته شد. در یک برههای سازمان اوج میتوانست مستندسازها را به سوریه و عراق ببرد و من با بچههای این سازمان به سوریه رفتم.
شامحمدی در ادامه خاطرنشان کرد: به من گفتند اولین کاری که میتوانید انجام دهید، یک کار سفارشی است. موضوع این بود که پنج سال بود برای مناطق محاصرهشده، کمکهای هوایی ارسال میشد، اما هیچ تصویری از آن منتشر نشده بود. حاج قاسم سلیمانی به احسان محمدحسنی(رئیس وقت سازمان اوج) گفته بود «این کمکهای هوایی تا چند ماه دیگر جمع میشود و احتمالاً همه محاصرهشدهها خارج میشوند. یک گروه مستندساز بفرستید تا مستندی خوب از این ماجرا بسازد». اینگونه شد که احسان محمدحسنی به من گفت بروم و درباره کمکهای هوایی کار کنم.
وی ابراز کرد: من رفتم و در مدت یک هفته تا ۱۰ روز، مستندی ساختم و تحویل دادم. این کار برای حاج قاسم سلیمانی بسیار راهگشا بود، چون او میخواست در جلسهای با بشار اسد و اطرافیانش شرکت کند. آنها ادعا میکردند روسها به مردم فوعه و کفریا کمک و کمکهای هوایی انجام میدهند، اما حاج قاسم نیاز داشت سندی داشته باشد که ثابت کند این کمکها از سوی ایران است. من این کار را انجام دادم و در همان جا هم مونتاژ کردم. نتیجه یک گزارش تصویری جذاب بود که با دو سه پرواز همراه شد.
این مستندساز بیان کرد: بعد از تحویل کار، به من گفتند «دست شما درد نکنه، خداحافظ!» اما من گفتم «نه، من کار شما را راه انداختم و حالا میخواهم فیلم خودم را بسازم». ابتدا با موانعی روبهرو شدم اما سپس به من اجازه دادند بمانم و در حد محدودی یعنی اسکان، تردد به فرودگاه و سایر نقاط مورد نیاز با دوربین از من حمایت شد. بقیه مسیر را خودم به عنوان یک فیلمساز مستقل پیش بردم. وقتی مونتاژ فیلم تمام شد، آن را به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی واگذار کردم.
۱۸ ثانیه فیلم در ازای لباس زیر و سیگار!
شامحمدی اضافه کرد: در آن زمان، فاجعهای که در فوعه و کفریا رخ داده بود، مرا عمیقاً درگیر کرده بود. میخواستم هر طور شده درباره این ماجرا کاری انجام دهم. سوژه اصلی را از طریق احمد یکی از اهالی شهر کفریا که از محاصره خارج شده بود، پیدا کردم. مدتزمانی را با او گذراندم و خط داستانی فیلمم را یافتم. در طول دو سفر، نزدیک به سه ماه در سوریه ماندم و برای فیلم «هجده هزارپا» فیلمبرداری کردیم.
وی افزود: یک چالش بزرگ این بود که نیاز داشتم داخل منطقه محاصرهشده فیلمبرداری کنم، اما ورود به آنجا غیرممکن بود، چون در محاصره مسلحین قرار داشت. در نهایت، دنبال یک فیلمبردار در داخل منطقه گشتیم. از بین پنج شش هزار نفر باقیمانده در محاصره، فردی به نام «جمیل شیخ» را پیدا کردیم که قبل از جنگ، فیلمبردار مجالس بود و بعد از جنگ به شبکه العالم پیوسته بود. با سختی زیاد با او ارتباط برقرار کردیم و از او خواستیم برایمان فیلمبرداری کند.
این کارگردان بیان کرد: جمیل شیخ به ما گفت «دوربینم خراب است و باتریهایش هم مشکل دارد. هر بار که باتری را شارژ میکنم، فقط ۲۰ دقیقه کار میکند و دوربینم هم هر ۱۸ ثانیه خودبهخود قطع میشود. بنابراین نمیتوانم پلانهای بیشتر از ۱۸ ثانیه بگیرم». بعد هم گفت برای هر ۱۸ ثانیه، ۲۰۰ دلار میخواهد! ما هم وضع مالی خوبی نداشتیم، اما راهحلی پیدا کردیم.
شامحمدی تصریح کرد: به جای پول نقد، با هماهنگی بچههای کمکهای هوایی، پنج شش کارتون پر از لوازم ضروری از لباس زیر گرفته تا قهوه، شکلات، سیگار، مودم اینترنت و سیمکارت برایش فرستادیم. این کالاها در آن شرایط بسیار ارزشمند بودند، چون مردم در محاصره حتی یک نخ سیگار را ۱۰ هزار لیر میخریدند! این بستهها معادل دستمزد جمیل شد و او هم ۱۸ ثانیه ۱۸ ثانیه تصاویر را برای ما ارسال میکرد.
وقتی هدیههای خانوادههای محاصرهشدگان؛ فوعه و کفریا را نجات داد
وی تاکید کرد: جمیل شیخ پس از مدتی تصویربرداری به ما پیشنهاد داد که برای روحیه دادن به مردم داخل محاصره، از خانوادههایشان در خارج از محاصره بخواهیم بستههای کوچک بفرستند. به هر حال نزدیک ۳هزار نفر از مردم کفریا از محاصره بیرون رفته بودند، ما هم فکر میکردیم حداکثر ۱۵۰ تا ۲۰۰ بسته جمع میشود، اما در نهایت ۲۵۰۰ بسته (حدود ۵ تن) جمعآوری شد! این حجم غیرمنتظره، کار را پیچیده کرد. مسئولان گفتند این کار بسیار هزینهبر است، اما با وساطت احسان محمدحسنی و حاج قاسم سلیمانی، توانستیم اجازه استفاده از سه هواپیما را بگیریم و بستهها را ارسال کنیم.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» ابراز کرد: جمیل شیخ پس از ارسال بستهها به مناطق محاصره شده از مردم و لحظاتی که هدایای نزدیکانشان را باز میکردند فیلم هم میگرفت و برای ما ارسال میکرد که در داخل مستند هم آن را به تصویر کشیدیم و این اتفاق در روحیه مردم داخل محاصره تاثیر بسیاری گذاشته بود.
مدیران ترسو نتوانستند از سینمای مستند دفاع کنند
شامحمدی در مورد مراحل پساتولید و هزینههای سنگین آن هم توضیح داد: ترجمه و تدوین فیلم حدود ۷ ماه زمان برد. موسیقی فیلم را افشین عزیزی ساخت و برای ضبط عود عربی حتی به عراق سفر کرد. صداگذاری را حسین قورچیان انجام داد و اصلاح رنگ را حمیدرضا فطورهچیان و محمد حدادی به عهده گرفتند. کار فیلمبرداری و تدوین هم برعهده عبدالحسین بدرلو و محمد بابایی بود، طراحی پوستر را هم به محمد روحالامین سپردیم که هزینه بالایی داشت، اما برایم مهم بود کار در بهترین حالت ممکن ارائه شود و در مجموع پس از دو سال کار به نسخه نهایی رسید.
متأسفانه در دهه ۹۰، با وجود تولید مستندهای قوی، فرصت اکران درست را از دست دادیم. مدیران ترسو نتوانستند از سینمای مستند دفاع کنند و بعد از کرونا، این سینما دیگر نتوانست کمر راست کندوی ادامه داد: فیلم در سال ۹۹ آماده شد و در جشنوارههای مختلف شرکت کرد، اما متأسفانه اکران گستردهای نداشت. حتی یکی از مستندسازان اپوزیسیون که تازه از زندان آزاد شده بود، بعد از دیدن فیلم گفت «من آماده بودم با انتقاد به جنگت بیایم، اما بعد از دیدن این مستند، فقط آرزو کردم کاش میتوانستم بیشتر به این بچهها کمک کنم»، خیلیها بعد از دیدن فیلم گفتند نگاهشان به مسئله سوریه کاملاً تغییر کرد و در واقع ما با ابزار سینما توانسته بودیم یک وفاق را در مورد موضوع سوریه و عراق ایجاد کنیم.
این کارگردان با گلایه از وضعیت اکران فیلمهای مستند در کشور یادآور شد: متأسفانه در دهه ۹۰، با وجود تولید مستندهای قوی، فرصت اکران درست را از دست دادیم. مدیران ترسو نتوانستند از سینمای مستند دفاع کنند و بعد از کرونا، این سینما دیگر نتوانست کمر راست کند. بسیاری از مستندسازان مجبور شدند شغل خود را عوض کنند یا به سینمای داستانی روی آورند. برخی هم تنها با سیاهنمایی و تحریف واقعیت فقط برای فستیوالهای خارجی فیلم میسازند و پس از گرفتن جوایز و درآمدهای دلاری اصلا به فکر اکران فیلمشان نیستند.
شامحمدی ابراز کرد: من از حوزه هنری انتظار دارم حداقل یک سینما در تهران را به نمایش مستندهای مهم اختصاص دهد. فیلمی مثل «هجده هزارپا» که بسیاری آن را بهترین مستند درباره بحران داعش میدانند، چرا باید فقط ۳۰۰۰ بیننده داشته باشد؟، ما نیاز داریم مانند فرهنگ بستن کمربند ایمنی که ۱۰ سال طول کشید، برای مستند هم پای کار بایستیم تا مردم به دیدن آن عادت کنند. در واقع نیازمند فرهنگسازی در خصوص دیدن فیلمهای مستند هستیم و اگر پای این کار بایستیم فیلم مستند هم به داخل سبد فرهنگی مردم راه پیدا میکند.
وی در پایان گفت: ساخت «هجده هزارپا» برای من یک مأموریت بود. همه چیزم را برای آن گذاشتم و معتقدم اگر قرار بود فقط یک فیلم در طول عمرم بسازم، همین یک فیلم کافی بود. اما افسوس که سیستم اکران و حمایت از مستند در ایران ضعیف است و امیدوارم روزی برسد که مستندهای ارزشمند، مخاطبان واقعی خود را پیدا کنند.
منبع: ایسنا