سینما با طعم نان خشک
در سینمای فقر، قابها نه به دنبال قهرمان میگردد و نه ماجراجویی. بلکه دنبال یک لقمه نان خشک زیر سقفهای ترکخورده و صفرهای گم شده تومان است. در سینمایی که حتی گاهی انسان بودن، گران تمام میشود؛ نرخ جان ارزان و بلیت قضاوت ارزانتر خواهد بود. به دلیل اکران «رها» با هم به مرور فیلمهایی که فقر را نشان داده؛ بنشینیم. نوشتن از ما و خواندن از شما.

اگر بپذیریم سینما بازتابی از جامعه است، باید بپذیریم که آینهای رو به واقعیتهای اجتماعی است. فیلم «رها» از نگاه نرمتری بیانگر ناتوانی مالی در جامعه امروز است. پدرهایی که برای حداقلی زندگی تلاش بیفایده میکنند و در نتیجه با تعریفی تحت عنوان «فقر» آشنا میشوند. همین فقر در سینمای ایران دستمایه ساخت فیلمهای موفقی شده است. بسیاری از فیلمسازان برجسته ایرانی هر بار تلاش کردهاند، قصه جدیدی از این چهره را تعریف کنند، گاهی تلخ، گاهی شاعرانه، گاهی تفکربرانگیز. بیایید با هم چند فیلم مهم ایرانی که _در دل روایتهای انسانی و خانوادگی _ با موضوع مهم فقر ساخته شده است را مرور کنیم:
مهمان مامان
«مهمان مامان» فیلمی درخشان از داریوش مهرجویی با آن جمله تکان دهنده که در سکانس آخر میگفت: «امروز که گذشت، فردا را چه کنیم؟».
همین دیالوگ کافیست که چشم باز کنی و ببینی و بفهمی که فقر شوخی ندارد. خانوادهای در محله فقیر نشین، نظم زندگی بخور و نمیر خود را با آمدن مهمان رودربایستی دار از دست میدهند. اضطراب نداشتن هر چیزی از غذا تا خوراکی برای پذیرایی بنمایه اصلی داستان است. فرهنگ ایرانی اما خانواده را تنها نمیگذارد و حالا نوبت به همسایههاست تا با کمک سفره خانواده را مجلل کنند.
این فیلم، نگاهی امیدوارانه و انسانمحور به فقر دارد. شاید برای آن سالها این نگاه، غریبه و عجیب نبود. آیا حالا در سال ۱۴۰۴ همسایهها هنوز سفره یکدیگر را پر میکنند؟
بچههای آسمان
حضور بچهها در فیلم تارنمایی عجیب به قصه میدهد و انگار این حضور قادر است روی هر اتفاقی حتی ترس تشدید بگذارد. «بچههای آسمان» هم فیلمی امیدبخش از فقر است. بهنظر میرسد در دهههای گذشته فقر هنوز روی تلخش را به جامعه نشان نداده بود.
خواهر و برادری به دلیل گم شدن یک جفت کفش، مجبورند کفششان را تقسیم کنند. پسر برای مدیریت این بحران در یک مسابقه دو شرکت میکند تا حتماً نفر سوم شود و کفش هدیه بگیرید که از قضا اول میشود و تلاشش نقش بر آب. غصههایش با آمدن پدر و خرید کفش صورتی برای خواهر تمام میشود.
«بچههای آسمان» هم نگاهی عمیق، امیدبخش و تاثیرگذار نسبت به فقر دارد.
زیر نور ماه
فیلم سینمای «زیر نور ماه» اولین فیلمی بعد از انقلاب تعریف شده که شخصیت اصلی آن یک روحانی شیعه است. طلبه جوانی که اعتقاد دارد باید بین جمعیت باشد تا کارش را درست انجام دهد بعد از روبهرو شدن با جامعه و دزدیده شدن لباسش وارد دنیای فقیر آدمهای بیگناهی میشود که از روی فقر تن به هر کاری دادهاند.
اینبار فقر برای تعریف رابطه طلبه و جامعه داوطلب شده و اتفاقا موفق هم میشود. اینجا سال ۹۷ است و همچنان فقر دست در دست ناامیدی نگذاشته.
ابد و یک روز
فقر، فقر، فقر، فقر مطلق. این فیلم روایتگر جامعهای فروپاشیده است. جامعهای که اگر سر از فقر در آورد دیگر پا در مرداب فروپاشی گذاشته. خانوادهای درگیر اعتیاد، فقر و بیاعتمادی هستند. راه تازهای چه پیدا کردهاند، شوهر دادن دختر کوچک خانواده است. فیلمی تلخ با بازی نقش اول: فقر.
در دل این فیلم هشدار جدی، نسبت به جامعه فقیر وجود دارد. جامعهای که کارگردان آن را شناخته و بهتصویر کشیده است.
در همه این فیلمها هرچند فقر برهنه و زخمی خودش را به دل قصه میزند اما انسانیت نهفته در دل محرومیت نیز به نمایش گذاشته میشود. مثلا در مقایسه با اثر «متری ششونیم» که پایان امیدبخشی ندارد؛ در فیلمهای مرور شده، امیدواری حرف اول را نزند، سوم هم نخواهد شد. این فیلمها بدون نیاز به اغراق یا سانتیمانتالیسم فقر را دردآلود و الهامبخش نشان داده. آیا در «رها» نیز فقر الهامبخش است؟