به روز شده در
کد خبر: ۲۶۰۸۴

شعار «مرگ بر آمریکا» در حقیقت به چه معناست؟

علی نصری - نویسنده و کارشناس ارشد روابط بین الملل

شعار «مرگ بر آمریکا» در حقیقت به چه معناست؟

سال‌هاست که شعار «مرگ بر آمریکا» در کنگره ایالات متحده، مناظره‌های انتخاباتی و رسانه‌های غربی به‌ عنوان سندی برای اثبات خصومت ذاتی ایران با آمریکا و حتی تهدیدی وجودی تلقی می‌شود. این شعار به ابزاری برای توجیه سیاست‌های ضدایرانی، از تحریم‌های «خردکننده» اقتصادی گرفته تا سیاست «فشار حداکثری» و حتی حملات نظامی اخیر به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، بدل شده و همچنان یکی از سوء‌برداشت‌های عمیق یا حربه‌های تبلیغاتی مغرضانه در گفتمان سیاسی غرب علیه ایران باقی مانده است.

اما بر خلاف روایت غالب، «مرگ بر آمریکا» در ادبیات سیاسی پس از انقلاب، هرگز به معنی دشمنی علیه ملت آمریکا و فرهنگ و سبک زندگی آن‌ها یا اعلان جنگ به دولت آمریکا یا تلاش برای حذف فیزیکی شخصیت‌های سیاسی این کشور نبوده و نیست، بلکه ابراز انزجار نمادین یا چکیده‌ای از خشم تاریخی یک ملت از سیاست‌های سلطه‌گرانه، غیرانسانی و مغایر با موازین حقوق بین‌الملل آمریکا علیه خود است. سیاست‌هایی که ملت ایران در تاریخ معاصر خود بارها طعم تلخ آن را چشیده است. رهبر معظم انقلاب، آیت‌آلله خامنه‌ای، بارها به تبیین این شعار پرداختند و به عنوان مثال در سخنرانی‌ای در سال ۲۰۱۵ به‌روشنی معنا و مقصود آن را بیان کردند: «همچنین روشن است که شعار 'مرگ بر آمریکا' به معنای مرگ بر مردم آمریکا نیست. مردم آمریکا مثل سایر ملت‌ها هستند. منظور، مرگ بر سیاست‌ها و استکبار آمریکاست.»

در سال ۱۹۵۳، سازمان سیا کودتایی را علیه نخست‌وزیر منتخب مردم، دکتر محمد مصدق، طراحی و اجرا کرد، شاه را به قدرت بازگرداند و یک دولت مردمی را سرنگون کرد. نتیجه آن، ۲۵ سال حکومت استبدادی با حمایت کامل واشنگتن بود. 

در دهه ۱۹۸۰، زمانی که عراق جنگی ویرانگر را علیه ایران آغاز کرد، ایالات متحده اطلاعات، تصاویر ماهواره‌ای و حمایت دیپلماتیک خود را پشتیبان صدام حسین قرار داد، و حتی در حالی که او از سلاح‌های شیمیایی علیه شهرها و نیروهای ایرانی استفاده می‌کرد، دست از حمایت خود برنداشت.

در مقاطع متعددی نیز ایران کوشید با آمریکا وارد تعامل مثبت شود اما پاسخ آمریکا به حسن‌نیت ایرانیان، ادامه همان روند تهدیدانگاری و دشمن‌سازی از ایران بود. مثلاً در اواخر دهه ۱۹۹۰، ایران به‌طور غیررسمی از دولت کلینتون در بحران بالکان حمایت نمود و به ثبات بوسنی پس از جنگ کمک کرد. اما این حسن‌نیت ایران با سکوت دولت آمریکا و تداوم همان سیاست‌ها مواجه شد. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، ایران نقشی کلیدی در کنار آمریکا برای سرنگونی حکومت وقت طالبان ایفا کرد. دیپلمات‌های ایرانی در کنفرانس بُن به‌ طور سازنده مشارکت کردند و از شکل‌گیری دولت پساطالبان در افغانستان حمایت نمودند. اما تنها چند ماه بعد، رئیس‌جمهور جورج بوش در یک سخنرانی ایران را در “محور شرارت” در کنار عراق و کره شمالی قرار داد. اقدامی که در تهران به‌مثابه خیانت به روند همکاری‌ها تلقی شد.

در سال ۲۰۱۸، ایالات متحده به‌ صورت یک‌جانبه از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد، در حالی که ایران به تمام مفاد این توافق پایبند بود. واشنگتن سپس رژیم تحریمی فراگیری را تحت عنوان سیاست «فشار حداکثری» بر ایران اعمال کرد که هدف اصلی آن فشار بر مردم عادی ایران بود. مقامات آمریکایی بی هیچ پروایی هدف تحریم‌ها را «فلج» کردن و «خُرد» کردن اقتصاد ایران می‌خواندند.

آخرین نمونه از این رویکرد خصمانه، در همین ژوئن ۲۰۲۵ رقم خورد؛ زمانی که ایالات متحده، در میانه مذاکرات غیرمستقیم با ایران، به‌طور مستقیم تأسیسات هسته‌ای ایران را با بمب‌های سنگرشکن هدف قرار داد. این اقدام، هرگونه کورسوی امید به پایبندی آمریکا به وعده‌اش را از بین برد، و در تهران این تصور را تقویت کرد که خصومت آمریکا، ساختاری و نهادینه است.

مجموعه این تجارب تاریخی به‌روشنی نشان می‌دهد که شعار «مرگ بر آمریکا» متوجه سیاست‌های دولت آمریکاست، نه ملت، فرهنگ یا موجودیت این کشور. برخلاف ادعاهای جنگ‌طلبان اسرائیلی و رسانه‌های همسو با آن‌ها، این شعار یک موضع راهبردی برای نابودی آمریکا نیست، بلکه فریادی نمادین در برابر دهه‌ها بی‌عدالتی، تحقیر و مداخله‌گری است.

رابرت فیسک، روزنامه‌نگار برجسته بریتانیایی، در کتاب «جنگ بزرگ برای تمدن» می‌نویسد که در ابتدا هنگامی که شعار انقلابیون ایرانی را که آمریکا را «مرکز استکبار جهانی» می‌خواندند میشنید، این عبارت را به اغراق‌آمیز و «خنده‌دار» می‌دانست، اما پس از سال‌ها فعالیت حرفه‌ای در خاورمیانه و پوشش تاثیرات ویرانگر سیاست‌های ایالات متحده در این منطقه خاورمیانه، به به حقیقت نهفته و عمق این تعبیر پی برده است.

با وجود همه این واقعیت‌ها، ادعای تهدید وجودی از سوی ایران همچنان در برخی محافل آمریکایی مطرح می‌شود. اما این ادعا نه تنها فاقد پایه‌های منطقی است، بلکه با ساختار قدرت جهانی نیز همخوانی ندارد. ایالات متحده، به‌عنوان ابرقدرتی با زرادخانه‌ای عظیم و ارتشی پیشرفته، اساساً در معرض تهدیدی وجودی از سوی ایران که بازیگری منطقه‌ای با نفوذ محدود است، قرار ندارد.

در واقع همسان‌سازی شعارهای اعتراضی ایران با تهدیدی وجودی علیه آمریکا، حربه جریان‌هایی است که از استمرار تنش و جنگ‌های بی‌پایان بهره می‌برند— عمدتاً رژیم آپارتاید اسرائیل و جناح‌های جنگ‌طلب واشنگتن که تحت نفوذ لابی‌های آن قرار دارند. هدف آن‌ها، ارائه تصویری تحریف‌شده از ایران است، از کشوری با زخم‌های تاریخی مشروع، به کنشگری غیرعقلانی و تهدیدآفرین در عرصه بین‌المللی.

همچنین، باید در نظر داشت که این شعار ماهیتی واکنشی دارد و نه مطلق و ایدئولوژیک. چنانچه ایالات متحده، زبان فشار و تهدید را با احترام و تعامل مثبت جایگزین کند، زمینه برای تغییر در مواضع ایران نیز فراهم خواهد شد. احترام، متقابلاً با احترام پاسخ داده می‌شود.

فهم صحیح از شعار «مرگ بر آمریکا» - که همچون آینه‌ای، بازتاب‌دهنده تجربه‌های تلخ و رفتارهای تاریخی ایالات متحده در ذهن جمعی ایرانیان است - می‌تواند آغازی باشد برای گشودن راهی به‌سوی تعاملی سازنده‌تر یا لااقل مدیریت تنش‌ها با ویرانی کم‌تر میان دو کشور. آمریکا اگر شجاعت نگریستن در این آینه را داشته باشد، می‌تواند تصویر واقعی خود را در حافظه ملت ایران ببیند؛ و درک این تصویر، شاید آغازگر یک گفت‌وگو بر پایه احترام باشد.

ارسال نظر

آخرین اخبار