به روز شده در
کد خبر: ۹۹۰۲

جنگ، اقتصاد و آزادی

در پرده سوم نمایش‌نامه ننه دلاور و فرزندان او اثر برتولت برشت، نمایش‌‌نامه‌نویس معروف آلمانی، بین شخصیت‌های مهم داستان یعنی ننه دلاور، کاسبی که از جنگ تأمین معاش می‌کند، آشپز و قاضی عسکر، کشیش هنگ نظامی، گفت‌وگویی در‌می‌گیرد که تأمل‌برانگیز و معاصر است، به گونه‌ای که در زمانه ما نیز محل بحث و جدال است.

جنگ، اقتصاد و آزادی
شرق

روزنامه شرق در یادداشتی نوشت: در پرده سوم نمایش‌نامه ننه دلاور و فرزندان او اثر برتولت برشت، نمایش‌‌نامه‌نویس معروف آلمانی، بین شخصیت‌های مهم داستان یعنی ننه دلاور، کاسبی که از جنگ تأمین معاش می‌کند، آشپز و قاضی عسکر، کشیش هنگ نظامی، گفت‌وگویی در‌می‌گیرد که تأمل‌برانگیز و معاصر است، به گونه‌ای که در زمانه ما نیز محل بحث و جدال است.           

در این جنگ، سوئد دو کشور لهستان و آلمان را تصرف کرده ‌ و ننه دلاور معتقد است امپراتور سوئد که این دو کشور را فتح کرده، در حقیقت آنها را از شر امپراتور شرور و غاصب داخلی نجات داده و برای آنها آزادی از استبداد سوغات آورده است، پس نباید لهستانی‌ها در کارهای مملکت‌شان فضولی و دخالت کنند؛ یعنی حق ندارند در تنظیم امور دخل و تصرف کنند و باید اجازه دهند امپراتور فاتح، امورات آنها را تنظیم کند. چون امپراتوری سوئد برای آنها رهایی ایجاد کرده حق اعتراض، مشارکت در امور، شورش یا قیام ندارند و اگر چنین کنند، هرگونه خونی که ریخته شود، مسئولیتش با لهستانی‌ها است، نه سربازان فاتح. ننه دلاور تصور می‌کند که لازم بوده با لشکرکشی خارجی، ملت‌هایی مانند لهستان و آلمان آزاد شوند. او متعجب است که چرا ملت مغلوب سوغات آزادی امپراتور آنها را پس می‌زند.

اما آشپز تصور دیگری از لشکرکشی به کشورهای دیگر دارد. او معتقد است در ظاهر این درگیری نظامی با هدف آزادسازی از استبداد داخلی و پیشرفت دیگر کشورها توجیه می‌شود، اما پشت همه آنها منافع اقتصادی نهفته است. جنگ هزینه دارد و هزینه‌اش را باید ملت فاتح یعنی سوئد با مالیات بیشتر بدهد اما امپراتور اهمیتی به این مسئله نمی‌دهد، چون فکر می‌کند به خاطر خدا می‌جنگد و دست خدا همراهش است.

ننه دلاور به اظهارات آشپز واکنش تندی نشان می‌دهد و می‌گوید این‌گونه تصور درباره امپراتوری که برای کشورهای مغلوب آزادی به ارمغان آورده، نشانه این است که خون سوئدی در رگ‌های شما جریان ندارد؛ یعنی نمی‌توانی سوئدی باشی و این‌گونه درباره امپراتور کشورت که به خاطر خدا و آزادی کشورگشایی کرده، بدبین باشی. قاضی عسکر نیز حرف‌های آشپز را تقبیح می‌کند و می‌گوید نان امپراتور را می‌خوری و این‌گونه درباره‌اش صحبت می‌کنی؟ آشپز در جواب می‌گوید من نان امپراتور را نمی‌خورم، نانش را می‌پزم.

در ادامه گفت‌وگوی این سه نفر، ننه دلاور می‌گوید اگر پادشاه سوئد مغلوب‌نشدنی است، به خاطر این است که زیر‌دستان به او عقیده دارند و معتقدند که هدف از جنگ حفظ خداپرستی، عفت، عصمت و خوبی‌ها است. قاضی عسکر نیز به آشپز هشدار می‌دهد پیش از آنکه نظر بدهد و ابراز عقیده کند، باید ببیند بیرق چه کسی بالا است؛ یعنی اظهارات و عقاید باید همسو با کشور فاتح باشد، نه طرفداری از ملت مغلوب و نقد امپراتور فاتح.

ننه دلاور معتقد است که ملت مغلوب نباید در تعیین سرنوشت کشور خود مداخله و فضولی کند. فقط باید تن به یک معامله برای صلح بدهد. حق نافرمانی و قیام در مقابل سربازان فاتح ندارد، چون برایشان سوغات آزادی آورده‌اند. شاید بتوان گفت از نظر 

ننه دلاور آزادی زیر چکمه سربازان است. پس مردم ملت‌های شکست‌خورده در جنگ نظامی باید سپاسگزار باشند. آزادی از شر استبداد داخلی، سوغاتی است که از سوی سربازان خارجی رسیده است. چنین رویکردی هنوز کمابیش ممکن است وجود داشته باشد.

آشپز می‌گوید اگر کشورهای مغلوب در جنگ نظامی، آزادی به ارمغان آورده‌شده طرف پیروز را نخواهند چه؟ سرنوشت‌شان یا تکه‌تکه شدن است یا قعر زندان. ضمن اینکه آزادی برای ملت غالب نیز هزینه دارد و باید روز‌به‌روز با مالیات بیشتر هزینه جنگ را پرداخت کنند. او بر این باور است‌ آن آزادی‌ که خارجی‌ها به ارمغان می‌آورند، هم کذایی است و هم پر‌هزینه.

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار