همکاری با کشورهای عربی؛ یک تیر و دو نشان
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در اظهارات اخیرش به صراحت اعلام کرد که لابی یهودی، دیگر قدرتمندترین لابی موجود در آمریکا نیست.
آرمان امروز در گزارشی نوشت:
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در اظهارات اخیرش به صراحت اعلام کرد که لابی یهودی، دیگر قدرتمندترین لابی موجود در آمریکا نیست.
وی با اشاره به اینکه کنگره آمریکا در حال تغییر است، گفت: بیست سال پیش، اسرائیل قدرتمندترین لابی را که تا به حال دیدهام داشت. هیچ سیاستمداری حتی نمیتوانست کوچکترین انتقادی کند اما ترامپ تأکید کرد که این وضعیت تغییر کرده و نفوذ لابی یهودی، به ویژه در کنگره، به شدت کاهش یافته است.
این سخنان، که در دسامبر ۲۰۲۵ بیان شد، بازتابدهنده تغییرات عمیق در فضای سیاسی آمریکا است، جایی که انتقادات از سیاستهای اسرائیل، به ویژه در جنگ غزه، رو به افزایش گذاشته و حمایت سنتی از تلآویو را تضعیف کرده است.
از حرفهای ترامپ میتوان برداشت کرد که امروز، قویترین لابی حاضر در آمریکا، لابی عربی است. گرچه ترامپ مستقیماً به این موضوع اشاره نکرده اما زمینه اظهاراتش و سابقه روابطش با کشورهای عربی، این برداشت را تقویت میکند. ترامپ در دوران اول ریاستجمهوریاش، توافقهای ابراهیم را پیش برد که عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش را به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل سوق دهد، اما همزمان، نفوذ اقتصادی و سیاسی کشورهای عربی خلیج فارس در واشنگتن را افزایش داد.
لابی عربی، که عمدتاً توسط عربستان و امارات رهبری میشود، از طریق سرمایهگذاریهای عظیم در بخشهای انرژی، فناوری و حتی هالیوود، جایگاه خود را مستحکم کرده است. برای مثال، صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان میلیاردها دلار در شرکتهای آمریکایی مانند اوبر و تسلا سرمایهگذاری کرده و امارات نیز از طریق شرکتهایی مانند مبادله، نفوذ خود را گسترش داده است.
این لابی، برخلاف AIPAC که بر حمایت سیاسی تمرکز دارد، بر منافع اقتصادی تأکید میکند و توانسته سیاستمداران آمریکایی را با وعدههای تجاری و شغلی جذب کند.
کاهش نفوذ AIPAC، که ترامپ به آن اشاره کرده، فضایی برای رشد لابیهای دیگر، از جمله عربی، ایجاد کرده است.
گزارشهای رسانههایی مانند نیویورک تایمز نشان میدهد که لابیگران سعودی و اماراتی، با بودجههای هنگفت، توانستهاند بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تأثیر بگذارند، به ویژه در مسائل مربوط به ایران و یمن.
این تحولات، فرصتی طلایی برای ایران فراهم میکند تا از خلأ ایجادشده بهره ببرد. ایران، که سالها با تحریمهای آمریکا و تنشهای منطقهای دستوپنجه نرم کرده، باید از این تغییر در توازن قدرت لابیها استفاده کند.
در گام اول، بهبود کامل روابط با کشورهای عربی ضروری است. تهران میتواند با تمرکز بر دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی، پلهایی با ریاض، ابوظبی و دوحه بسازد.
برای نمونه، احیای روابط با عربستان سعودی، که از سال ۲۰۲۳ با میانجیگری چین آغاز شد، باید تسریع شود. ایران میتواند پیشنهادهایی مانند همکاری در اوپکپلاس برای تثبیت قیمت نفت، پروژههای مشترک در انرژی تجدیدپذیر و حتی گردشگری ارائه دهد.
همچنین، کاهش تنشها، میتواند اعتمادسازی کند. کشورهای عربی خلیج فارس، که خود نگران کاهش حمایت آمریکا هستند، ممکن است به ایران به عنوان شریکی منطقهای نگاه کنند تا توازن قدرت در برابر اسرائیل حفظ شود.
پس از بهبود روابط، ایران باید از لابی عربی در آمریکا بهره ببرد تا به دستاوردهای اقتصادی و سیاسی برسد. لابی عربی، با نفوذش در کنگره و کاخ سفید، میتواند به عنوان اهرمی برای کاهش تحریمهای ایران عمل کند.
برای مثال، اگر ایران روابطش با امارات را تقویت کند، میتواند از شرکتهای اماراتی برای دور زدن تحریمها در تجارت استفاده کند، مشابه آنچه در گذشته با دبی رخ داد.
از نظر سیاسی، لابی عربی میتواند در مذاکرات هستهای یا مسائل حقوق بشری، صدای ایران را تقویت کند. ترامپ، که روابط گرمی با محمد بن سلمان و محمد بن زاید دارد، ممکن است تحت تأثیر این لابی، سیاستهای نرمتری نسبت به ایران اتخاذ کند، به ویژه اگر ایران در مسائل منطقهای همکاری کند. دستاوردهای اقتصادی میتواند شامل دسترسی به بازارهای آمریکایی از طریق واسطههای عربی باشد؛ مثلاً صادرات نفت ایران از طریق کانالهای سعودی یا سرمایهگذاری مشترک در پروژههای فناوری. از نظر سیاسی، این رویکرد میتواند به ایران کمک کند تا در سازمان ملل یا شورای امنیت، حمایت بیشتری کسب کند و حتی به عادیسازی روابط با غرب نزدیک شود.
البته، این استراتژی چالشهایی دارد. لابی عربی هنوز عمدتاً همراه ایران نیست و رقابتهای منطقهای عمیق هستند.