مذاکرات در ایستگاه پاسکاری دیپلماتیک
در شرایطی که سایه تحریمها و فشار حداکثری همچنان بر اقتصاد ایران سنگینی میکند و از سوی دیگر، دولت جدید آمریکا به رهبری دونالد ترامپ سیگنالهای متفاوتی نسبت به دوره اول خود ارسال میکند، اظهارات اخیر برایان باراک، فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، نقطه عطف مهمی بود.
آرمان امروز در گزارشی نوشت:
در شرایطی که سایه تحریمها و فشار حداکثری همچنان بر اقتصاد ایران سنگینی میکند و از سوی دیگر، دولت جدید آمریکا به رهبری دونالد ترامپ سیگنالهای متفاوتی نسبت به دوره اول خود ارسال میکند، اظهارات اخیر برایان باراک، فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، نقطه عطف مهمی بود.
باراک در گفتوگویی گفت: «آمریکا آماده مذاکره واقعی است، نه مذاکره برای مذاکره؛ مذاکرهای که به نتیجه ملموس برسد.» این جمله، اولین بار پس از انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا بود که از زبان یک مقام نزدیک به ترامپ، واژه «مذاکره واقعی» به کار برده شد و نه صرفاً «مذاکره بدون پیششرط» یا «مذاکره مستقیم».
پاسخ عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد سابق هستهای، کمتر از ۴۸ ساعت بعد آمد. عراقچی در تهران گفت: «ایران نیز هیچگاه از مذاکره واقعی و نتیجهمحور هراس نداشته و ندارد. اگر آمریکا آماده مذاکره واقعی است، ما هم آمادهایم؛ اما واقعی بودن مذاکره یعنی پذیرش حقوق ملت ایران، رفع تحریمهای ظالمانه و بازگشت دوطرفه به تعهدات.»
این پاسخ، دقیقاً در همان سطح لحن و واژگان باراک بود و عملاً توپ را به زمین واشنگتن بازگرداند. از آن لحظه به بعد، دیپلماسی ایران و آمریکا وارد مرحلهای شد که میتوان آن را «پاسکاری دیپلماتیک» نامید: هر طرف اعلام آمادگی میکند، طرف مقابل هم اعلام آمادگی میکند، اما هیچکدام گام اول عملی را برنمیدارند.
این پاسکاری اگرچه در ظاهر مثبت است و از تنشزایی مستقیم جلوگیری میکند، اما تجربه نشان داده که اگر به سرعت از آن عبور نشود، به سرعت به بنبست میرسد.
در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ نیز دقیقاً همین مرحله را تجربه کردیم: سیگنالهای مثبت، پیامهای غیرمستقیم از طریق عمان و سوئیس، مصاحبههای هموزن و در نهایت، ورود به مذاکرات محرمانه که منجر به توافق موقت ژنو شد.
امروز هم میتوان همان مسیر را تکرار کرد، اما با درسآموختههای ده سال گذشته و با طرحی واقعبینانهتر.
به نظر، برای عبور از این مرحله پاسکاری، بهترین و عملیترین مسیر، بازگشت به ایده «توافق گامبهگام» است؛ طرحی که خود آمریکاییها در سال ۲۰۲۱ و در مذاکرات وین نیز آن را پذیرفته بودند.
در این مدل، هیچکدام از طرفین مجبور نیستند یکجا همه تعهدات سنگین را اجرا کنند. مثلاً در گام اول، آمریکا میتواند تحریمهای بانکی و نفتی را به صورت محدود مثلاً آزادسازی ۱۰ میلیارد دلار از منابع بلوکهشده و اجازه فروش ۵۰۰ هزار بشکه نفت در روز معلق کند و در مقابل، ایران سطح غنیسازی را به زیر ۲۰ درصد بازگرداند و پروتکل الحاقی را به صورت کامل اجرا کند. در گام دوم، با راستیآزمایی آژانس، تحریمهای بیشتری رفع شود و ایران نیز بخشی از سانتریفیوژهای پیشرفته را غیرفعال کند.
این روند میتواند تا ۵ یا ۶ گام ادامه پیدا کند تا در نهایت به یک توافق جامع یا حداقل یک تفاهم بلندمدت برسیم.
این روش چندین مزیت مهم دارد: اول اینکه هیچکدام از طرفین احساس نمیکنند «تسلیم» شدهاند؛ دوم اینکه هر گام، اعتمادسازی عملی ایجاد میکند؛ سوم اینکه اگر یکی از طرفین تخلف کند، طرف مقابل میتواند به راحتی به وضعیت قبلی بازگردد با اتکا به مکانیسم ماشه دوطرفه.
چهارم اینکه این مدل، برخلاف برجام قبلی، نیازی به تأیید کنگره آمریکا ندارد و ترامپ میتواند آن را به عنوان «توافق اجرایی» امضا کند.
عراقچی بهدرستی اشاره کرد که «مذاکره واقعی یعنی نتیجه ملموس». اما نتیجه ملموس یکشبه به دست نمیآید. پاسکاری دیپلماتیک فعلی، فرصتی طلایی است تا بدون از دست دادن زمان، وارد طراحی گامهای عملی شویم. کانالهای غیررسمی میان تهران و واشنگتن نیز فعال هستند. اکنون زمان آن است که به جای تکرار جمله «ما آمادهایم»، یک سند کوتاه و محرمانه پنجگامه روی میز گذاشته شود.
اگر آمریکا واقعاً به دنبال مذاکره واقعی است، باید به این سند پاسخ واقعی بدهد، نه با مصاحبه، بلکه با اقدام.
ایران نشان داده که وقتی طرف مقابل گام عملی بردارد، پاسخ متقابل میدهد. تجربه آزادسازی زندانیان خارجی و تبادل ۶ میلیارد دلار از منابع کره جنوبی، نمونه موفقی از همین مدل گامبهگام بود.
اکنون باید همان الگو را، این بار در مقیاس بزرگتر و در حوزه هستهای و تحریمها، تکرار کنیم.
پاسکاری دیپلماتیک اگر به سرعت به «اقدام دیپلماتیک» تبدیل نشود، به زودی جای خود را به تنش و تهدید خواهد داد. پنجره دیپلماسی باز است، اما زیاد باز نمیماند.