رمزگشایی از خلع سلاح حزبالله؛ اسرائیل کجا را نشانه گرفته است؟
هرگونه تلاش برای خلع سلاح حزبالله نه تنها ناکام خواهد ماند بلکه به بازتولید مشروعیت و قدرت بیشتر برای مقاومت منجر میشود.
روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشت:
اصرار رژیم صهیونیستی بر خلع سلاح حزبالله لبنان را باید در چارچوب یک پروژه کلانِ بازمهندسی امنیت منطقهای و تلاش برای بازتعریف قواعد قدرت در خاورمیانه تحلیل کرد.
حزبالله طی چهار دهه گذشته از یک گروه چریکی محدود به یک بازیگر هیبریدی ارتقا یافته است؛ بازیگری که در سه سطح نظامی، سیاسی و اجتماعی عمل میکند و توانسته است خلأ تاریخی دولت و ارتش لبنان در ایجاد بازدارندگی مؤثر را به خوبی پر کند.
در سطح نظامی، توان موشکی نقطهزن، پهپادهای رزمی و شناسایی، سامانههای ضدزره و شبکههای ارتباطی مقاوم به جنگ الکترونیک، امکان ایجاد بازدارندگی نامتقارن را فراهم کردهاند و پرواضح است که همین ظرفیتها، آزادی عمل اسرائیل در جبهه شمالی را بهشدت محدود کرده و اجرای هرگونه عملیات گسترده را پرهزینه ساخته است.
در سطح سیاسی، حضور در پارلمان و دولت، حزبالله را به بخشی نهادی از ساختار حکمرانی لبنان بدل کرده و هزینه سیاسی هر پروژه خلع سلاح را بالا برده است. در سطح اجتماعی نیز شبکه خدمات عمومی و فرهنگی این جنبش، آن را در زندگی روزمره مردم ادغام و مشروعیت اجتماعی گستردهای برایش ایجاد کرده است.
همین ترکیب چندلایه باعث شده که اسرائیل، خلع سلاح حزبالله را به مثابه یک ضرورت راهبردی برای امنیت خود تلقی کند، زیرا وجود این ظرفیتها دست تلآویو را در اجرای عملیات عمقی و تغییر قواعد درگیری بسته نگه داشته است. با این حال، قدرت حزبالله صرفاً در تسلیحات راهبردی خلاصه نمیشود، بلکه موتور محرکه این جنبش، عزم و باور قلبی نیروهای آن است؛ باور به ضرورت مقاومت در برابر اشغال و دفاع از کرامت ملی و انسانی. این عنصر معنوی که در ادبیات راهبردی بهعنوان «سرمایه اراده» شناخته میشود، توانسته است حزبالله را در برابر فشارهای سنگین نظامی، اقتصادی و روانی، پایدار نگه دارد و ترکیب فناوری و تسلیحات با ایمان جمعی، قدرتی مضاعف برای آن ایجاد کرده است. همین ویژگی باعث میشود که حتی در شرایط سخت، مقاومت نه تنها فرو نریزد بلکه بازتولید شود و مشروعیت بیشتری کسب کند.
از منظر اسرائیل، خلع سلاح حزبالله سه هدف راهبردی دارد. تحلیلگران بر این باورند که رژیم صهیونیستی با کلید زدن پروژه خلع سلاح حزبالله میخواهد توان این جنبش در ایجاد موانع عملیاتی و همچنین محدودیت اعمالی بر آزادی عمل اسرائیل در مناطق شمالی را از بین ببرد، زیرا این تواناییها داراییهای حساس اسرائیل را به شدت در معرض تهدید قرار داده اند.
اسرائیل می خواهد با اقداماتی دست به تغییر قواعد درگیری بزند و ابتکار عمل را طوری به دست بگیرد که بتواند سطح تنش های آتی را کنترل و مدیریت کند. همچنین برآورد می شود که تل آویو قصد مهندسی مجدد صحنه سیاسی لبنان را دارد و برای رسیدن به این هدف حمایت ایالات متحده را نیز کسب کرده است.
سران اسرائیل می خواهند با ضعیف نگه داشتن ساختار دولت درلبنان آن را از ظرفیت امنیتی مستقل محروم کنند و با فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی بجای مواجهه نظامی، مقاومت را فرسوده سازند. اما این پروژه با موانع ساختاری جدی روبروست.
حزبالله به دلیل ریشههای اجتماعی–سیاسی، انعطاف تاکتیکی و پیوندهای ژئوپلیتیک منطقهای، قابلیت بازتولید توان دارد؛ یعنی حتی در صورت تلفات یا اختلالهای موقت، شبکههای جانشین و مسیرهای چندگانه تأمین، امکان استمرارِ توان بازدارندگی را برای این جنبش فراهم میکنند. افزون بر این، تجربه جنگهای گذشته نشان داده که اسرائیل قادر به دستیابی به یک پیروزی قاطع در برابر مقاومت و مشخصاً حزب الله نیست و هر بار فشار نظامی گسترده به جای نابودی، به افزایش مشروعیت و تقویت جایگاه مقاومت در لبنان منجر شده است.
خلع سلاح حزبالله پیامدهای ژرفی بر لبنان و محیط پیرامونی آن دارد. با فروپاشی بازدارندگی چندلایه ای که حزب الله معمار آن بوده و هست، پنجره تعرضهای پی در پی اسرائیل به لبنان باز خواهد شد که این مهم دست آخر می تواند به تغییر وضعیت مرزها منجر شود؛ موضوعی که رژیم اشغالگر طی دهه های گذشته به شدت به دنبال راهی برای اجرایی کردن این پروژه بوده است.
همچنین ایجاد هرگونه اخلال در عملکرد مقاومت، شکافهای طایفهای در لبنان را تشدید و توان دولت بیروت را فرسوده می کند و درعین حال بحران انسانی عمیقتر می شود و موجهای مهاجرت اجباری شکل میگیرد. از طرفی در سطح منطقهای، اسرائیل فرصت مییابد هژمونی نظامی خود را گسترش دهد و فشار بیشتری بر دیگر اعضای محور مقاومت وارد کند که نتیجه آن افزایش تنش ها با ایران، یمن، غزه و کرانه باختری خواهد بود. این گسترش افقی بحران و افزایش اصطکاک در میادین دیگر نهتنها امنیت ملی لبنان را متزلزل میکند بلکه معماری امنیت منطقهای را به سود هژمونی زورمدار تغییر میدهد و دور باطل خشونت را تغذیه میکند.
از این منظر، تثبیت قدرت حزبالله نه تنها یک ضرورت دفاعی بلکه یک الزام راهبردی برای حفظ امنیت ملی لبنان و محور مقاومت است. تثبیت قدرت حزبالله نیازمند مجموعهای از اقدامات هماهنگ و چندلایه است. این اقدامات شامل تقویت بازدارندگی هوشمند از طریق توسعه سامانههای آتش دقیق، افزایش تحرکپذیری و بقاپذیری تجهیزات و گسترش ظرفیتهای سایبری و جنگ الکترونیک میشود.
همچنین تنوعبخشی زنجیره تأمین و بومیسازی فناوری برای کاهش وابستگی به مسیرهای خارجی و تضمین استمرار توانمندیها، اهمیت دارد. در سطح داخلی، سرمایهگذاری در خدمات عمومی، بهبود کارآمدی حکمرانی محلی و ایجاد سازوکارهای میانطایفهای میتواند مشروعیت اجتماعی مقاومت را تقویت کند. در عرصه دیپلماسی، تبدیل توان نظامی به سرمایه چانهزنی سیاسی و تثبیت مشروعیت بینالمللی مقاومت ضروری است.
مدیریت قواعد درگیری با تعریف خطوط قرمز مشخص و انتقال شفاف آن به بازیگران منطقهای و بینالمللی نیز مانع ورود به دام فرسایش یا تصاعد کنترلنشده بحران خواهد شد. علاوه بر این، تقویت همبستگی میادین محور مقاومت درایران، عراق، یمن، غزه و حتی سوریه فشار بر اسرائیل را دو چندان می کند و هزینههای این رژیم برای دست زدن به هر حمله ای را افزایش میدهد.
همچنین ارتقای ظرفیت رسانهای و روایتسازی برای تثبیت تصویر مقاومت بهعنوان نیروی دفاع مشروع و خنثیسازی جنگ روانی دشمن در کنار سرمایهگذاری در آموزش و تربیت نسل جدید فرماندهان و نیروهای متخصص برای تضمین استمرار توانمندیها در بلندمدت نیز از الزامات راهبردی محسوب می شوند. در کنار همه اینها، حفظ و تقویت باور قلبی و عزم ایدئولوژیک نیروهای انسانی مقاومت اهمیت ویژهای دارد، زیرا این عنصر معنوی موتور محرکهای پایدار برای ادامه مسیر حزبالله محسوب میشود.
در پایان باید به این نکته توجه شود که با وجود تهدیدهای مستمر و ترور فرماندهان مقاومت، اسرائیل قادر به حذف حزبالله نیست، زیرا این جنبش به بخشی نهادی از ساختار سیاسی و اجتماعی لبنان و محور مقاومت بدل شده است. قدرت حزبالله نه تنها در قدرت سخت آن بلکه در اراده و باور قلبی نیروهایش ریشه دارد؛ ترکیبی که آن را به یکی از پایدارترین و مؤثرترین بازیگران امنیتی منطقه تبدیل کرده است.
هرگونه تلاش برای خلع سلاح حزبالله نه تنها ناکام خواهد ماند بلکه به بازتولید مشروعیت و قدرت بیشتر برای مقاومت منجر میشود. بنابراین تنها گزینه پایدار برای صیانت از امنیت ملی لبنان و جلوگیری از تغییرات قهری در توازن قوا، حفظ و نوسازی بازدارندگی مقاومت همراه با تثبیت جبهه داخلی، دیپلماسی فعال و تقویت سرمایه معنوی و اراده جمعی است. این همان نقطهای است که پروژه خلع سلاح حزب الله توسط اسرائیل را به یک راهبرد شکستخورده بدل میکند و در نهایت جایگاه این جنبش را در لبنان و منطقه بیش از پیش تثبیت خواهد کرد.