ضرورت بازآرایی و بازنگری در سیاست وفاق ملی
حدود پانزده ماه از طرح گفتمان وفاق به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاست داخلی کشور میگذرد. این گفتمان که با هدف کاستن از تنشها، تقویت همگرایی و ایجاد گفتوگو میان جریانهای سیاسی شکل گرفت، در این مدت توانسته است به یکی از شاخصترین رویکردهای سیاستورزی در سطح ملی تبدیل شود.
آرمان امروز در گزارشی نوشت:
حدود پانزده ماه از طرح گفتمان وفاق به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاست داخلی کشور میگذرد. این گفتمان که با هدف کاستن از تنشها، تقویت همگرایی و ایجاد گفتوگو میان جریانهای سیاسی شکل گرفت، در این مدت توانسته است به یکی از شاخصترین رویکردهای سیاستورزی در سطح ملی تبدیل شود.
با این حال، تجربه بیش از یک سال اجرای این الگو نشان میدهد که «وفاق» همچون هر سیاست کلان دیگری، در مسیر تحقق خود نیازمند بازنگری و بازآرایی است. برخی ناظران بر این باورند که اگرچه گفتمان وفاق در ایجاد ثبات نسبی سیاسی مؤثر بوده، اما در مرحله نهادینهسازی، با چالشهایی از جمله نحوه توزیع مسئولیتها و تبیین حدود شایستهسالاری روبهروست.
بر اساس ارزیابیها، دو نقد عمده متوجه این گفتمان است: نخست، نگرانی از آنکه در فرآیند عمل، معیارهای شایستهسالاری تحتالشعاع نگاه صرفاً همگرایانه قرار گیرد؛ و دوم، انتقاد از بیتوجهی احتمالی به نیروهایی که در مسیر تحقق این ایده نقش مؤثر داشتهاند.
با این حال، ناظران سیاسی تأکید میکنند که کلیت گفتمان وفاق به عنوان یک راهبرد سیاسیِ آرامساز، هنوز ظرفیت بالایی برای حل مسائل انباشته کشور دارد و میتواند در صورت اصلاح و بازتعریف برخی از مؤلفههایش، به محور اصلی ثبات در فضای سیاسی بدل شود.
در نگاه تحلیلی، وفاق صرفاً یک شعار سیاسی نیست، بلکه بازتابی از همان رویکرد مدیریتی است که در نظریههای ارتباطی و سیاسی معاصر، از جمله دیدگاههای «هابرماس»، بر گفتوگوی آرمانی و تمرکز بر اشتراکات تأکید دارد. به همین دلیل، بازآفرینی این گفتمان نهتنها یک ضرورت سیاسی، بلکه یک نیاز مدیریتی و اجتماعی برای عبور از بحرانهای چندلایه کشور به شمار میرود. در شرایط کنونی، طرح دوباره این گفتمان میتواند به عنوان ابزاری برای بازسازی اعتماد عمومی، کاهش شکافهای سیاسی و بازتعریف زبان مشترک میان نهادهای قدرت و جامعه مورد توجه قرار گیرد. سیاستگذاران نیز بر این باورند که برای تحقق اهداف وفاق، باید به اصلاح فرآیندهای گفتوگو، ارتقای شفافیت، تقویت عدالت در تقسیم فرصتها و بازنگری در راهبردهای اجرایی پرداخت. در مجموع، گفتمان وفاق امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازآرایی فکری و ساختاری است تا بتواند از یک «پروژه سیاسی» به یک «فرهنگ ماندگار» در حکمرانی تبدیل شود.
داود قائمی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی، در گفتوگو با آرمان امروز با اشاره به گذشت بیش از پانزده ماه از طرح گفتمان وفاق، این سیاست را یکی از رویکردهای مهم در مدیریت سیاسی کشور توصیف کرد و گفت که وفاق در مرحله تثبیت توانسته به ایجاد ثبات نسبی و کاهش تنشهای جناحی کمک کند.
به گفته وی، تجربه یک سال اخیر نشان داده است که گفتمان وفاق اگرچه در سطح کلان نتایج مثبتی داشته، اما اکنون در مرحله نهادینهسازی با چالشهایی همچون نحوه توزیع مسئولیتها، توازن میان همگرایی و شایستهسالاری و نیز حفظ نقش نیروهای مؤثر در شکلگیری این گفتمان روبهروست.
قائمی با تأکید بر اینکه وفاق صرفاً یک شعار سیاسی نیست، اظهار داشت این مفهوم در واقع ترجمان مدیریتی نظریههای ارتباطی جدید از جمله اندیشه «هابرماس» است که بر گفتوگوی آرمانی و تمرکز بر اشتراکات تأکید دارد. از نگاه او، احیای این الگو میتواند به عنوان ابزاری مؤثر برای بازسازی اعتماد عمومی و کاهش شکافهای اجتماعی عمل کند.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: برای آنکه وفاق به نتیجه برسد، باید زمینههای واقعی گفتوگو میان جریانهای مختلف سیاسی و نهادهای قدرت فراهم شود. همچنین اصلاح در سازوکار تصمیمگیری، شفافیت، عدالت در تقسیم فرصتها و توجه به سرمایه انسانی از الزامات نهادینهسازی این رویکرد است.
قائمی با اشاره به اینکه جامعه امروز بیش از هر زمان به زبان مشترک و اعتماد متقابل نیاز دارد، خاطرنشان کرد: گفتمان وفاق میتواند این نقش را ایفا کند، مشروط بر آنکه از سطح پروژهای مقطعی به فرهنگی پایدار در حکمرانی تبدیل شود.
او در پایان تأکید کرد که بازتعریف گفتمان وفاق، فرصتی برای گذار از فضای سیاسی رقابتی و پرتنش به سمت عقلانیت جمعی و مدیریت مشارکتی است؛ ضرورتی که در شرایط فعلی، پیششرط عبور از چالشهای اقتصادی و اجتماعی کشور به شمار میآید.