پرترهای بیخش از مردم
محمد کاسبی با جهان وداع گفت بازیگری که تصویر پدر ایرانی صبور و متعهد را در حافظه جمعی ما زنده کرد

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:
«تمام نقشهایم تصویرگر درد و رنج مردم بود.» این جمله محمد کاسبی نه فقط شرحی از مسیر بازیگریاش، که خلاصهای از جهانِ انسانی اوست؛ بازیگری که در هر نقش، تکهای از رنج، صداقت و نجابت مردم کوچه و بازار را بازتاب داد. کاسبی از همان آغاز در ایفای نقشهای خانوادگی و مردمی تبحر داشت؛ صمیمیتی بیادا که باعث میشد بازیاش باورپذیر و محبوب شود. او از معدود بازیگرانی بود که توانست چهره «پدر ایرانی شریف و صادق» را در تلویزیون تثبیت کند؛ پدری که درد جامعه را میفهمید و در عین سختی، لبخند بر لب داشت.
محمد کاسبی، متولد ۱۳۳۰ در تهران، از نوجوانی شیفته تئاتر بود و پس از تحصیل در دانشکده هنرهای دراماتیک، به یکی از چهرههای آشنای تلویزیون و سینمای ایران بدل شد. اولین حضورش در سینما با فیلم «مرگ دیگری» ساخته محمدرضا هنرمند رقم خورد؛ فیلمی که خودش آن را «سختترین و لذتبخشترین» تجربهاش میدانست. او بعدها با نقشآفرینی در آثاری چون «پدر»، «خوشرکاب»، «سهدونگ، سهدونگ» و «دادستان»، چهرهای آشنا و محبوب در میان مخاطبان شد.
زندگی هنری محمد کاسبی در سالهای پایانی عمر با بیماری قلبی و دوری از صحنه همراه بود، اما تا آخرین روزها دلش با مردم و قصههایشان میتپید. هنرمندی که میگفت: «زندگی من موسیقی و فیلم بود و من با آنها زندگی کردم.» او در گذر از نقش و واقعیت، مرز میان هنر و زندگی را از میان برد، درست همانطور که مردم، او را نه فقط بازیگر، بلکه بخشی از زندگی خود میدانستند.
هنرمند مردمی
شاهد احمدلو از محمد کاسبی به عنوان «آیینهای بیخش و شفاف» یاد میکند؛ بازیگری که در هر نقشی، تصویر صادقی از مردم و رنجهایشان را بازتاب داد. کاسبی در فیلم «پسرها سرباز به دنیا نمیآیند» و مجموعه مناسبتی «سهدونگ، سهدونگ» با این کارگردان همکاری کرده بود و از نزدیک شاهد منش حرفهای و انسانی این بازیگر فقید بوده است، میگوید، کاسبی از معدود چهرههایی بود که در تلویزیون چهره ماندگار «پدر ایرانی شریف و صادق» را تثبیت کرد.
این کارگردان سینما و تلویزیون صحبتهایش را با این عبارات توصیفی درباره محمد کاسبی آغاز میکند: «آیینه درون هر هنرمندی بازتاب تمام آن چیزی است که در وجودش هست. آیینه درون آقای کاسبی هم آیینه بسیار بیخطوخش و شفافی بود که تصاویر بسیار زیبایی را ارائه و در ایفای شخصیتهای مختلف به او کمک میکرد. او آینهای بود که کمتر دستخورده بود و این را در دو همکاری موفق با ایشان دیدم؛ یکی در فیلم «پسرها سرباز به دنیا نمیآیند» که نقش پدر را داشتند و دیگری در سریال «سهدونگ، سهدونگ» که خاطرات بسیار خوبی از آن دارم.»
به گفته احمدلو، اخلاق حرفهای کاسبی همواره بارز و تأثیرگذار بود: «او فقط یک بازیگر به مفهوم روتین امروز نبود. در روند شکلگیری فیلم هم با پیشنهادهایش تأثیر میگذاشت. هرچند با گذشت زمان و شرایط جسمی خاصش شاید بیحوصلهتر شده بود، اما آن هم ناشی از اعتراض درونیاش به وضعیت جامعه و فضای اخلاقی سینما و تلویزیون بود. از نقشهای منفی ابتدای کار در حوزه هنری تا چهره مشهور خوشرکاب که تبدیل به بازیگر شاخص کمدی شد، این مسیر نشان میدهد که محمد کاسبی چه بازیگر تأثیرگذاری بود.»
عاشق کارش بود
احمدلو برجستهترین ویژگی او را «عشق به کار» میداند: «همان واژهای که سالهاست رنگ باخته. آقای کاسبی عاشق کارش بود. برایش مهم بود چه نقشی بازی میکند، در چه فیلمی و با چه کسانی همکاری دارد و تأثیر کارش چیست. نگاه اقتصادی در اولویت بعدی بود. مهم، ذات و پیام کاری بود که انجام میداد. نقشهای بزرگی بازی کرده بود که شاید آنطور که باید قدر ندید، مثل دو فیلم «پدر» یا «بدوک»؛ نقشهایی که فقط او میتوانست بازی کند و همین از عیار بالایش حکایت دارد.»
به باور احمدلو، مردمی بودن کاسبی تصادفی نبود: «او از قلب اجتماع آمده بود. زیر و بم جامعه را لمس کرده بود و تجربه لایههای مختلف زندگی و طبقات گوناگون جامعه را داشت. از جنس خود مردم بود و همین باعث میشد بازیاش صادقانه و باورپذیر باشد. نقشهایش برآمده از کوچه و خیابان و شهر و روستا بود. همین خصوصیت، او را محبوب میکرد.»
حرفهای، صبور و متعهد
او از خاطرات همکاری در «سهدونگ، سهدونگ» نیز یاد میکند: «سراسر آن دوران برای من خاطره است. در کنار آقای کاسبی، چهرههای جوانی مثل جواد عزتی و عباس جمشیدیفر هم بودند. ساخت مجموعهای مناسبتی برای ماه رمضان با فشار زمانی زیاد همراه بود، اما ایشان پا به پای ما میآمدند. همانطور که مرحوم سیروس گرجستانی هم حضور داشت. این همدلی ریشه در عشق و احساس تعهد ایشان داشت. اگر هم گاهی با مشکلات مالی روبهرو میشدیم، اجازه نمیداد آن مسائل خللی در کارش ایجاد کند، حتی به من دلگرمی میداد که باید صبور بود. این صبوری از تجربههای فراوانش در بازیگری میآمد.»
اصیل و همراه با جوانترها
احمدلو رفتار او با نسل جوان بازیگران در این سریال را نیز نمونهوار توصیف میکند: «آدمی که اصیل و ریشهدار باشد و در جای درستی رشد کرده باشد با جوانگرایی روحیه کاری جوانها مشکل ندارد. آقای کاسبی هم از این قاعده مستثنا نبود؛ در کنار جوانترها با احترام و مهربانی رفتار میکرد و از رشد آنها خوشحال میشد.»
وداعی صمیمی
شاهد احمدلو در پایان، با لحنی صمیمی و شخصی خطاب به محمد کاسبی میگوید: «عمو ممد یادش بخیر، اون کوچه، تو سرچشمه، با هم دوتایی قدم زدیم و یه حرفایی زدیم که برای همیشه تو سینه من و در یاد تو، بهعنوان یه راز باقی میمونه.»
بــــرش
نگاهی به کارنامه بازیگری زندهیاد محمد کاسبی
شمــــایل یک پـــــدر
جواد صفوی
منتقد سینما
محمد کاسبی که 20 مهر ماه در 74 سالگی درگذشت، نه فقط یک بازیگر که یک عنصر تأثیرگذار در پایهگذاری بخش مهمی از سینمای پس از انقلاب اسلامی بود. محمد کاسبی علاوه بر بازیگری از پایهگذاران حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و همچنین مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و با توجه به آثار ساخته و پرداخته این مراکز بویژه در دهههای اول پس از پیروزی انقلاب، باید محمد کاسبی را جزو تأثیرگذارترین مهرههای فضای نمایشی پس از انقلاب دانست.
در میان بازیگران تئاتر، سینما و تلویزیون ایران، محمد کاسبی چهرهای بود که بیش از چهار دهه حضور حرفهایاش را با ثبات و تنوع پر کرد؛ بازیگری که از تئاتر مدرسهای و فعالیتهای جوانی در کاخ جوانان شروع کرد، وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد و سپس دامنه کارش را به سینما، تلویزیون، کارگردانی و نویسندگی گسترش داد.
مسیر آغاز و تکامل هنری کاسبی نشانهای از پیوند رفتوآمد میان تئاتر و تصویر است. پیشینه تئاتری او باعث شد که در نقشهایش بر جزئیات درونی شخصیت و نسبت بازی با متن تأکید داشته باشد؛ خصوصیتی که در نقشهای تلویزیونی و سینماییاش قابل ردیابی است. در سینمای ایران، محمد کاسبی بیش از همه برای بازی در آثاری شناخته میشود که هم از لحاظ فرم و هم محتوا ویژگیهای ملی-اجتماعی دارند. کاسبی برای فیلم «پدر» ساخته مجید مجیدی موفق به دریافت سیمرغ بلورین از چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. او در این فیلم نقش ژاندارمی را داشت که با مادر بیوه یک پسر نوجوان به نام مهرالله ازدواج میکند و پسر نوجوان کینه ژاندارم را به دل میگیرد. رابطه پرتنشی که بین مهرالله و ژاندارم برقرار میشود، بدون نگاه نافذ و تغییر لحنهای بجای کاسبی روی پرده نمیدرخشید. محمد کاسبی برای فیلم اول مجید مجیدی یعنی «بدوک» و همچنین «دیوار» به کارگردانی محمدعلی طالبی و بازی گلشیفته فراهانی نیز نامزد دریافت جایزه از جشنواره فجر شد. ارتباط خوب کاسبی با مجیدی به همان دوران طلایی حوزه هنری بازمیگردد که در «بایکوت» محسن مخملباف نیز با هم همبازی بودند. با این حال یک بازی کمتردیدهشده از محمد کاسبی، بیشتر برای سینمادوستان قدیمیتر خاطرهساز شده و آن هم بازی در «زنگها» ساخته محمدرضا هنرمند در سال 1364 است. در آن فیلم باز هم نگاه نافذ، پوزخندها و سیگارکشیدنهای کاسبی توانسته بود شخصیت خبرنگار را به یکی از ارکان مهم بصری فیلم کابوسوار هنرمند بدل کند. مرحوم کاسبی در تلویزیون نیز در آثار مهمی حضور داشت که برخی از آنها جنبههای معنوی یا تاریخنگر دارند. در مصاحبهای با آیفیلم او به این مسأله اشاره کرده بود که برخی نقشهایش در فیلم و سریالهای مذهبی و تاریخی مانند «صاحبدلان» و «مریم مقدس» برایش اهمیت ویژهای نسبت به دیگر نقشهایی که بازی کرده داشته است؛ با این حال همانطور که خودش نیز اذعان کرده بود، مردم او را با نقشهایش در آثار دیگری همچون سریال «خوشرکاب»، «سه در چهار» و «سه دونگ، سه دونگ» بیشتر به خاطر میآورند. او در «خوشرکاب» ساخته علی شاهحاتمی شمایلی از یک راننده کامیون عاشق ماک قرمزرنگش ارائه کرد که برای همه مخاطبان خاطرهساز شد. واگویهها و درددلهای او با یک جسم بیجان، عملاً به کامیون نیز جان بخشید. حضور بیپیرایه و مردمی او در نقش یک پدر خانواده از طبقه فرودست جامعه در مجموعه کمدی «سه در چهار» ساخته مجید صالحی به دل مخاطبان دهه هشتاد تلویزیون نشست. این میزان از ارتباط مخاطب با شخصیتهای آثاری که کاسبی در آنها نقشآفرینی کرد و ارتباط با آن شخصیتها به لحن و نحوه اجرای مرحوم کاسبی باز میگشت، چرا که ویژگی بارز او در عمده نقشهایی که بهخصوص در قاب تلویزیون به یادگار گذاشت، طبیعیگرایی در بیان دیالوگها و حرکت بود. به این معنا که او از اغراق کلامی یا حرکات نمایشی افراطی پرهیز میکرد و توانایی ویژهای در انتقال احساسات پیچیده، کنشها و واکنشهای عاطفی با نگاه و سکوت داشت؛ به علاوه، تمایل او به ایفای نقشهای دارای ریشه اجتماعی و خانوادگی وی را نزد مخاطب عام محبوب کرد و باعث شد تا کاسبی در شخصیتهایی که پدرانه، مرشدگونه یا مشاور جلوهگر میشدند بهسرعت باورپذیر شود.