خاورمیانه؛ از نزاع اعراب و اسرائیل تا تقابل تهران - تلآویو
در دل خاورمیانهای که تاریخ و جغرافیا هر لحظه آن را به صحنهای از رقابتهای پیچیده و غیرقابل پیشبینی بدل میکنند، رخداد ۷ اکتبر به مثابه سنگی افتاده در آب، موجهای عمیقی در ساختار معادلات منطقهای ایجاد کرد.

روزنامه ایران گفتگوئی را با عبدالامیر نبوی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه
در دل خاورمیانهای که تاریخ و جغرافیا هر لحظه آن را به صحنهای از رقابتهای پیچیده و غیرقابل پیشبینی بدل میکنند، رخداد ۷ اکتبر به مثابه سنگی افتاده در آب، موجهای عمیقی در ساختار معادلات منطقهای ایجاد کرد. عبدالامیر نبوی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه، با نگاهی تحلیلی به این تحولات میگوید که این روز نه تنها نظم سنتی امنیتی را دگرگون ساخت بلکه نقشه راهبردی کنشگری بازیگران عربی را بازتعریف کرد؛ از گرایش برخی دولتها به موازنهسازی قدرت گرفته تا بازنگری در نقش خود در امنیت جمعی منطقه، همه تحت تأثیر این رخداد قرار گرفتند. نبوی تأکید میکند که شاید مهمترین پیامد این عملیات، آشکار شدن فاصله میان برداشتهای قدیمی از اسرائیل و واقعیتهای نوین منطقه بود؛ واقعیتی که نشان میدهد ایران و گروههای همسو با آن، از حزبالله لبنان تا جناحهایی در حماس همچنان بر تحلیلی اتکا داشتند که از جنگ سال ۲۰۰۶ باقی مانده بود، در حالی که اسرائیل توان نظامی و ساختار امنیتی خود را بازسازی و مدرن کرده بود. او با اشاره به جنگ ۱۲ روزه میگوید، عملکرد نظامی ایران توانست موازنهای نسبی ایجاد کند و حتی اسرائیل را به پذیرش آتشبس وادارد اما در عین حال این موفقیت نیازمند بررسی و تامل در راهبردهای ملی و منطقهای است، زیرا ایران تنها با اسرائیل درگیر نبوده و نباید پیامدهای بلندمدت سایر درگیریها را نادیده گرفت.
با توجه به تحولات نظامی و سیاسی ناشی از عملیات هفتم اکتبر، این پرسش مطرح است که چگونه این واقعه ساختار موازنه بازدارندگی محور مقاومت در برابر اسرائیل را بازتعریف کرد و چه پیامدهایی برای قدرت نظامی، امنیت منطقهای و معادلات استراتژیک میان بازیگران منطقهای به همراه داشت؟
عملیات ۷ اکتبر بویژه با توجه به اهمیت و قدمت پرونده فلسطین مرحله مهمی را در تاریخ سیاسی منطقه خاورمیانه رقم زد. پرونده فلسطین عمری طولانی دارد و رویدادهای مهمی در آن به چشم میخورد؛ از جنگهای متعدد اعراب و اسرائیل گرفته تا پیمان صلح کمپ دیوید، پیماننامه اسلو و حضور شخصیتهای کلیدی در هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی که تلاش میکردند مسأله فلسطین و اسرائیل مطابق آرمانها و ایده هایشان به یک سرانجام روشن و مشخص برسد. در مقایسه با این رویدادها و تصمیمات و پیمانهای مهم، عملیات ۷اکتبر نیز یک تحول مهم به شمار میآید.
درخصوص میزان آگاهی کنشگران کلیدی منطقهای از آغاز این عملیات، اختلاف نظر وجود دارد. به طور مشخص هنوز روشن نشده که ایران و حزبالله لبنان تا چه اندازه از آغاز این عملیات اطلاع داشتند. البته سردار قاآنی اخیراً تصریح کرده که نه ایران و نه حزب الله و نه حتی رهبران سیاسی حماس اطلاعی از این عملیات نداشتند. همچنین در مورد طرف اسرائیلی نیز اختلاف نظر هست که آیا غافلگیر شد یا قبلاً از وقوع عملیات آگاه بود و وقوع آن را به سود برنامههای درازمدت خود میدید. در مورد پیامدهای این عملیات نیز نظرات متفاوت است؛ برخی بر این باورند که اسرائیل سود مطلقی از آن برد و توانست مدیریت مناسبی اعمال کند، در حالی که برخی دیگر بر مشکلات داخلی اسرائیل و ناتوانی دستگاههای نظامی و امنیتی آن تأکید دارند.
روند برآمده از این رویداد، گزارههای کدام دیدگاه را تقویت میکند؟ و این تحولات را در نسبت با راهبرد منطقهای ایران چطور میبینید؟
اگر فراتر از این بحثها به پیامدهای عملیات ۷ اکتبر برای ایران نگاه کنیم، به نظر میرسد که هرچند این عملیات تا حدی نواقص و آسیب پذیریهای دستگاههای نظامی و امنیتی اسرائیل را روشن کرد و بار دیگر اسطوره شکستناپذیری اسرائیل را با تردید مواجه ساخت اما برای محور مقاومت هم پیامدهایی و به همراه داشته است.
شاید مهمترین پیامد عملیات ۷ اکتبر این بود که آشکار شد برداشتها و تلقیات درباره اسرائیل و عملکرد سیاستمداران و نظامیان این رژیم تا حدودی قدیمی شده است.
در حالی که اسرائیل ارتش و دستگاههای امنیتی خود را بعد از جنگ بازسازی کرده بود. بررسی عملکرد نیروهای نظامی و امنیتی اسرائیل در غزه و نوع مواجهه این رژیم با ایران نشان میدهد که وضعیت آن با قبل از ۲۰۰۶ تفاوتهای جدی داشته است.
جنگ ۱۲ روزه با ایران نیز یکی از پیامدهای عملیات 7 اکتبر و سیاستهای متجاوزانه اسرائیل بود. ترکیب استفاده از نیروهای نظامی، فناوریهای نوین و فعالیتهای اطلاعاتی در سطح بالا نشان میدهد که این اقدامات یکباره صورت نگرفته، بلکه مبتنی بر دورهای قابل توجه از برنامهریزی و پیگیری نظامی و امنیتی و در چهارچوب یک نقشه بزرگتر بوده است. به نظر میرسد تمامی این تغییرات ریشه در تحول ادراک اسرائیل از تهدیدات منطقهای و بازتعریف مفهوم امنیت در آن رژیم پس از 2006 داشته باشد.
آیا پس از 7 اکتبر همچنان فرصت برای به روز کردن این درک وجود داشت؟
جنگ 12 روزه واقعیات جاری درباره راهبرد نظامی و امنیتی اسرائیل را آشکار کرد. بیایید نقشه کلانتر را ببینیم: تحولات توسعهای و امنیتی در منطقه بسیار مهماند و بر آن اساس نقشه سیاسی منطقه هم دچار تغییرات شتابان شده است. ممکن است برخی تصور کنند عملیات هفتم اکتبر پرونده فلسطین را برای همیشه بسته است و ایران دیگر توان تغییر چیزی را ندارد، اما برای یافتن پاسخی منطقی ناچاریم که ابتدا بدانیم ایران الان در کدام جایگاه قرار دارد؟
واقعیت آن است که امروزه دو قطب توسعه در خاورمیانه و اطراف آن شکل گرفتهاند؛ قطب عربی که برای رهبری آن میان عربستان، امارات و قطر رقابتی جدی به چشم میخورد؛ در این میان کویت، عمان، عراق و مصر نیز در تلاشاند جایگاه خود را تثبیت کنند. همه این کشورها به دنبال توسعه و جذب سرمایهگذاری خارجیاند. یک معنا از این واقعیت آن است که انگیزه آنان برای جنگ و درگیری کمتر خواهد بود. قطب دیگر به رهبری ترکیه است که حوزه سرمایه و نفوذش تا آسیای مرکزی و قفقاز کشیده شده است. نکته اینجاست که اسرائیل و ایران عضو این دو قطب نیستند، اما اسرائیل از حمایت کشورهای قدرتمندی مانند اتحادیه اروپا و ایالات متحده برخوردار است و روابط اقتصادی و سیاسی گستردهای با برخی کشورهای منطقه مثل ترکیه، امارات و بحرین دارا است.
ایران در شرایط جدید چگونه باید جایگاه و سیاست خود را تعریف کند؟
اسرائیل در سالهای اخیر نزاع عربی-اسرائیلی را به نزاع ایران - اسرائیل تبدیل کرده است.
اعراب از گذشته دنبال فرمول دو دولتی بر اساس قطعنامه ۱۸۱ شورای امنیت بودند و اکنون اهداف خود را به توسعه اقتصادی تغییر دادهاند. در چهارچوب این رویکرد، قراردادهای مهم اقتصادی و تجاری و مجموعهای از قراردادهای نظامی و امنیتی با آمریکا، اروپا و حتی چین شکل گرفته است. بنابراین ما در وضعیتی هستیم که باید زمین خودمان را بازسازی کنیم. وضعیت ایران مستلزم اصلاح در سیاستها و راهبردهاست.
در جنگ ۱۲ روزه، نوع حملات نظامی ایران توانست تا حدی موازنه ایجاد کند و اسرائیل را وادار به آتشبس نماید و این نکته حتی توسط خود اسرائیلیها تأیید شده است. این عملکرد ایران قابل تحسین بود، اما باید توجه داشت که ایران نه تنها با اسرائیل بلکه با چندین کشور درگیر بوده است. لذا بایستی درباره گامهای پیش رو و آینده درگیریهای احتمالی و پیامدهای آن برای کشور به طور جدی اندیشید.
با توجه به تحولات اخیر و حمایت مشهود برخی کشورهای عربی از جریان حماس، همزمان با روابط راهبردی آنها با آمریکا و اتحادیه اروپا، ایران و جریان مقاومت چگونه میتوانند با حفظ استقلال عملیاتی و استراتژیک خود، همزمان از حمایت منطقهای بهرهمند شوند و در عین حال از تحت تأثیر قرار گرفتن توسط رقابتهای منطقهای جلوگیری کنند؟
جریان مقاومت بویژه حماس در موضوع مذاکرات خود با اسرائیل و رابطه با نیروهایی مانند جمهوری اسلامی همواره با محدودیتها و آسیبهای فراوان مواجه بوده است. بازسازی نیروها و بهروزرسانی سیاستهای این گروهها با توجه به تحولات سریع منطقهای و بینالمللی، زمان قابل توجهی میطلبد. برخی کشورهای عربی پس از عملیات هفتم اکتبر بهطور مشهود و علنی از جریان حماس حمایت کردهاند. با این حال، نباید فراموش کرد که این کشورها همواره از «برگه فلسطین» برای پیشبرد سیاستهای خود استفاده کردهاند و همزمان روابط نزدیک و راهبردی با ایالات متحده و اتحادیه اروپا دارند. همچنین وضعیت امروز حماس به معنای آن نیست که اسرائیل به قدرت یکه تاز منطقه تبدیل خواهد شد؛ رقابت برای رهبری منطقهای از دیرباز وجود داشته و همچنان ادامه خواهد یافت. به همین دلیل، در دو سال اخیر، کشورهایی مانند قطر، ترکیه، عربستان و امارات نسبت به نحوه کنشگری اسرائیل احساس خطر شدید کردهاند و تحولات و روندها را با دقت دنبال میکنند.
بــــرش
ایران چگونه میتواند موقعیت خود را
در سطح منطقهای و بینالمللی تثبیت کند؟
ایران برای تقویت موقعیت خود نیازمند اصلاحاتی در راهبردهای ملی، منطقه ای و بین المللی است. سیاستهای قدیمی دیگر کارایی لازم را ندارند و اساساً توان درک و توضیح وضعیت جدید را ندارند. همزمان، ایران نیاز دارد که پشتوانه حمایت عمومی خود را تقویت کند. بنابراین برای حفظ موقعیت ملی، منطقهای و بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران باید راهبردهای خود را به روز کند و رفتار خود در قبال کشورهای منطقه و بازیگران عربی را با شرایط جدید تعریف کند.