پروژه ترامپ صلح یا سراب؟
طرح صلح در غزه بر مشارکت جمعی در خاورمیانه تاکید دارد و هدفش برقراری توازن میان متحدان امریکاست و به نوعی در راستای طرح عادیسازی روابط اسراییل با اعراب تعریف شده است

روزنامه هم میهن گفتگوئی را با گفتوگوی اختصاصی با رحمن قهرمانپور منتشر کرده است:
دونالد ترامپ دوشنبه شب برای چهارمین بار میزبان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل در کاخ سفید بود؛ دیداری که محور اصلی آن اجرای طرح ۲۱بندی امریکا برای پایان دادن به جنگ در نوار غزه بود. ترامپ در این نشست با تاکید ادعایی بر تلاش جهت تحقق «صلح ابدی در خاورمیانه» اعلام کرد که هدف طرح مذکور، توقف فوری درگیریها، آزادی تمام اسرا ظرف ۷۲ ساعت و خلع سلاح ادعایی حماس است. او همچنین از نتانیاهو خواست تا با اجرای این طرح، همکاری منطقهای و بینالمللی را تضمین کند و هشدار داد در صورت مخالفت، مسوول طولانی شدن بحران خواهد بود. نتانیاهو نیز با حمایت رسمی از این طرح ادعایی تاکید کرد که همراهی با ایالات متحده امکان انجام ناممکنها را فراهم میکند و غزه دیگر تهدیدی برای اسراییل نخواهد بود. به ادعای نخستوزیر اسراییل، مدیریت نوار غزه از طریق هیات بینالمللی متشکل از کمیتهای فنسالار به ریاست ترامپ و تونی بلر انجام خواهد شد و حماس و تشکیلات خودگردان فلسطینی نقش مستقیمی در آن نخواهند داشت. ساعاتی پس از دیدار مهم ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید، وزرای خارجه هشت کشور عربستان سعودی، اردن، امارات، اندونزی، پاکستان، ترکیه، قطر و مصر با انتشار بیانیهای مشترک از تلاشهای ترامپ برای پایان دادن به جنگ در غزه استقبال و بر اعتماد خود به توانایی او برای یافتن راهی به سوی صلح تاکید کردند. آنها همچنین ضمن قدردانی از نقش رهبری رییسجمهور امریکا، بر اهمیت شراکت با این کشور برای تثبیت صلح در منطقه تاکید و از طرح پیشنهادی او برای پایان جنگ، بازسازی غزه، جلوگیری از کوچ اجباری مردم فلسطین و پیشبرد صلح فراگیر حمایت کردند. وزرای خارجه این کشورها همچنین از مخالفت ترامپ با الحاق کرانه باختری به اسراییل، ابراز خرسندی و آمادگی خود را برای همکاری سازنده با امریکا و طرفهای ذیربط برای تضمین اجرای این توافق اعلام کردند. فعل و انفعالات اخیر برای تعیین جزییات آینده غزه در شرایطی پیش میرود که ترامپ پیشتر و در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل از طرح خود برای اداره غزه رونمایی کرده بود؛ طرحی که شامل توقف فوری عملیات نظامی، منجمد کردن خطوط درگیری، آزادی اسرا و تشکیل دولت موقت تکنوکرات از فلسطینیها و بازیگران بینالمللی است! در همین راستا، تونی بلر، نخستوزیر پیشین انگلیس، ریاست نهاد هفت نفره دوره گذار را برعهده دارد و اجرای طرح با حمایت کشورهای عربی و اسلامی، از جمله مصر و پادشاهیهای خلیجفارس، ترکیه و اندونزی دنبال میشود. به ادعای ناظران، به نظر میرسد در مقطع فعلی ترکیبی از فشارهای منطقهای، سیاسی و اقتصادی این نهاد بینالمللی را قادر میسازد تا مدیریت غزه را به شکل مرحلهای اجرایی کند، هر چند به گفته گروهی دیگر، مواضع حماس و دیگر گروههای فلسطینی، از جمله جنبش خودگردان و فتح موفقیت مسالمتآمیز آن را با تردید مواجه میکند. با این حال، فعل و انفعالات پیرامون آینده غزه در شرایطی رخ میدهد که ترامپ روز سهشنبه در اقدامی بیسابقه، تمامی فرماندهان ارتش امریکا را در گردهماییای در کوانتیکو، ویرجینیا فراخواند. گروهی از تحلیلگران معتقدند سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه طی یکسال اخیر دچار تحولاتی شده و از این رو ترامپ تلاش دارد رویکرد واشنگتن را از سردرگمی و انفعال خارج و همزمان منافع اسراییل را با دیگر متحدانش همسو کند. ذیل همین گزاره است که تحرکات رییسجمهور امریکا برای تعیین تکلیف جنگ غزه و البته با تکیه بر توان اعراب شدت گرفته است. در مقابل، گروهی دیگر از زاویهای دیگر هشدار میدهند که کنار گذاشتن تشکیلات خودگردان فلسطینی و تکیه بر هدایت مستقیم امریکا و اسراییل، طرح ادعایی ترامپ را بیش از پیش به چارچوبی دستنشانده تبدیل کرده و ابهامات آینده منطقه بدون لحاظ کردن مطالبات دیگر گروههای فلسطینی، همچنان باقی خواهد ماند. گفتنی است اخیرا منابعی گزارش دادند که تشکیلات خودگردان فلسطین با صدور بیانیهای از طرح دونالد ترامپ برای آتشبس در نوار غزه استقبال کرده است. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی سناریوهای احتمالی درباره اجرای آینده طرح ادعایی ترامپ و همچنین نحوه مشارکت کشورهای عربی-اسلامی با رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل گفتوگو کرده است. قهرمانپور در گفتوگوی اختصاصی با «اعتماد» ضمن اشاره به اینکه طرح اخیر امریکا با رهبری واشنگتن درصدد ایجاد نظم جدید و مورد نظر این کشور در خاورمیانه است؛ همزمان تاکید دارد که با حل مساله غزه، ترامپ به دنبال راهی برای پایان دادن به بحرانهای مرتبط با پرونده هستهای ایران و سوریه خواهد بود. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره جزییات طرح ادعایی اخیر ترامپ برای اداره غزه با مشارکت اعراب گفت: میتوان چنین تحلیل کرد که سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه طی یکسال گذشته فاقد جهتگیری مشخص و معین بود؛ مسالهای که نگرانی متحدان واشنگتن را در پی داشت. دستکم برخی شرکای کلیدی امریکا همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه بیم آن را داشتند که ایالات متحده در سیاست منطقهای خود صرفا بر همکاری با اسراییل متمرکز شود و از رهگذر محور واشنگتن ـ تلآویو به دنبال حل مسائل منطقه برآید و دیگر متحدانش را به حاشیه براند. به باور قهرمانپور در همین چارچوب، طرحی که دونالد ترامپ مطرح کرده و در قالبش بر مشارکت متحدان امریکا در منطقه و حتی برخی بازیگران خارج از خاورمیانه و خلیجفارس، از جمله اندونزی تاکید شده، نشان میدهد که رهبری ایالات متحده تلاش دارد رویکردی جمعی در خاورمیانه را پیش برده و میان متحدان امریکا نوعی توازن برقرار کند. به باور این کارشناس مسائل بینالملل از زاویهای دیگر، ابتکار جدید ترامپ امتداد همان توافق ابراهیم تلقی میشود. او در ادامه به خواست امریکا برای مشارکت اندونزی اشاره کرد و یادآور شد که مذاکرات میان جاکارتا و واشنگتن برای به رسمیت شناختن اسراییل از دوران ریاستجمهوری جو بایدن و حتی پیش از رییسجمهور فعلی اندونزی آغاز شده بود. با این حال، «جوکو ویدودو»، رییسجمهور وقت اندونزی این پیشنهاد را رد کرد و پس از آن امریکا تلاش داشت تا عربستان سعودی را به محور توافق ابراهیم پیوند دهد. بنابراین، ورود اندونزی به عنوان یکی از پرجمعیتترین کشورهای جهان اسلام در شرق آسیا به این معادله، اهمیتی ویژه در طرح جدید ترامپ دارد. به گفته قهرمانپور ابتکار ترامپ یادآور همان سیاست کلی باراک اوباماست که تحت عنوان «از منطقه، به منطقه، برای منطقه» شناخته میشد. ترامپ، بهرغم مخالفتهای آشکارش با اوباما، نهایتا یا خود به این جمعبندی رسیده یا دستکم مشاورانش او را قانع کردهاند که طرح اوباما میتواند راهکار موثری برای خاورمیانه باشد؛ یعنی استفاده از ظرفیتهای کشورهای منطقه برای حل مشکلات منطقه، با هدایت و رهبری ایالات متحده. لذا در همین چارچوب طرح امریکا برای صلح در غزه معنا مییابد؛ طرحی که در آن هم کشورهای منطقه از جمله قطر، مصر، اردن، ترکیه و عربستان حضور دارند و هم بازیگران فرامنطقهای چون اندونزی . از این رو باید دید رویکرد جدید ترامپ تا چه اندازه در عمل میتواند با موفقیت اجرایی شود.
قهرمانپور در ادامه و در رابطه با تحلیل نقشآفرینی تونی بلر، دیپلمات کهنهکار بریتانیایی در اجرای طرح ترامپ برای آینده غزه تشریح کرد: باید توجه داشت که تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا از مدتها پیش در ارتباط با موضوع فلسطین فعال بوده است. صرفنظر از مواضع او نسبت به فلسطین و اسراییل، وی در عرصه جهانی کوشیده برند شخصیاش را با مساله فلسطین پیوند بزند. این نکته نخست است. نکته دوم آنکه ترامپ در سخنرانی اخیر خود تصریح کرد که رهبری و در واقع ریاست این ابتکار با او است و تونی بلر صرفا نقشی اجرایی (به نوعی دبیر اجرایی) را بر عهده دارد. از همین رو آزادی عمل بلر در این پرونده چندان گسترده نیست و نهایتا این ترامپ است که باید موضوع را حلوفصل کند. افزون بر این، باید در نظر داشت که بلر در حال حاضر سمتی رسمی ندارد؛ بنابراین اگر بنا باشد تصمیمهای جدی و رسمی اتخاذ شود، این ترامپ خواهد بود که مسوولیت نهایی را بر عهده دارد. در عین حال، همانطور که اشاره شد، ترامپ نیز در تصمیمگیریهای خود ناگزیر است تا منافع اسراییل و همچنین منافع کشورهای منطقه را لحاظ کند.
این کارشناس روابط بینالملل در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره نقش اعراب و دیگر متحدان واشنگتن در اجرای این ابتکار عمل گفت: به نظر میرسد بخش اجرایی و تامین مالی طرح بر عهده کشورهای حاشیه خلیجفارس است. این همان ابتکاری است که از مدتها پیش مطرح بود؛ یعنی ایجاد یک دولت تکنوکراتیک و غیرسیاسی در غزه برای اداره امور روزمره، بازسازی، خلع سلاح حماس و مدیریت منابع مالی. تامین مالی این دولت نیز احتمالا از سوی کشورهای ثروتمند حاشیه خلیجفارس به ویژه امارات، قطر و عربستان سعودی اجرایی خواهد شد. به باور قهرمانپور در این میان، مصر به دلیل همجواری و همسایگی با غزه، برخورداری از نفوذ اطلاعاتی و همچنین سابقه سنتی در میانجیگری مساله فلسطین، از توان دیپلماتیک ویژهای برخوردار است. شاید به همین دلیل است که مصر و قطر این پیشنهاد را به حماس ارایه کردهاند. مصر در بخشهایی از حماس نفوذ دارد و در مذاکرات پیشین میانجیگر و میزبان بود. دوحه هم به واسطه توان مالی و پیوندهای اعتقادیاش با این گروه میتواند حماس را به پذیرش این طرح ترغیب کند. قهرمانپور در ادامه تشریح کرد: از همین رو، این ابتکار یک طرح جمعی محسوب میشود که ریشه در سیاست منطقهای باراک اوباما دارد؛ سیاستی که در زمان خود برخی موفقیتها را به همراه و بر مشارکت همه بازیگران منطقهای تاکید داشت. نکته قابل توجه آن است که ترامپ در سخنان اخیر خود حتی احتمال پیوستن ایران به این روند در آینده را نیز مطرح کرده است؛ امری که نشان میدهد واشنگتن به این جمعبندی رسیده که پیشبرد سیاست اسراییلمحور نمیتواند به برقراری صلح در منطقه بینجامد. این تحلیلگر مسائل بینالملل در ادامه گفتوگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: در خصوص اینکه آیا پادشاهیهای خلیجفارس حاضر به پذیرش چنین ریسکی خواهند بود یا خیر، گفت: حضور امریکا در این طرح برای این گروه از بازیگران تعیینکننده است. این گروه از کشورها میدانند ترامپ تنها فردی است که میتواند جاهطلبیها و بلندپروازیهای بنیامین نتانیاهو و خشونت بیحد و حصر او را مهار کند. حتی در نشست مطبوعاتی اخیر نیز از لحن و اظهارات نتانیاهو مشخص بود که تحت فشار ترامپ است. به گونهای که به نظر میرسد ترامپ از او خواسته از قطر عذرخواهی کند و نتانیاهو خود نیز اذعان داشت که هرچند در برخی موارد مخالف است، اما به دلیل فشار ترامپ ناگزیر است توافق را بپذیرد. از این منظر، قرار گرفتن ترامپ در راس این ابتکار عمل میتواند برای پادشاهیهای حاشیه خلیجفارس نوعی اطمینان خاطر ایجاد کند؛ اطمینانی که زمینهساز مشارکت آنها در بازسازی غزه، اعمال فشار بر حماس و حضور فعال در روند اجرای این طرح خواهد بود.
قهرمانپور در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در راستای پیشبینی مواضع نتانیاهو و همزمان راستگرایان افراطی عضو کابینهاش نسبت به این ابتکار تشریح کرد: موضع بنیامین نتانیاهو در قبال این طرح تعیینکننده خواهد بود؛ به همان اندازه که نقش حماس نیز با اهمیت است. نتانیاهو تهدید کرده که در صورت مخالفت حماس با این طرح ابتکاری، اسراییل به تنهایی آن را پیش خواهد برد؛ مقصود او حمله مجدد به غزه و خلع سلاح این جنبش است. به گفته این تحلیلگر مسائل بینالملل، با این حال، نتانیاهو با چند چالش اساسی مواجه است؛ نخستین چالش درون کابینه ائتلافی است. بخشی از نیروهای افراطی یهودی با این طرح مخالفند و حتی برخی از آنان خواهان تبدیل غزه به شهرکهای یهودینشین هستند. این جریان افراطی در مقاطعی وارد غزه شد و قصد داشت عملیات ساختوساز را آغاز کند، اما نتانیاهو تحت فشارهای بینالمللی ناگزیر شد مانع از تحقق این اقدام شود. دومین چالش به روابط میان نتانیاهو، ارتش و موساد بازمیگردد. به نظر میرسد ارتش اسراییل چندان موافق اشغال دوباره غزه نیست، زیرا تجربه عقبنشینی یکطرفه در سال ۲۰۰۵، در دوران آریل شارون، تجربهای تلخ و پرهزینه بود. ارتش به خوبی میداند که تامین امنیت بلندمدت غزه دشوار است و میتواند به معضلی جدی برای ارتش اسراییل تبدیل شود. از این رو نظامیان اسراییلی تمایل دارند نقش خود را محدود نگه داشته و مسوولیت حضور دایمی در غزه را نپذیرند. در سطح منطقهای، نتانیاهو باید بتواند اعتماد کشورهای عربی را احیا کند. حملات اسراییل به ایران، سوریه، قطر، حزبالله لبنان و حتی یمن، موجب نگرانی متحدان عرب ایالات متحده شده است. کشورهایی چون عربستان سعودی، امارات، قطر و ترکیه دیگر تمایلی به همراهی پیشین با نتانیاهو با هدف ایجاد موازنه در برابر ایران ندارند و بیش از هر چیز به دنبال مهار نخست وزیری اسراییل هستند؛ چه از طریق نزدیکی به ترامپ و چه همراهی ضمنی با ایران و ابراز همدردی با کشورهایی که هدف حملات اسراییل قرار گرفتند. اگر نتانیاهو بخواهد توافق ابراهیم را پیش ببرد و سیاست «دو دولت» را کنار بگذارد، ناگزیر به سطحی از همکاری با بازیگران کلیدی منطقهای از جمله امارات، عربستان، قطر، اردن و مصر خواهد بود. سه کشور اخیر، یعنی اردن، مصر و امارات، هماکنون روابط رسمی با اسراییل دارند و نقش آنها حیاتی است. این کارشناس مسائل بینالملل در ادامه به «اعتماد» گفت: در سطح بینالمللی نیز نتانیاهو با فشارهای جدی مواجه است؛ هم از سوی ایالات متحده که بر لزوم پذیرش روند صلح تاکید دارد و هم از جانب اروپا که در به رسمیت شناختن دولت فلسطین گام برداشته است. افکار عمومی بهویژه در اروپا به شدت مخالف نتانیاهو و سیاستهای اسراییل است. هر چند راستگرایان اسراییلی مدعیاند این فشارها تاثیری بر تصمیمهای تلآویو ندارد، واقعیت آن است که نمیتوان انتقادها و فشارها بر اسراییل را نادیده گرفت. مواضع تند نخستوزیر اسپانیا، تعبیر رییسجمهوری برزیل از حملات اسراییل به غزه به عنوان «نسلکشی» و پیوستن به آفریقای جنوبی در دادگاه کیفری بینالمللی یا تصمیم کانادا برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین، همگی نمونههایی از فشار فزاینده بینالمللی است. در هرحال، بخش مهمی از حیات سیاسی اسراییل در عرصه جهانی متکی بر حمایت قدرتهای غربی نظیر امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و کاناداست. از این منظر، نتانیاهو ناگزیر است به فشارهای خارجی توجه و تلاش کند میان فشارهای داخلی، منطقهای و بینالمللی توازن ایجاد کند. همین وضعیت موجب شده که نسبت به امکان اجرایی شدن کامل این طرح، تردیدهای جدی وجود داشته باشد.
قهرمانپور در ادامه و در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» درباره احتمال یا عدم احتمال تشکیل دولت فلسطین و حتی در مقطعی تشکیل دولت دست نشانده اسراییل در نتیجه اجرایی شدن طرح ترامپ، تشریح کرد: واقعیت این است که در حال حاضر نمیتوان با اطمینان کامل درباره آینده این طرح سخن گفت. هر دو سناریو ممکن است تحقق یابد. روز دوشنبه نیز ترامپ در سخنرانی خود بهطور تلویحی اشاره کرد که در صورت اجرای این طرح، شاید در آینده مسیر تشکیل دولت فلسطینی هموار شود؛ امری که اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، او صراحتا با الحاق کرانه باختری به اسراییل مخالفت کرده است. نکتهای که مورد توافق همه طرفها در این طرح است، کاهش نقش حماس در غزه است. لذا مساله خلع سلاح حماس نیز با وجود اختلافنظر میان کشورهای منطقه، به نظر میرسد تا حدی مورد توافق ضمنی قرار دارد. با این حال، پرسش اصلی در این طرح همچنان این است که خلع سلاح حماس توسط چه نهاد یا بازیگری انجام خواهد شد: آیا امریکا، کشورهای منطقه یا دولت تکنوکراتیک تازهتاسیس غزه این مسوولیت را بر عهده خواهند گرفت؟ تحقق این هدف بستگی مستقیم به تصمیم حماس دارد. اگر حماس بپذیرد نقش خود را به یک نیروی سیاسی محدود کند، شرایط برای تشکیل دولت فلسطینی در آینده فراهم خواهد شد. اما اگر حماس این شرط را نپذیرد و در عین حال جنبش فتح و خودگردان فلسطینی در کرانه باختری اصلاحات مورد انتظار جامعه بینالمللی را اجرایی نکند، احتمال دارد دولت تکنوکراتیک غزه به یک نهاد ناکارآمد و کماثر تبدیل شود و بین اهداف و منافع متعارض اسراییل از یک سو و قطر، مصر و دیگر کشورهای منطقه از سوی دیگر گرفتار شود.
قهرمانپور در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در خصوص واکنش تشکیلات خودگران به طرح اخیر ترامپ برای اداره غزه گفت: یکی از نکات جالب توجه در این طرح، کنار گذاشتن تشکیلات خودگردان فلسطینی از فرآیند اجرایی است. در ماههای گذشته بحث بر سر این بود که امنیت غزه به خودگران فلسطینی سپرده شود و حتی برخی پیشنهادها مطرح شد مبنی بر اینکه دولت تکنوکراتیک تازهتاسیس زیر نظارت و هدایت خودگردان فلسطینی فعالیت کند. با این حال، مخالفت اسراییل و احتمالا برخی کشورهای منطقه، از جمله قطر، موجب شد که در نهایت خودگردان فلسطینی از این طرح کنار گذاشته شود. اما غربیها گفتهاند در صورت اجرای اصلاحات مدنظر بهویژه در زمینه مقابله با فساد و تقویت شفافیت اداری و مالی ممکن است در آینده مسوولیتهایی در این چارچوب به آن سپرده شود. با این حال، واقعیتهای پیچیده داخلی فلسطین، از جمله مساله جانشینی محمود عباس، اختلافات درون فتح و رابطه پرتنش میان فتح و حماس، سبب شده است که خودگردان فلسطینی نتواند به اندازهای که جامعه بینالمللی انتظار دارد، نقش موثر و کارآمدی در حل بحران غزه ایفا کند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به سوال پایانی «اعتماد» درباره ارزیابی دیدار اخیر ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید خاطرنشان کرد: در خصوص این دیدار، چند نکته حایز اهمیت است؛ نخست اینکه به نظر میرسد ترامپ به این جمعبندی رسیده که اگر صرفا بر اساس منافع اسراییل در منطقه عمل کند، سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه موفق نخواهد بود. از این رو، با وجود اولویت داشتن منافع اسراییل، تلاش میکند منافع سایر متحدان خود، بهویژه امارات و عربستان را نیز مدنظر قرار دهد. از سوی دیگر، مشارکت ترکیه در این فرآیند نشان میدهد ترامپ نیمنگاهی نیز به روابط آنکارا با مسکو دارد و میخواهد مانع از نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه شود و همچنان این بازیگر را در مدار امنیتی غرب و ناتو حفظ کند. نکته دوم اینکه ترامپ میکوشد از انفعال و سردرگمی موجود در سیاست خارجی امریکا در قبال خاورمیانه خارج شود و طرحهایی جدی و بلندپروازانه مطرح کرده است. برای مثال، بحثهای پیشین درباره انتقال جمعیت غزه به جای دیگر در این طرح مطرح نشده است؛ موضوعی که نشان میدهد ترامپ از مواضع غیرواقعبینانه گذشته تا حدی عقبنشینی کرده و تلاش دارد واقعیتهای میدانی خاورمیانه را لحاظ کند. از این منظر، میتوان گفت سیاست خارجی امریکا در این منطقه بیش از گذشته به واقعیتها توجه میکند. این کارشناس روابط بینالملل در پایان به «اعتماد» گفت: نکته سوم اما به هدف ایجاد یک نظم جدید منطقهای بازمیگردد. امریکاییها به این جمعبندی رسیدهاند که اسراییل به تنهایی قادر به ایجاد نظم منطقهای نیست؛ تجربه دهه ۱۹۹۰ نشان داد که در صورت قرار گرفتن اسراییل در راس ابتکارها، سایر کشورهای منطقه در آن نظم مشارکت نمیکنند. به نظر میرسد طرح امریکا بر ایجاد یک نظم جدید با رهبری واشنگتن، با لحاظ منافع کشورهای عربی، اولویت دادن به منافع اسراییل و احتمالا مشارکت اروپا تمرکز دارد. در این چارچوب، مساله غزه اهمیت ویژهای دارد، اما دو موضوع حیاتی دیگر نیز باید در این نظم جدید حل و فصل شود: نخست پرونده هستهای ایران و دوم بحران سوریه. از نگاه کاخ سفید، سه موضوع ایران، غزه و سوریه با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند و نمیتوان بدون توجه همزمان به هر سه، مسائل خاورمیانه را حل کرد.