قمار با صلح
در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا به همراه استیو ویتکاف، فرستاده ویژهاش نسخهای ۲۱بندی از آنچه او «راه پایان جنگ غزه» مینامد، دراختیار جمعی از رهبران عرب و مسلمان قرار داد
«روزنامه اعتماد» گفتوگویی را با علیرضا مجیدی منتشر کرده است:
در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا به همراه استیو ویتکاف، فرستاده ویژهاش نسخهای ۲۱بندی از آنچه او «راه پایان جنگ غزه» مینامد، دراختیار جمعی از رهبران عرب و مسلمان قرار داد؛ طرحی که به ادعای طراحانش شامل آتشبس فوری، مبادله کامل گروگانها، خروج تدریجی نیروهای اسراییلی و سازوکاری ادعایی برای حکمرانی پساجنگ بدون حضور حماس است. به ادعای ناظران این رخداد، درحالی که مقامهای امریکایی آن را فرصتی تاریخی (ادعایی) توصیف میکنند، با استقبال رسمی تعدادی از کشورهای منطقه روبهرو شد و گفته میشود محورهای اصلی آن طی روزهای اخیر میان دیپلماتهای امریکایی و اسراییلی نیز برای حصول توافق نهایی رد و بدل شده است. به ادعای نشریات عبری، محورهای بنیادی این پیشنهاد، از آزادی فوری همه گروگانها و توقف عملیات نظامی گرفته تا تشکیل نیروی امنیتی متشکل از فلسطینیها و نیروهایی از کشورهای عربی و طرح بازسازی و اداره غزه با نقشآفرینی کشورهای عرب و شخصیتی چون تونی بلر، نخستوزیر اسبق انگلیس در هدایت برنامه بازسازی را دربرمیگیرد. در همین راستا، امریکا امیدوار است از طریق این چارچوب ادعایی، موجی از کمکهای انسانی و سرمایهگذاری خارجی را برای بازسازی نوار غزه جذب کند. این درحالی است که متن پیشنهادی همچنین بر غیرنظامیسازی غزه و مسیر بالقوهای به سمت تشکیل دولت فلسطینی تاکید دارد؛ محوری که اختلافنظرهای اساسی با مواضع برخی مقامات اسراییلی را پنهان نمیکند. به ادعای آکسیوس، با این همه در حال حاضر دو نقطه اختلاف اصلی میان امریکا و اسراییل در این طرح، مساله خلع سلاح ادعایی حماس و نقش تشکیلات خودگردان فلسطینی است؛ چراکه اسراییل خواستار صراحت و الزامآوری بیشتر در بند مربوط به خلع سلاح حماس است. همچنین، بنیامین نتانیاهو مدعی است با هرگونه ایفای نقش تشکیلات خودگردان فلسطینی در غزه مخالف است، به گونهای که او روز یکشنبه در گفتوگو با فاکسنیوز مدعی شد این موضوع برای او «خط قرمز» است! این موضوع همزمان با واکنشهای پرتنشی در داخل اسراییل مواجه شد؛ چراکه ترامپ پیشتر نیز صراحتا اعلام کرده بود که نمیگذارد اسراییل کرانه باختری را ضمیمه کند و این اظهارنظر، درحالی که میخواهد از تشدید بحران در منطقه جلوگیری کند، با انتقاد شدید اعضای طیف راستگرای ائتلاف نتانیاهو روبهرو شد. از این رو، اختلافات فنی بر سر میزان الزامآوری بندهای مربوط به خلعسلاح ادعایی حماس و نقش تشکیلات خودگردان در مدیریت غزه، همچنان از مهمترین موانع پیشروی نهاییشدن توافق گزارش میشود. این درحالی است که حماس اعلام کرده تاکنون پیشنهاد رسمی جدیدی از طریق میانجیها دریافت نکرده و مذاکرات پس از حملهای که اسراییل به دوحه و مقر رهبرانش در آنجا انجام داده، متوقف مانده است. در شرایطی که تحولات مذکور درخصوص آینده غزه بعد از پایان جنگ در جریان است، دونالد ترامپ قصد دارد در گردهمایی غیرمعمول وزارت جنگ این کشور با حضور ژنرالها و دریاسالارهای امریکایی در یک پایگاه نظامی در ویرجینیا شرکت کند. نشریه نیویورک تایمز با اعلام این خبر نوشت: هنوز مشخص نیست که آیا دونالد ترامپ قصد دارد در پایگاه کوانتیکو، ویرجینیا، سخنرانی غیررسمی برای صدها ارشد نظامی داشته باشد یا اینکه اظهاراتش علنی خواهد شد. این خبر همچنین در شرایطی منتشر شد که اخیرا رییسجمهور جنجالی امریکا در شبکه اجتماعی تروث سوشال درباره آینده خاورمیانه نوشت: «ما یک فرصت واقعی برای ایجاد عظمت در خاورمیانه داریم. همه برای چیزی ویژه آمادهاند، برای اولینبار در تاریخ. ما این کار را انجام خواهیم داد.» با این همه، ترامپ این سخنان را با لحنی تاکیدی مطرح کرد و گرچه مقصود دقیق او از این اظهارات روشن نیست، ناظران اما احتمال میدهند رییسجمهور امریکا به طرحی که اخیرا برای غزه مطرح کرده، اشاره دارد. همزمان، شبکه ۱۲ تلویزیون اسراییل با انتشار گزارشی مدعی شد که ترامپ در دیدار خود با بنیامین نتانیاهو در روز دوشنبه، احتمالا جدول زمانی مشخصی را برای پایان جنگ غزه ارایه داده است. در راستای گمانهزنیهایی که درخصوص جزییات طرح پیشنهادی دونالد ترامپ و نیز استقبال اعراب و همزمان بیخبری حماس وجود دارد، گروهی از ناظران بر این باورند واقعیتی که وجود دارد این است که حتی در صورت وجود اجماع سیاسی در حاشیه دیپلماسی بینالمللی، خلأ اعتماد و شکاف میدانی میتواند مانع تبدیل یک توافق روی کاغذ به آرامش واقعی در میدان جنگ در غزه شود، چراکه گزارشها همچنان از ادامه خشونتها و تلفات سنگین غیرنظامیان حکایت دارد و یادآور میشود زمانبندی سیاسی نمیتواند فورا فجایع رقم خورده در این باریکه را التیام بخشد. از نگاه این گروه در مجموع، طرح ۲۱ بندی ترامپ اگرچه برای نخستینبار یک نقشه عملیاتی فراگیر را روی میز منطقه میگذارد و در عین حال ظرفیت آن را دارد که کلیدی برای بازگشت گفتوگوهای صلح وسیعتر شود، اما واقعیت میدانی و عمق شکاف میان بازیگران از کابینه راستگرا در تلآویو تا اعتماد از دسترفته میان حماس و میانجیها به واسطه تهاجمات اخیر اسراییل به کشورهای میزبان رهبران حماس، مانع کوچکی نیست؛ بنابراین موفقیت این ابتکار نه تنها به محتوای متن نهایی وابسته است، بلکه تا حدودی به تضمینهای اجرایی، فشار و همراهی واقعی بازیگران منطقهای و بینالمللی و توانایی تبدیل وعدههای مالی و امنیتی به واقعیتهای قابل اعتماد بستگی دارد. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی سناریوهایی پیش رو در زمینه آینده طرح ادعایی ترامپ برای آینده اداره غزه با لحاظ کردن گزارههای مرتبط با این موضوع، با علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل منطقه گفتوگو کرده است. علیرضا مجیدی در گفتوگوی اختصاصیاش با «اعتماد» ضمن تاکید بر اینکه تاکنون طرحهای مختلفی برای اداره غزه پس از جنگ، مطرح شده، اما همه با موانع جدی روبهرو هستند؛ همزمان بر این باور است که طرح جدید ترامپ با حمایت کشورهای عربی و اسلامی و تلاش برای جلب همراهی حماس، ترکیه و دیگران میتواند راهی برای پایان جنگ باشد، هرچند اجرای آن پیچیده و وابسته به هماهنگی بازیگران متعدد است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل خاورمیانه در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره ارزیابیاش از طرح اخیر ترامپ با مدیریت تونی بلر، نخستوزیر اسبق انگلیس و با هدف پایان جنگ در غزه، توضیح داد: از زمان ۷ اکتبر ۲۰۲۳ این پرسش مطرح شد که چه کسی حاکم آینده غزه خواهد بود و در این زمینه ابهامات جدی وجود داشت. درباره حماس، تقریبا یک شبه اجماعی شکل گرفت؛ به استثنای ایران و تا حدی ترکیه، دیگر کشورها حتی قطر معتقد بودند که حماس دیگر نمیتواند حاکم غزه بماند.
به باور مجیدی، این موضع توسط این کشورها از روزهای پس از هفته اول اکتبر اتخاذ شد. با این همه در رابطه با واگذاری اداره غزه به «دولت خودگردان» نیز ازسوی عربستان، فرانسه و اتحادیه عرب حمایتهای قابلتوجهی مطرح شد و همچنان وجود دارد. با این حال، این ایده برای اسراییل به هیچوجه قابل پذیرش نبود و روشن بود که تلآویو هرگز زیر بار آن نخواهد رفت و تا سرحد توان با آن مقابله خواهد کرد. از طرفی، با ورود ترامپ به کاخ سفید مشخص شد که وی نیز تا حد زیادی مخالف نظر نتانیاهو نخواهد بود. مجیدی در ادامه به «اعتماد» گفت: لذا دولت ترامپ مخالفت خود را با این موضوع علنا نشان داد و بنابراین گزینه «دولت خودگردان» به عنوان بازیگری که غزه به آن واگذار شود تا حد زیادی از روی میز کنار رفت، هر چند عربستان و فرانسه هنوز از این ایده حمایتهایی دارند.
این کارشناس مسائل خاورمیانه در ادامه تشریح کرد: ایده سوم، اما تشکیل یک سازه جدید فلسطینی بود؛ یعنی تشکیلاتی تازه که نه حماس در آن حضور داشته باشد و نه دولت خودگردان. این پیشنهاد مورد حمایت امارات، بحرین و اشخاصی چون ایهود اولمرت، نخستوزیر اسبق اسراییل، قرار گرفت، اما محکوم به شکست بود؛ چراکه نه تنها جریان جدی فلسطینیای پشت آن قرار نگرفت، بلکه در غیاب نیروهای اصلی فلسطینی، تنها پشتوانه اصلی طرح حمایت خارجی پررنگ بود و به دلایلی عربستان و مصر از همراهی با آن سر باز زدند. حتی در مقطعی نیز این ایده به صورت جدی مطرح شد، اما قاهره و ریاض حمایت نکردند.
به گفته مجیدی، گزینه دیگر تشکیل تشکیلاتی غیرحکومتی به ریاست یک فلسطینی بود؛ در این زمینه تیم ترامپ تلاشهایی انجام داد و امارات نیز به صورت ضمنی از آن حمایت میکرد، اما این طرح تنها تا حدی توانست پیش برود. پیشنهاد بعدی تشکیل «کنسرسیوم عربی» برای اداره غزه در دورهای گذار بود؛ برخی این دوره گذار را شش ماهه و برخی هجده ماهه مطرح میکردند. این ایده طرفداران جدی داشت و همزمان در دولت ترامپ نیز حمایت میشد، اما بزرگترین ایراد آن این بود که نقش محوری این کنسرسیوم باید برعهده مصر و اردن میبود و این دو کشور تمایلی قوی برای قبول چنین نقشی نشان ندادند. این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در ادامه و با اشاره به پیشنهادی دیگر برای اداره غزه خاطرنشان کرد: ایجاد کنسرسیومی بینالمللی نیز مطرح شد، طرحی که جزییاتش نامشخص بود و همزمان توسط ترامپ نیز مطرح شد، اما درنهایت ایده «اسراییلیشدن» منطقه به عنوان آخرین گزینه برای پایان جنگ در غزه مطرح شد و دو برداشت از آن وجود دارد: نخست آنکه ارتش اسراییل مستقر شود و امور بومی، خدماتی و معیشتی به کمیتههای مردمی محلی سپرده شود، درحالی که ارتش مسوولیتهای کلان را برعهده داشته باشد؛ شرایطی مشابه منطقه «جیم» در کرانه باختری. برداشت دوم نیز الحاق کامل منطقه به خاک اسراییل بود که در کنفرانس شهرکسازی اوایل جنگ با غزه مطرح شد و یازده وزیر کابینه نتانیاهو از آن حمایت کردند.
این پژوهشگر مسائل خاورمیانه در ادامه گفتوگویش با «اعتماد» تصریح کرد: اکنون ترامپ ایدهای را مطرح کرده که در واقع همان طرح کنسرسیوم بینالمللی است، با این تفاوت که وزن و حضور فلسطینی را نیز به آن میدهد و تلاش میکند علاوه بر جلب همراهی کشورهای عربی و اسلامی، کشورهایی مانند اندونزی و ترکیه را نیز به اجرای این طرح اقناع کند. او ظاهرا خطاب به این کشورها اعلام کرده که این تنها راه پایان جنگ غزه است؛ چراکه ممکن است جنگ به صورت فرسایشی ادامه یابد و همه طرفها آسیب ببینند، اما بیشترین آسیب متوجه فلسطینیها خواهد شد. تاکنون مخالفت موثری با این طرح صورت نگرفته و شواهد حاکی از آن است که ترکیه نیز موافقت اولیه خود را علیرغم عدم اعلام رسمی، نشان داده است.
مجیدی در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره چرایی انتخاب فردی مانند تونی بلر برای اجرای طرح ادعایی ترامپ برای اداره غزه توضیح داد: در این زمینه نباید تصور شود که تونی بلر مخالف راهحل دو دولتی بوده است؛ او همواره از حامیان این مسیر بوده است. تونی بلر در سال ۱۹۹۷ به نخستوزیری رسید. توافقات معروف به «اسلو» و «وادی عربه» مربوط به سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ است و همچنین در سال ۱۹۹۶ توافقی که معروف به «واگریفه» یا «وایریور در سال 1998» یا همان توافق «الخلیل» در سال 1997 است، پیش از نخستوزیری بلر شکل گرفته بود. پس از رسیدن بلر به نخستوزیری، انگلیس نقش فعالی در روند موسوم به صلح یا توافق اسراییل و فلسطین ایفا کرد و حامی جدی راهکار دو دولتی بود؛ اساسا او بود که پیشنهاد ایجاد کمیته چهارجانبه (Quartet) را مطرح کرد که شامل ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل بود تا از مسیر مذاکرات صلح حمایت شود. به گفته این کارشناس مسائل خاورمیانه، پس از این تاریخ در اجلاسهایی که طرفهای فلسطینی و اسراییلی حضور داشتند مانند اجلاس کمپ دیوید در 2000 و اجلاس «طابا» در ژانویه سال 2001 یا اجلاس اتحادیه عرب در بیروت در سال ۲۰۰۲، تونی بلر همواره حامی روند صلح بود. ناگفته نماند که اهمیت اجلاس بیروت از آن جهت بود که سیاست دولت بیل کلینتون، رییسجمهور وقت امریکا، مشخصا حمایت از روند صلح بود، اما با ورود جورج بوش به کاخ سفید در سال ۲۰۰۱، مشخص نبود که این مسیر ادامه یابد و ممکن بود تغییراتی در آن رخ دهد. مجیدی در ادامه خاطرنشان کرد: اجلاس «طابا» دقیقا در ژانویه ۲۰۰۱ برگزار شد، همزمان با ورود جورج بوش به کاخ سفید. در این فضا تصور شد که طرف اسراییلی قصد افزایش سطح مطالبات خود را دارد، به ویژه که انتخابات اسراییل در آستانه برگزاری بود و «شارون»، نخستوزیر وقت، در تلاش برای افزایش محبوبیت خود بود. در این مقطع، تونی بلر وارد عمل شد تا امریکا همان مسیر کلینتون را ادامه دهد. لذا تا سال ۲۰۰۷، زمان نخستوزیری بلر، انگلیس همین مسیر را دنبال میکرد. با این حال، در همان سال و در پی انقسام داخلی فلسطینیها، مسیر کرانه باختری و غزه از هم جدا شد. پس از آن، موضع تونی بلر همچنان حمایت جدی از کرانه باختری بود، اما نه به معنای پیشبرد تمامیت ارضی فلسطین یا مسیر صلح سابق؛ بلکه هدف اصلی حفظ موجودیت دولت کرانه باختری در برابر رقیبی به نام غزه و همچنین اسراییل بود. به گفته مجیدی، از ۲۰۰۷ به بعد و در دوره نخستوزیری سلام فیاض، زمانی که بلر از نخستوزیری انگلیس کنار رفته بود، اما نماینده کمیته چهارجانبه در فاصله سالهای ۲۰۰۷ تا 2015 محسوب میشد؛ بلر اما تا 2012 به صورت جدی از سلام فیاض، نخستوزیر انتصابی محمود عباس در کرانه باختری، حمایت کرد تا بودجههایی به او تزریق شود و کارایی دولت افزایش یابد. بلر بر این باور بود که اگر ملت فلسطین طعم صلح و توسعه را بچشند، خودشان در برابر غزه و حماس خواهند ایستاد و از این منظر مشارکت فعالی داشت. این پژوهشگر مسائل منطقه در ادامه به «اعتماد» گفت: از سویی دیگر، در همان مقطع تونی بلر نسبت به مسائل حساس مانند شهرکسازیهای اسراییل و عدم پیشرفت مذاکرات صلح، معمولا حامی طرف اسراییلی بود، اما در مجموع نمیتوان گفت که او مخالف راهکار دو دولت بود. بلر سابقه طولانی و فعالانهای در این پرونده دارد و همواره از مسیر تشکیل دولت فلسطینی ذیل راهکار دو دولتی حمایت کرده است. این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره رویکرد مصر به عنوان میزبان احتمالی حماس و ارزیابی مواضع پادشاهیهای خلیجفارس نسبت به طرح جدید ترامپ برای غزه، گفت: تقریبا میان ناظران اجماع وجود دارد که جلب رضایت حماس شرط لازم برای هر راهحلی است. در چارچوب پیشنهاد دولت ترامپ، به کشورهای اسلامی وعده داده شده که اعضای حماس در صورت تحویل داوطلبانه سلاحهای خود، مورد عفو قرار میگیرند، تحت تعقیب قرار نمیگیرند و میتوانند به یک جریان سیاسی تبدیل شوند. در مقابل، کسانی که در موعد مقرر سلاح خود را تحویل ندهند، میتوانند از طریق مرز مصر از غزه خارج شوند. به باور مجیدی، نکته مهم آن است که حتی جریانهایی که با حماس نزدیکی دارند، فشارهایی به این گروه وارد میکنند و از آن میخواهند بپذیرد که در آینده سیاسی غزه جایی ندارد و به یک جریان سیاسی بدل شود. لازم به ذکر است که در نوامبر سال گذشته، یعنی حدود یازده ماه پیش، حماس یک موافقت ضمنی اولیه داشت؛ این موافقت مقارن با زمانی بود که بحث واگذاری غزه به یک جریان سوم مطرح بود که نه حماس و نه جنبش فتح و نه تشکیلات خودگردان در آن لیست قرار داشتند. در آن مقطع، حماس موافقت اولیهای نشان داد و این امر موجب شد تصور شود که ممکن است در ادامه بتوان حماس را به چنین راهحلی قانع کرد. اکنون نیز نه حماس موافقت کامل نشان داده و نه اسراییل، اما امیدواری وجود دارد که این مسیر در آینده محقق شود. استقرار دولت رهبری تونی بلر در مصر نیز امری طبیعی است، زیرا اتصال جغرافیایی مصر و غزه چنین استقراری را توجیه میکند.
مجیدی در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره ارزیابی آینده طرح ادعایی ترامپ برای اداره غزه باتوجه به حضور افراد راستگرای افراطی در کابینه نتانیاهو توضیح داد: در این مرحله، نتانیاهو مخالفت اولیه خود را آشکار کرده است. فراتر از مخالفت شخص نتانیاهو، بن گویر نیز هشدار داده که نتانیاهو بدون «نابودی حماس» حق خاتمه دادن به جنگ غزه را ندارد، زیرا بخشی از پیششرطهای هر پروژهای برای مدیریت جنگ غزه، اعلام آتشبسهای موقتی است و همین موضوع، اختلافات را آشکار میسازد.
به گفته مجیدی، پرسش اساسی برای تحلیلگران این است که آیا نتانیاهو میتواند مستقل از ترامپ اقدامی در مورد غزه پیش ببرد یا خیر و اگر رییسجمهور امریکا تصمیم به پیشبرد این طرح بگیرد، آیا نتانیاهو توان مقاومت در برابر آن را دارد؟ این پرسش واقعا محوری و تعیینکننده است و در محافل گستردهای مطرح میشود. این تحلیلگر مسائل خاورمیانه همچنین خاطرنشان کرد: اکنون نگاه بسیاری در جهان اسلام این است که باید به ترامپ چنین فرصتی داده شود تا مسیر طرح خود را دنبال کند. شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد ترکیه، بدون اعلام رسمی، بهنوعی از این ایده حمایت کرده و امید دارد از این طریق پرونده غزه به یک پایان موقت برسد؛ پایانی که به اردوغان امکان میدهد نسبت خود با ترامپ را در قبال این پرونده بازتعریف کند.
مجیدی در ادامه و در پاسخ به «اعتماد» درباره نقش تشکیلات خودگردان به عنوان بازیگری تعیینکننده در آینده اداره غزه گفت: دولت خودگردان مخالفت اولیه خود را با هرگونه واگذاری غزه به گروه یا جریان غیر از خود نشان داده است. نکته مهم این است که مساله جانشینی محمود عباس در داخل دولت خودگردان اهمیت بالایی دارد و بسیار جدی است. ساختار نیز به گونهای است که هر فردی که با ریاستجمهوری آینده هماهنگ نباشد، در معرض حذف قرار میگیرد. به گفته این کارشناس مسائل خاورمیانه، در این فضا، رقابت بر سر جانشینی در یک سطح داخلی و در سطحی دیگر در قالب خودتنظیمی با شخص جانشین، اهمیت زیادی دارد. در حال حاضر، «حسین شیخ» از بالاترین شانس برای جانشینی برخوردار است و برای تثبیت موقعیت خود اراده جدی دارد. او ظاهرا تشخیص داده که باید خود را با برخی بازیگران خارجی و بهویژه عربستانسعودی هماهنگ کند.
بر این اساس، مطرح است که اگر پروژه پیشنهادی قابل تحقق باشد و در مرحله نخست باعث آتشبس در غزه شود و موافقت ضمنی حماس را جلب کند، پس از آن عربستان جدیتر از قبل پشت این ایده خواهد ایستاد. در صورت تحقق این سناریو و حمایت جدی ریاض، حسین شیخ نیز از این طرح حمایت خواهد کرد و در مرحله بعد، دولت خودگردان نیز تمکین خواهد کرد.