EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۴۴۴۷

محافظان آسمان ایران

چهار خلبان در جنگ تحمیلی هشت‌ساله فداکاری و عملیات‌های مهم نیروی هوایی ارتش را روایت می‌کنند

محافظان آسمان ایران
ایران

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:

به عنوان اولین سؤال؛ شروع جنگ برای ارتش قابل پیش‌بینی بود؟

امیر برات‌پور: شروع جنگ برای ما کاملاً قابل پیش‌بینی بود. از ابتدای سال ۱۳۵۹، گزارش‌های مستمری دریافت می‌شد که نشان می‌داد دشمن در مرزها مشغول جاده‌سازی، ساخت سنگر و استقرار نیرو است. این گزارش‌ها مرتب به مسئولان در تهران ارسال می‌شد، اما هیچ‌کس به آنها توجهی نشان نمی‌داد. از اوایل مرداد ۵۹ دیگر کاملاً مشخص بود که رژیم بعث عراق قصد حمله دارد. همه‌چیز واضح بود. وقتی کودتای نقاب رخ داد، من همان شب در کرمانشاه بودم که به من اطلاع دادند هر کجا هستی، سریع برگرد. ابتدا فکر کردم جنگ شروع شده است، اما وقتی برگشتم، متوجه شدم موضوع به کودتا مربوط است. نکته اینجاست که این اتفاقات نشان‌دهنده فضای ملتهب آن زمان بود. کودتا باعث شد برخی از مردم نسبت به ارتش، بویژه نیروی زمینی و هوایی، بدبین شوند. مثلاً در روزهای ابتدایی جنگ شنیدم که مردم جلوی لشکر ۱۶ قزوین را که عازم جنوب بود، گرفته بودند یا لشکر ۷۷ خراسان قصد حرکت داشت، اما مردم به اشتباه فکر می‌کردند کودتایی در جریان است و مانع حرکت آن شدند. فضای کشور واقعاً این‌گونه بود. حتی وقتی رژیم وقت عراق حمله کرد، برخی از مردم اطراف پایگاه مهرآباد تصور می‌کردند خلبانان نیروی هوایی کودتا کرده‌اند و بمب‌ها را آنان ریخته‌اند. منظورم این است که فضای مسمومی علیه ارتش شکل گرفته بود. با این حال، در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگ به‌صورت رسمی آغاز شد.

امیر رضا رمضانی:‌ همان‌طور که امیر برات‌پور اشاره کردند، بله، پیش از شروع جنگ اطلاعاتی در دست بود. ارتش از طریق جنگنده‌های اف۵، گشت‌های مرزی را بویژه در مرزهای جنوبی تا جایی که سوخت جنگنده‌ها اجازه می‌داد، انجام می‌داد. جنگنده‌های اف۴ از همدان نیز مناطق میانی و شمالی‌تر را پوشش می‌دادند و پایگاه تبریز هم به همین ترتیب عمل می‌کرد. به این ترتیب، وضعیت مرزها مرتب پایش می‌شد. علاوه بر این، در شهریور ۵۹ گزارش‌هایی دریافت شد که نشان می‌داد عراق مناطق استراتژیک، از جمله قصرشیرین و جنوب، از جمله غرب فکه را اشغال کرده بود. به همین دلیل، نیروی هوایی از پایگاه همدان، که جناب برات‌پور در آن حضور داشتند، مأموریت بمباران این مناطق را انجام می‌داد.

امیر برات‌پور: 10 روز پیش از آغاز رسمی جنگ، شهید فکوری به من دستور داد به پادگان ابوذر در سرپل ذهاب بروم. وقتی به آنجا رسیدم، شهید فکوری، شهید فلاحی، کلاهدوز و ظهیرنژاد حضور داشتند. در آن جلسه، به من گفتند که باید با جناب فلاحی صحبت کنم. رژیم بعث عراق ارتفاعات مشرف بر جاده قصرشیرین به سومار و نفت‌شهر را اشغال کرده بود و این جاده دیگر قابل استفاده نبود، چون زیر آتش دشمن قرار داشت. شهید فلاحی من را کنار نقشه برد و توضیح داد که رژیم وقت عراق این مناطق را تصرف کرده و از ما خواست تا با بمباران، این منطقه را هدف قرار دهیم تا نیروهای ما بتوانند آن را بازپس بگیرند. همان بعدازظهر، من با 6 فروند جنگنده مأموریت را اجرا   و منطقه را بمباران کردیم. با عراقی‌ها درگیر شدیم، اما آنها همچنان در منطقه ماندند و تا پایان جنگ هم آن را تحت کنترل داشتند. در آن زمان، هنوز حمله سراسری عراق شروع نشده بود. این ماجرا مربوط به ۲۰ شهریور بود. از ۱۷ شهریور، توپخانه عراق قصرشیرین و مهران را هدف قرار داده و تعدادی از پاسگاه‌های مرزی ما را اشغال کرده بود. این وضعیت قبل از شروع رسمی جنگ بود. حالا درباره پایگاه دزفول و اتفاقات ۲۷ شهریور، که شهید لشکری و زارع‌نعمتی در آن حضور داشتند، باید توضیحات بیشتری داده شود.

 

امیر‌رضا رمضانی: عراقی‌ها ارتفاعات استراتژیک خاصی را تصرف کرده بودند و نیروی هوایی از پایگاه‌های مختلف برای بمباران این مواضع اعزام می‌شد. در ۲۷ شهریور ۱۳۵۹، دو جنگنده ما ساقط شدند؛ یکی خلبان شهید حسین لشکری و دیگری محمد زارع‌نعمتی که جاویدالاثر هستند. این دو خلبان از پایگاه دزفول برای بمباران پاسگاه‌های اشغال‌شده از سوی دشمن اعزام شده بودند. نیروی هوایی در آن زمان آمادگی ویژه‌ای داشت. ما در دانشگاه خلبانی بودیم و تمام پرسنل ستادی به پایگاه‌های عملیاتی تبریز، بوشهر و دزفول منتقل شده بودند. وقتی به دزفول رسیدیم، متوجه شدیم آمادگی‌ها چندین برابر شده و این مربوط به قبل از شروع رسمی جنگ بود. نقش نیروی هوایی در اسکورت نفتکش‌ها و ناوگان تجاری که اقتصاد کشور را در طول جنگ سرپا نگه داشت، بسیار برجسته بود. صادرات نفت ایران حتی یک روز هم متوقف نشد، در حالی که صادرات نفت عراق به دلیل بمباران‌های ما بشدت مختل شده بود. در مناطق شمالی، پایگاه‌های کی۱ و کی۲ از تبریز و همدان بمباران می‌شدند. در شمال عراق، به دلیل ممانعت مرحوم حافظ اسد، عراقی‌ها فعالیت چندانی نداشتند. در جنوب هم با اجرای عملیات مروارید، جلوی فعالیت‌های آنها گرفته شد. این عملیات با همکاری نزدیک نیروی هوایی و دریایی انجام شد. طی سه روز نبرد هوا-دریا، ۱۳ ناو عراقی از سوی نیروی هوایی مورد اصابت قرار گرفت. این کار بزرگی بود. ما در این عملیات شهدایی چون حسن مفتخری و کاظم روستا (نیاز به صحت‌سنجی) تقدیم کردیم. بزرگانی مانند شهید یاسینی، علی بختیاری، کیان ساجدی، رضا سعیدی و خلعتبری در عملیات مروارید درخشیدند و نقش کلیدی ایفا کردند. عملیات مروارید یک عملیات مشترک هوا-دریا بود و پایگاه بوشهر نقش مهمی در آن داشت. همچنین جنگنده‌های اف۱۴ از شیراز در این عملیات مشارکت داشتند. در این عملیات، ۱۳ هواپیما و هلیکوپتر عراقی نیز ساقط شدند که اسناد آن موجود است.

امیر سیداسماعیل موسوی: ما قبل از شروع جنگ تحمیلی، درگیر مسائل داخلی در شمال غرب کشور بودیم و با گروهک‌های ضدانقلاب و تجزیه‌طلب در کردستان مبارزه می‌کردیم. از اواسط سال ۱۳۵۸ با حضور شهید فکوری در تبریز، مقابله با این گروهک‌ها در منطقه شمال غرب جدی‌تر شد. من خودم در آن زمان معلم خلبان بودم و بیشترین پروازهای گشت مرزی را انجام می‌دادیم. چندین بار تا قصرشیرین برای پایش تحرکات مرزی پرواز کردیم. منطقه شمال غرب به دلیل کوهستانی بودن، تحرکات دشمن را به‌سختی نشان می‌داد و ما از تبریز چیزی مشاهده نمی‌کردیم. تحرکات اصلی دشمن، همان‌طور که امیر برات‌پور اشاره کردند، بیشتر در مناطق جنوبی بود. پایگاه‌های دزفول و همدان نیز گشت‌های مرزی مشابهی انجام می‌دادند. اما در شمال غرب، به دلیل ماهیت کوهستانی منطقه، عراق فعالیت خاصی نداشت و نهایتاً از طریق قصرشیرین یک لشکر وارد کرد. تا اینکه در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ساعت ۲ بعدازظهر، در پایگاه تبریز بودم که هواپیماهای عراقی پایگاه را بمباران کردند. فقط یک بمب به وسط باند فرودگاه اصابت کرد که خیلی سریع ترمیم شد و پایگاه آماده عملیات شد. ما تا آخرین لحظه آماده بودیم و احساسات ملی و مذهبی‌مان به دلیل حمله دشمن به پایگاه تبریز جریحه‌دار شده بود. قرائن و شواهد نشان می‌داد که دشمن چنین جسارتی را انجام خواهد داد. صدام هم برآورد کرده بود که زمان مناسبی برای حمله است. به هر حال، این اتفاق افتاد.

 

عملیات انتقام نیروی هوایی ارتش، اولین عملیات در پاسخ به تجاوزات رژیم بعث بود، درست است؟

امیر سیداسماعیل موسوی: پاسخ اولیه ما در پایگاه‌های سوم و ششم شکاری با بمباران شهرهای کوت و شعیبیه در عراق، که به عملیات انتقام معروف شد، انجام گرفت. اما پاسخ اصلی در سپیده‌دم اول مهر با عملیات کمان ۹۹ بود. ما از تبریز با حدود ۵۰ جنگنده به همراه شهید حمید فضیلت به سمت موصل حرکت کردیم و جنگ برای ما از آنجا شروع شد. در همان روز، صبح به موصل و بعدازظهر به پالایشگاه کرکوک حمله کردیم و روز بعد به اربیل رفتیم و آنجا را بمباران کردیم. هنگام بازگشت، هواپیماهای عراقی را که از تبریز برمی‌گشتند، در مرز دیدیم، اما نه ما و نه آنها به دلیل محدودیت‌ها نتوانستیم اقدامی انجام دهیم. اگر درگیر دشمن می‌شدیم، سوختمان تمام می‌شد و مجبور بودیم هواپیما را ترک کنیم. ما دائماً در حالت آماده‌باش بودیم. از یک سو، عملیات‌های پروازی را انجام می‌دادیم و از سوی دیگر، گردان‌ها ادغام شده بودند و در پست فرماندهی متمرکز می‌شدیم که بخشی از مسئولیت آن بر عهده ما بود. اما تمرکز اصلی روی مأموریت‌هایی بود که باید اجرا می‌شدند. پایگاه دزفول تحت فشار شدیدی قرار داشت؛ زیرا هم از طریق حملات هوایی، هم زمینی و هم موشکی مورد تهاجم دشمن بود. دشمن به منطقه نزدیک شده بود و با توپخانه هم آن را هدف قرار می‌داد. ما موظف بودیم طبق طرح‌های موجود، از این پایگاه پشتیبانی کنیم. برای مثال، شهید اردستانی از اولین کسانی بود که برای حمایت از پایگاه دزفول اعزام شد. من خودم در چهارم آبان، همزمان با سقوط خرمشهر، به همراه آقای رستگار با یک دسته چهار فروندی به دزفول رفتم. از آنجا که پایگاه تبریز از جبهه‌های جنگ دورتر بود و درگیری‌های زمینی نداشتیم، مأموریت‌های بیشتری انجام می‌دادیم و نقاط مختلف خاک عراق را بمباران می‌کردیم. البته این عملیات‌ها بدون تلفات نبود. عراق پدافند قوی داشت و به ما شلیک می‌کرد. در همان سپیده‌دم اول مهر، وقتی به سمت موصل پرواز کردیم، پدافند دشمن در مسیرمان فعال بود. در همان روز اول، یکی دو جنگنده از تبریز از دست رفتند و چند نفر از هم‌رزمانمان، از جمله حجتی و جهانشاهلو، به شهادت رسیدند. حسن افشین‌آذر نیز سانحه دید و بازنگشت. شرایط پایگاه‌ها به طور کلی این‌گونه بود. در روز اول جنگ، ۱۰ جنگنده از دست دادیم. این مسائل باعث شد که حدود یک ماه بعد، در اوایل آبان، جلسه‌ای در ستاد برگزار شود که من به نمایندگی از عملیات نیروی هوایی در آن حضور داشتم. آقایان قیدیان، دهنادی و امیر ایزدستا در این جلسه بودند و می‌خواستند توضیح دهند که چرا عملیات کمان ۹۹ ادامه پیدا نکرد. در افکار عمومی این‌گونه جا افتاده بود که نیروی هوایی در روز اول با ۱۴۰ فروند هواپیما عملیات کمان ۹۹ را اجرا کرد، در حالی که این ۱۴۰ فروند مربوط به موج اول بود. در موج دوم، همه پایگاه‌ها دوباره عملیات انجام دادند. برای مثال، ما در تبریز صبح به موصل و بعدازظهر به کرکوک حمله کردیم و سایر پایگاه‌ها نیز به همین ترتیب عمل کردند. در مجموع، در روز اول جنگ، ۳۲۰ سورتی پرواز برون‌مرزی انجام شد. در آن جلسه، دوستان توضیح دادند که چرا عملیات‌های بزرگ و توده‌ای مانند کمان ۹۹ دیگر ادامه پیدا نکرد. دلیل اصلی این بود که فرماندهان نگران تلفات بالای جنگنده‌ها در چنین عملیات‌هایی بودند. به همین دلیل، شهید فکوری دستور داد که این نوع عملیات‌ها متوقف شود. پس از آن، عملیات‌ها به‌صورت گزینشی و هدفمند به پایگاه‌ها ابلاغ می‌شد. برای ما در تبریز، مختصاتی مشخص می‌کردند و می‌گفتند فلان نقطه، مانند کرکوک، موصل یا پادگان سلیمانیه را هدف قرار دهید. این اهداف در شعاع عملیاتی ما بودند و پایگاه‌های دیگر نیز به همین ترتیب مأموریت‌های خود را انجام می‌دادند.

چه ویژگی‌هایی نیروی هوایی ایران را از سایر نیروها متمایز می‌کرد؟

امیر رضا رمضانی: یکی از نکات مهم درباره عملکرد نیروی هوایی ارتش در دوران جنگ، ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن است که سایر نیروها از آن برخوردار نبودند، از جمله سرعت واکنش و قدرت آتش. به‌عنوان مثال، در زمینه واکنش سریع، همان‌طور که دوستان اشاره کردند، تنها دو ساعت و نیم پس از آغاز حملات سراسری عراق، در شرایط دشوار نیروهای مسلح، نیروی هوایی توانست سریعاً وارد عمل شود و عملیات‌هایی را اجرا کند. ویژگی دیگر نیروی هوایی، آموزش‌های پیشرفته، تمرینات منظم و مدیریت پیش‌بینی‌شده بود. این آمادگی برای اغلب اهداف از قبل برنامه‌ریزی شده بود و از پایگاه‌های مختلف مانند تبریز، همدان و غیره اجرا می‌شد. این دانش نهفته، مدیریت دقیق، تخصص و مهارت‌های موجود در نیروی هوایی بود که منجر به نتایج درخشان آن شد.

برای مثال، در عملیات حمله به اچ۳، مهارت بالای خلبانان به‌خوبی نمایان است. در این عملیات، خلبانان در ارتفاع پایین پرواز می‌کردند تا از رادار دشمن در امان بمانند. آنها تنها دو تا سه دقیقه فرصت داشتند تا زیر هواپیمای سوخت‌رسان قرار بگیرند و سوخت‌گیری کنند. اگر این کار به‌درستی انجام نمی‌شد، عملیات با شکست مواجه می‌شد. این سطح از دقت و مهارت پروازی بود که هشت خلبان توانستند دقیقاً در زمان مقرر به نقطه موردنظر برسند، حمله را بدون اصابت انجام دهند و بدون هیچ تلفاتی بازگردند. این نشان‌دهنده تخصص و تعهد بالای نیروی هوایی بود.

همچنین، یکی از مأموریت‌های اصلی نیروی هوایی، انهدام توان هوایی دشمن بود که در روزهای ابتدایی جنگ با موفقیت انجام شد. به‌عنوان مثال، در روز اول جنگ، عراق با ۱۹۰ سورتی پرواز به ما حمله کرد، اما در روزهای بعد، تعداد این پروازها به‌تدریج کاهش یافت. این کاهش نشان‌دهنده تأثیرگذاری بمباران‌های نیروی هوایی ما بر توان دشمن بود.

نیروی هوایی در دوران جنگ تحمیلی مجموعه‌ای بی‌نظیر و ارزشمند بود. این نیرو با بهره‌مندی از هواپیماهای سوخت‌رسان که به‌صورت ۲۴ ساعته عملیات سوخت‌رسانی را انجام می‌دادند و همچنین جنگنده‌های پیشرفته، نقش حیاتی در مدیریت جنگ ایفا کرد. بویژه در هفته‌های ابتدایی جنگ، نیروی هوایی عملاً هدایت و کنترل نبردها را بر عهده داشت و مانع از پیشروی صدام و ارتش رژیم بعث، به‌خصوص در مناطق جنوبی کشور شد. هوانیروز نیز از روزهای سوم و چهارم جنگ وارد میدان شد و با استقرار در پایگاه دزفول با استفاده از مهمات جنگنده‌های اف۵، تعداد زیادی از تانک‌ها و نفربرهای عراقی را هدف قرار داد و آنها را وادار به عقب‌نشینی از جاده‌ها کرد. این اقدامات تا روزهای هفتم و هشتم جنگ ادامه یافت تا اینکه نیروهای زمینی وارد شدند، صف‌آرایی کردند و در برابر دشمن ایستادگی کردند.

نکته قابل‌توجه این است که عراق در روز ششم یا هفتم جنگ درخواست آتش‌بس داد، در حالی که هدفش این بود که در روزهای دوم یا سوم، خوزستان را به‌طور کامل تصرف کند. این یک دستاورد بزرگ بود. چه عاملی باعث شد صدام متوجه ناکامی خود در دستیابی به اهدافش شود؟ نیروی هوایی با عملکرد قاطع خود، استراتژی عراق برای فتح خوزستان و دستیابی به اهداف اولیه‌اش را کاملاً ناکام گذاشت. این بزرگ‌ترین موفقیت نیروی هوایی بود. البته نقش این نیرو در پشتیبانی از عملیات‌های بزرگی مانند طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس بحث جداگانه‌ای است، اما مهم‌ترین دستاورد نیروی هوایی، خنثی کردن برنامه‌های اولیه عراق بود.

باید نقش و اهمیت قدرت هوایی را به‌خوبی تبیین کنیم و نشان دهیم که این نیرو تا چه حد تأثیرگذار بوده است. نیروی هوایی، هرچند پرهزینه است، اما ارزش و اهمیت آن غیرقابل‌انکار است. نمونه بارز این ارزش، اقدام شجاعانه شهید دوران است که هیچ نیروی دیگری قادر به انجام آن نبود. به گفته دکتر ولایتی، تمام تلاش‌های سیاسی برای جلوگیری از برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد بی‌نتیجه مانده بود. این کنفرانس برای صدام از نظر سیاسی اهمیتی کمتر از فتح خرمشهر نداشت، زیرا او به دنبال کسب وجهه بین‌المللی بود. تنها نیروی هوایی، با شجاعت و فداکاری خلبانانی مانند  محمود اسکندری و شهید دوران، توانست این مأموریت را با موفقیت انجام دهد و مانع از برگزاری کنفرانس شود.

امیر محمدصدیق قادری: در تکمیل فرمایشات امیر رمضانی، باید بگویم ای‌کاش در آن زمان امکانات دنیای مجازی امروزی وجود داشت تا بتوانیم شجاعت، مهارت، وطن‌دوستی و روحیه خلبانان نیروی هوایی را به تصویر بکشیم. خلبانان، فارغ از هر تفکر و عقیده‌ای، تنها به این فکر بودند که دشمن به کشور حمله کرده و باید از میهن دفاع کنند. واقعیت این بود که ارتش در آن زمان بین ۶۰ تا ۷۰ درصد تضعیف شده بود و خلبانان هم از این آسیب‌ها در امان نمانده بودند. ما حدود ۲۳ نفر بودیم که از نیروی هوایی اخراج شده بودیم، اما با شروع جنگ، داوطلبانه بازگشتیم. از این تعداد، ۱۹ نفر در جریان جنگ به شهادت رسیدند و دو یا سه نفر، از جمله خودم و تیمسار دهخوارقانی، اسیر شدیم. ایشان ۱۰ سال در اسارت بودند. جنگ تفاوتی بین افراد قائل نبود؛ کسی نمی‌دانست چه کسی زنده می‌ماند یا خیر. برای خلبانانی که پرواز می‌کردند، مهم نبود که آیا زنده بازمی‌گردند یا نه. شخصاً تنها چیزی که به آن فکر می‌کردم این بود که اسیر نشوم. یا باید دشمن را متوقف یا جانم را فدا می‌کردم. افرادی مثل خسرو جعفری بودند که وقتی پروازشان به تأخیر می‌افتاد، گریه می‌کردند، در حالی که همان روز دو نوبت پرواز کرده بودند. ترکیبی از وطن‌پرستی، اعتقادات دینی و مذهبی و شور و اشتیاق در این مجموعه موج می‌زد.

دوستان به نقش نیروی هوایی در جنگ اشاره کردند، اما من می‌خواهم این موضوع را تکمیل کنم. به جرأت می‌گویم اگر نیروی هوایی نبود، صدام تا تهران پیش می‌آمد. برخی جنگیدند و بعضی مانند من ناخواسته اسیر شدند. اسارت برای ما ننگ نبود، بلکه بالاترین افتخار بود. عراقی‌ها هرچه تلاش کردند، نتوانستند کوچک‌ترین اطلاعاتی از اسرا بگیرند. خود من در جلسات بازجویی با رئیس استخبارات عراق، ابراهیم تکریتی، درگیر شدم و حتی دستم را که تازه عمل شده بود، شکستند اما کوتاه نیامدم و حرفم را زدم.

در سال ۵۹ وقتی جنگ آغاز شد، من اخراجی نیروی هوایی بودم. گروه‌های چپ و دیگران به دنبال نابودی ارتش بودند و به سراغ افرادی مثل ما که از بهترین‌ها بودیم، آمدند. وقتی جنگ شروع شد، من در اتوبان کرج-تهران بودم، همین که مهرآباد بمباران شد، به پدر همسرم که کنارم بود، گفتم:«جنگ شروع شد.» خانواده را به خانه رساندم و مستقیم به همدان رفتم. نمی‌دانستم این آخرین دیدارم با آنها خواهد بود. به من گفتند تو وظیفه‌ای نداری که بروی، اما پاسخ دادم:«شاید آنها من را نخواهند، اما من وظیفه دارم از کشورم دفاع کنم.» به همدان بازگشتم و صبح اول مهر در عملیات کمان ۹۹ شرکت کردم. این عملیات، اولین پروازم پس از بازگشت به نیروی هوایی بود و امیر برات‌پور از فرماندهان ما در این عملیات بودند. در هشتم مهر ۵۹ در سی‌وسومین مأموریتم بر فراز بغداد، هواپیمایمان مورد اصابت قرار گرفت و من ۱۰ سال در اسارت رژیم بعث بودم تا اینکه در ۲۴ شهریور ۶۹ به کشور بازگشتم.

در خلال صحبت‌ها به شهید فکوری و دوران فرماندهی‌اش بر نیروی هوایی اشاره شد، خوب است که بیشتر به این موضوع پرداخته شود. شهید فکوری را چطور فرماندهی می‌دیدید؟

امیر رضا رمضانی: یک فرمانده توانمند در جنگ می‌تواند کارهای بزرگی انجام دهد. شهید فکوری در جایگاه خود یک دانشمند نظامی و استراتژیست برجسته بود. او به ‌خوبی می‌دانست که قدرت نیروی هوایی را کجا و چگونه به کار گیرد. پس از روز سوم یا چهارم جنگ، زمانی که توان هوایی دشمن در داخل خاک ایران تقریباً از بین رفت، شهید فکوری اعلام کرد باید ماشین جنگی عراق متوقف شود. ماشین جنگی عراق به چه وابسته بود؟ به سوخت. بنابراین باید مانع رسیدن سوخت به این ماشین جنگی می‌شدیم. این سوخت از کجا تأمین می‌شد؟ از پالایشگاه‌ها. به همین دلیل خلبانان نیروی هوایی مأموریت یافتند پالایشگاه‌های عراق را هدف قرار دهند. پایگاه‌های تهران با سوخت‌گیری هوایی، همدان به‌ صورت مستقیم و پایگاه‌های تبریز، بوشهر و پایگاه‌های جنوب در خلیج فارس، همگی پالایشگاه‌های عراق را بمباران کردند تا جریان سوخت به ماشین جنگی دشمن قطع شود.

کار به جایی رسید که خلبانان پایگاه بوشهر هر روز صبح پیش از صرف صبحانه، از مسیر کویت و بر فراز خلیج فارس، خودروها و تجهیزات نظامی‌ای را که از شب قبل به سمت بصره و سپس جبهه‌های جنگ حرکت کرده بودند، شکار می‌کردند. این نشان‌دهنده تفکر راهبردی و استفاده مؤثر از قدرت هوایی بود. نکته قابل‌توجه این است که ما تا پایان جنگ، هواپیما و توان عملیاتی داشتیم. نقش نیروی هوایی در عملیات‌های مختلف بی‌نظیر بود. اگر تصاویر شناسایی هوایی جنگنده‌های نیروی هوایی به قرارگاه‌ها نمی‌رسید، فرماندهان نمی‌توانستند برای عملیات‌ها برنامه‌ریزی کنند.

به‌عنوان مثال، در عملیات والفجر ۸ با حضور افرادی مانند شهید بابایی و شهید اردستانی و با تشکیل قرارگاه رعد در جنوب، نیروی هوایی بسیار مؤثر عمل کرد، هرچند تلفاتی هم داشتیم و حدود ۸ جنگنده را در این عملیات از دست دادیم. هیچ عملیاتی، چه با طراحی مشترک ارتش و سپاه و چه به‌ صورت جداگانه، بدون حضور نیروی هوایی، اعم از پشتیبانی هوایی یا تصویربرداری شناسایی، انجام نشد. علاوه بر این، نقش نیروی هوایی در انتقال نیرو، جابه‌جایی تسلیحات و تخلیه مجروحان نیز بسیار مهم بود. برای مثال، در یک عملیات، ۱۰ هزار نیرو به جنوب منتقل شدند. به همین دلیل است که می‌گویم نقش نیروی هوایی در دفاع مقدس بی‌بدیل و بی‌مانند بود.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار