«زنده باد زندگی»؛ مطالبه گری برای زندگی شایسته
در ایران معاصر و روند روبه رشد مدرنیته، تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در کنار تغییرات جمعیتشناختی، زمینه را برای بازاندیشی در شیوه زندگی و ساختار خانواده فراهم کردهاند.

روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:
در ایران معاصر و روند روبه رشد مدرنیته، تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در کنار تغییرات جمعیتشناختی، زمینه را برای بازاندیشی در شیوه زندگی و ساختار خانواده فراهم کردهاند. از دههها پیش، نظام ارزشها بر محور زندگی توشهاندوزی برای آخرت شکل گرفته بود؛ اما امروزه بسیاری از افراد به جای رنج بهعنوان آزمون، زندگی را عرصهای برای رشد، رفاه و خودتحققبخشی میبینند. این تغییر نگرش، بازتابی از انتظارات جدید برای زندگی بهتر، آرامتر و دارای کیفیت زیستی بالاتر است. از منظر اقتصادی، بحرانهای ناشی از تورم، بیکاری و دشواری تأمین مسکن تأثیر جدی بر تصمیمات زوجها گذاشته است. هزینههای ازدواج و زندگی مشترک به یکی از معضلات بزرگ تبدیل شده و در نتیجه، تعداد ازدواجها کاهش یافته و تأخیر در سن ازدواج گسترش یافته است. بنا بر آمار سازمان ثبت احوال در سال ۱۴۰۰، حدود ۵۶۸ هزار ازدواج در کشور ثبت شد، در حالی که ۲۰۱ هزار طلاق به ثبت رسید، این آمار بیانگر آن است که تقریباً از هر سه ازدواج، یکی به طلاق منتهی میشود.همچنین برخی تحلیلها حاکی از این هستند که طی دهه اخیر، تعداد ازدواجها کاهش قابل ملاحظهای داشته و نرخ طلاق افزایشی بوده است. در مقایسه با سال ۱۳۸۹، ازدواجها حدود ۴۶ درصد کاهش یافتهاند.
از منظر جمعیتشناسی، همچنین نکته قابل توجه وجود ۹ تا ۱۰ میلیون جوان مجرد در سن ازدواج است، که بخش بزرگی از آنها به دلیل تأخیر در ازدواج یا انتخاب زندگی مجردی در سنین بزرگتر باقی ماندهاند. تأخیر در ازدواج و کاهش فرزندآوری در پی آن، به محدود شدن رشد جمعیت و تغییر نسلها دامن زده است. این وضعیت در کنار افزایش طلاق، بازتابی از چند مولفه ساختاری است: نخست تغییر در انتظارات نسلهای جوانتر از زندگی مشترک و استقلال فردی. دوم، کاهش تمایل به پذیرش رنج و دشواریهای دیرپای زندگی مشترک بدون امکانات و حمایتهای اجتماعی. سوم، تأکید بیشتر بر انتخاب همسر و گفتگوهای پیش از ازدواج که نشاندهنده کمتحملی نسبت به ریسکهای بالقوه زندگی مشترک بدون تضمین رفاه است. چهارم، گسست از ساختارهای گسترده خانوادگی و اتکای بیشتر به خانواده هستهای، که حمایت اجتماعی گسترده از زوجها و فرزندان را تضعیف کرده است.
پدیده طلاق خاکستری
در سالهای اخیر، جامعه ایرانی علاوه بر افزایش طلاق در میان جوانان، با پدیدهای تازه به نام «طلاق خاکستری» نیز روبهرو شده است؛ طلاقی که در میان زوجهای میانسال و سالمند رخ میدهد. اگر تا سالهای گذشته کارشناسان بیشتر بر طلاقهای زودهنگام تمرکز داشتند و توصیه میکردند که گذشت چند سال نخست زندگی مشترک میتواند پایههای خانواده را محکمتر کند، اکنون آمار و واقعیتهای اجتماعی نشان میدهد که حتی پس از چند دهه زندگی، جدایی میان همسران رو به افزایش است.این تحول نشاندهندهی دگرگونیهای عمیق در سبک زندگی و ارزشهای فرهنگی جامعه ایرانی است. اگر در گذشته ادامه زندگی مشترک با وجود نارضایتی بهعنوان فضیلت یا ضرورتی اجتماعی تلقی میشد، امروز بسیاری از میانسالان و سالمندان، مانند جوانان، زندگی را تنها در صورت وجود آرامش، معنا و رضایت ارزشمند میدانند. کاهش تابآوری، استقلالطلبی بیشتر، افزایش آگاهی و تغییر انتظارات از زندگی، همگی در شکلگیری این روند مؤثر بودهاند.
در این میان، عوامل اقتصادی نیز نقشی کلیدی دارند. فشار تورم، هزینههای روزافزون زندگی و تضعیف شبکههای حمایتی سنتی، روابط خانوادگی را شکنندهتر کرده است. همچنین تحول در نقشهای جنسیتی، حضور فعالتر زنان در عرصههای اجتماعی و کاهش تابوهای فرهنگی پیرامون طلاق، زمینهساز افزایش جدایی در سنین بالاتر شده است.
پدیده «طلاق خاکستری» در واقع گویای این حقیقت است که تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران بسیار سریعتر از واکنش نهادهای حکومتی و سیاستگذاریها رخ میدهد. اگر در گذشته تمرکز سیاستها صرفاً بر ازدواج جوانان بود، امروز نیاز به نگاه جامعتر احساس میشود. مهارتهای ارتباطی، خدمات مشاورهای، حمایتهای روانی و اجتماعی و بازتعریف جایگاه خانواده باید به بخشی از سیاستهای عمومی تبدیل شوند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای نسلهای مختلف باشند.
زندگی بر پایه «مطالبه برای زیستن»
نکته اساسی این است که سازگاری در زندگی مشترک یک فرآیند لحظهای یا محدود به ابتدای ازدواج نیست، بلکه مسیری مستمر است که در همه مراحل زندگی باید مورد توجه قرار گیرد. جامعه ایرانی با ورود به عصر جدیدی از تغییرات فرهنگی، سبکهای زندگی تازهای را تجربه میکند؛ سبکهایی که کیفیت زندگی و حق انتخاب فردی را بر دوام ظاهری پیوند زناشویی ترجیح میدهند. این واقعیت، اگرچه چالشهای تازهای ایجاد میکند، اما میتواند فرصتی باشد برای بازاندیشی در سیاستگذاریها و درک عمیقتر از تحولات اجتماعی کشور. در نتیجه، خانواده در ایران امروز بهصورت پویایی در حال بازتعریف است. ازدواج دیگر الزاماً نقطهی پایان زندگی فردی نیست، بلکه شروع مرحلهای جدید با انتظارات و مخاطرات ویژه است. زندگی مشترک به پروژهای تبدیل شده که در آن، افراد خواهان امنیت عاطفی و اقتصادی، امکان گفتوگو و تفاهم و چشمانداز ارتقای کیفیت زندگی هستند. اگر این چشماندازها محقق نشوند، احتمال ایجاد شکاف، جداشدن و طلاق افزایش مییابد. از این منظر، طلاق هم میتواند واکنشی نمادین تلقی شود؛ نه صرفاً بهمثابه فروپاشی زندگی مشترک، بلکه بهعنوان یک اقدام جهت بازپسگیری استقلال و تلاش برای حفظ کیفیت زندگی فردی در شرایطی که روابط مشترک نتوانستهاند پاسخگوی خواستهها و ارزشهای جدید باشند. تغییرات در شاخصهای ازدواج و طلاق، تأخیر در سن ازدواج و مجرد ماندنهای گسترده، و نیز افزایش طلاقهای زودهنگام، همه نشانههایی از گذار فرهنگی عمیقیاند: از زندگی بر پایهی تحمل و ریاضت به زندگی بر پایهی انتخاب، کیفیت زیست و… در چنین شرایطی، زندگی دیگر عرصهی شکیبایی نیست، بلکه صحنهی «مطالبه برای زیستن» است: زندگیای که باید به بهترین نحو طراحی و تجربه شود.