نشست دوحه فرصتی تاکتیکی یا بازدارندگی روی کاغذ؟
حمله اسراییل به دوحه محکومیت نمادین به دنبال داشت زیرا وابستگی کشورهای حاشیه خلیجفارس به امریکا مانع هرگونه بازدارندگی واقعی علیه تلآویو میشود

روزنامه اعتماد گفتگوئی را با نادر انتصار منتشر کرده است:
مسعود پزشکیان، رییسجمهور کشورمان، روز دوشنبه در نشست اضطراری سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه شرکت کرد؛ نشستی که در پی حمله هوایی اسراییل به مقر رهبران حماس در قطر برگزار شد و با صدور بیانیه پایانی به پایان رسید. در این بیانیه، اقدامات خصمانه اخیر تلآویو، ازجمله نسلکشی، محاصره، گرسنگی دادن به مردم غزه و فعالیتهای توسعهطلبانه، تهدیدی جدی برای چشمانداز صلح و همزیستی در منطقه قلمداد شده و حتی دستاوردهای ادعایی عادیسازی روابط با اسراییل را به چالش کشیده است. این سند همچنین حمایت کامل کشورهای عربی و اسلامی از اقدامات قانونی و مشروع قطر برای پاسداری از حاکمیت ملی این کشور را مورد تاکید قرار داده و از جامعه بینالمللی خواسته است تلآویو را پاسخگو کند. به باور گروهی از ناظران، اما حضور رییسجمهور کشورمان در شرایط شوک و خشم کشورهای حاشیه خلیجفارس فرصتی تاکتیکی برای تهران ایجاد کرده است. به باور این گروه همصدایی موقت ایران با این پادشاهیها در محکومیت تجاوز اسراییل، حتی در سایه اختلافات دیرینه، میتواند به اهرمی برای تقویت موضع منطقهای کشورمان در گفتوگوها و همکاریهای چندجانبه تبدیل شود. با این حال پیام این حمله تنها متوجه قطر نبود؛ ترکیه نیز به عنوان بازیگر مهم منطقه، پس از وقوع این حمله ضمن قرار گرفتن در اوج آمادگی نظامی و استقرار محدود جنگندهها در دوحه، بر ضرورت پاسخ هماهنگ با قطر و هشدار نسبت به پیامدهای اقدامات اسراییل برای امنیت ملی و تمامیت ارضی خود تاکید کرد؛ اقدامی که نشاندهنده تاثیر مستقیم بحران اخیر بر روابط اقتصادی آنکارا و تلآویو است و پیشینه تحولات سوریه را نیز پیچیدهتر کرده است. ازسویی دیگر مصر نیز بلافاصله پس از حمله، سطح ارتباطات دیپلماتیک خود با اسراییل را کاهش داد و بر ادامه هماهنگیهایش با عربستان و فرانسه برای افزایش فشار دیپلماتیک بر تلآویو تاکید کرد. عبدالفتاح السیسی، رییسجمهور مصر همزمان پیشنهاد احیای نیروی عربی مشترک را برای تضمین حمایت از هر کشور عربی در صورت حمله خارجی مطرح کرد؛ طرحی که به نظر میرسد هدف آن تقویت مکانیسم بازدارندگی بدون ورود مستقیم به درگیری با اسراییل است! گروهی دیگر اما به تحت تاثیر قرار گرفتن روند عادیسازی روابط میان اسراییل و کشورهای عربی به واسطه حمله اخیر تلآویو اشاره میکنند، چراکه به ادعای این گروه شورای همکاری خلیجفارس و کشورهایی که پیشتر به نزدیکی با تلآویو تمایل داشتند، اکنون ثبات قطر را بخشی جداییناپذیر از امنیت جمعی خود دانستهاند. در این میان امارات نیز به عنوان عضوی از پیمان موسوم به توافق ابراهیم، با احضار دیپلمات اسراییلی موضع صریح خود را اعلام کرده است. عربستان نیز که اخیرا زمزمههای پیوستنش به این پیمان ادعایی مطرح شده بود، تاکید کرد که بدون تحقق آرمان فلسطینیان، هیچ مسیر عادیسازی قابل قبول نیست و این رویکرد، مانعی جدی برای سیاست تلآویو در سالهای اخیر محسوب میشود. در کنار این تحولات و گمانهزنیها، گروهی دیگر از ناظران درباره آینده سیاسی نتانیاهو و روابط اسراییل با واشنگتن ابراز تردید کردهاند؛ در همین راستا برخی معتقدند اقدامات بیپروا و عدم تمایل تلآویو برای حل مساله فلسطین ممکن است به اعتبار سیاسی نخستوزیر این رژیم آسیب بزند، حال آنکه دیگر تحلیلگران باتوجه به نفوذ گسترده اسراییل در ساختارهای قدرت امریکا، چنین سناریویی را چندان محتمل نمیدانند. با این همه نشست دوحه و بیانیه پایانی آن نشان میدهد که حمله اسراییل نه تنها واکنش فوری کشورهای عربی و اسلامی را برانگیخته، بلکه ظرفیت ایجاد فرصتهایی برای ایران، ترکیه و دیگر بازیگران منطقهای در مدیریت بحران و کاهش تنشها را نیز فراهم کرده است. در هر حال آنچه واضح به نظر میرسد این است که در برهه کنونی، هماهنگی و همگرایی تاکتیکی میان بازیگران منطقهای برای حفظ ثبات و امنیت بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. در همین راستا نادر انتصار، استاد برجسته دانشگاه آلابامای جنوبی و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در گفتوگوی اختصاصی با «اعتماد» تاکید کرد که حمله اخیر تلآویو به دوحه با هدف ترور رهبران حماس، ظرفیت کافی برای ایجاد همصدایی عملی میان پادشاهیهای خلیجفارس و ایران را ندارد و اثر بازدارنده آن بیشتر نمادین خواهد بود. او همچنین یادآور شد که اختلافهای آشکار میان ایران و کشورهای عرب خلیجفارس و ازسوی دیگر پشتیبانی امنیتی ایالاتمتحده از این کشورها، امید به شکلگیری ائتلاف تاکتیکی مستمر در مقابل تلآویو را کمرنگ میکند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نادر انتصار، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره تاثیرات احتمالی حمله تلآویو به دوحه بر شکل رابطه تهران با پادشاهیهای خلیجفارس گفت: تصور نمیکنم حمله اخیر اسراییل به مواضع حماس در قطر تاثیر چندانی بر موقعیت و رویکرد ایران در منطقه در قبال اعراب حاشیه خلیجفارس داشته باشد. بدان معنا که کشورهای عربی ساحلی خلیجفارس ناگهان بخواهند دیدگاه خود نسبت به امنیت منطقه را به شکل برجستهای تغییر داده یا موضع و دیدگاه خود را به شکل چشمگیری به ایران نزدیک کنند. از منظری دیگر به دلیل قرار گرفتن این کشورها تحت نفوذ و حمایت گسترده امریکا، عملا چنین گزارهای امکانپذیر نیست و خروج از این چارچوب برای این گروه از کشورها دشوار خواهد بود و اساسا امکانپذیر نیست. به باور انتصار بنابراین اگرچه علاقهای به پیشبینی تحولات ندارم و از آن اجتناب میکنم اما درخصوص نشست اخیر دوحه باید بگویم که، انتظار میرود در جریان این نشست سخنرانیهایی با درجات مختلف محکومیت ایراد میشود؛ حال برخی شدیدتر و برخی ملایمتر. همچنین احتمال صدور بیانیهای در پایان نشست وجود دارد که طی آن همه کشورها اقدامات اخیر اسراییل را محکوم کرده و بر ضرورت اتحاد کشورهای اسلامی علیه تلآویو تاکید خواهند کرد. با این حال، انتظار نمیرود که این نشست زمینه ساز تماس فوری کشورهای عربی با ایران و اعلام آمادگی برای همکاری در مسائل امنیتی خلیجفارس شود؛ این کشورها هنوز ایران را رقیب اصلی خود در منطقه میدانند و نه شریک راهبردی منطقهای امنیتی. انتصار در ادامه به «اعتماد» گفت: لذا شکلگیری همصدایی قابلتوجه و تبدیل آن به اهرم بازدارنده برای ایران به واسطه حمله اخیر اسراییل به قطر بسیار پایین است. این نگاه از منظر تحلیلی و بر اساس مواضع رسمی کشورهای عربی است که خودشان بارها اعلام کردهاند به دنبال یک راهحل عربی برای مدیریت شرایط هستند. این رویکرد در طول سالها در قالب اتحادهای عربی، شورای همکاری کشورهای خلیجفارس و دیگر نشستهای منطقهای کاملا مشهود بوده است.
این استاد دانشگاه در ادامه تاکید کرد که در عمل، این راهحلها که از آن تحت عنوان راهکار عربی یاد میکنند جنبه تشریفاتی دارند و به دلیل وابستگی راهبردی که پیشتر نیز به آن اشاره شد عملیاتی نیستند. مقامات کابینه اسراییل در جلسات محرمانه خودشان بعد از جلساتی که رهبران عرب با حضور یکدیگر برگزار میکنند و به اقدامات این رژیم واکنش تند نشان میدهند فقط لبخند میزنند و گاهی با خندههای بزرگ این قبیل واکنشها را به تمسخر میگیرند، اما دستاورد عملی ملموسی ارایه نمیشود. این نشاندهنده محدودیت توان عملیاتی این کشورها در تبدیل همصدایی سیاسی به اهرم واقعی بازدارنده برای خودشان است. این موضوع در ارتباط با ایران نیز صدق میکند. انتصار در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره تحلیل پیامدهای حمله اسراییل به دوحه و تاثیر آن بر مواضع و رویکرد ترکیه و مصر به عنوان دیگر کشورهایی که ادعا میشود به عنوان دیگر اهداف تلآویو درنظر گرفته شدهاند، خاطرنشان کرد: درست است که این حمله سیگنالهای مهمی به هر دو کشور ارسال کرده است اما در این بازه زمانی بعد از حمله اسراییل به دوحه، این رژیم اگرچه نه در بالاترین سطح کابینه، اما در سطح مقامات بالای این رژیم چندین بار اعلام کرده است که هیچ کشوری را خارج از دایره اقدامات احتمالی خود نمیداند و در صورت لزوم ممکن است به استانبول و آنکارا نیز حمله کند، چراکه برخی از دفاتر و سران حماس در ترکیه مستقر هستند. با این حال، باید توجه داشت که ترکیه کشور عضو ناتو با دارا بودن دومین ارتش بزرگ پس از امریکا در این پیمان است.
به باور انتصار حمله به ترکیه قابل مقایسه با حمله به کشوری کوچک مانند قطر نیست. قطر کشوری کوچک با جمعیتی عمدتا به میزان نود درصد غیرقطری و تابعیت کشورهای دیگر است و حضور نظامی و استراتژیک امریکا در این کشور پررنگ است. لذا تهدید به حمله به ترکیه میتواند پیامدهای بسیار خطرناکی داشته باشد؛ چراکه این بازیگر به هیچ عنوان در قبال تعرض به خود بیتفاوت نخواهد ماند و توانایی انجام عملیات گسترده علیه کشوری که منافعش را هدف قرار دهد، دارد. این استاد دانشگاه در ادامه گفتوگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: از طرفی این کشور این توانایی را نه تنها از منظر نظامی بلکه به لحاظ استراتژیک در خود میبیند که به هرگونه تهدید جدی برای تثبیت موقعیت خود در خاورمیانه پاسخ دهد، بنابراین مقیاس این واکنش میتواند بسیار گسترده باشد. به واقع اگر اسراییل تصمیم به آغاز حملات خود به ترکیه بگیرد یعنی آغاز جنگ جهانی سوم در خاورمیانه کلید خورده است.
به گفته انتصار درباره مصر اما ماجرا تفاوت دارد، چراکه مصر سالهاست به عنوان کشوری ضعیف به لحاظ نظامی قلمداد میشود؛ اگرچه نه در حد و اندازه بحرین و قطر. اما در هر صورت کشوری است که به مرور دچار ضعف نظامی شده است، بنابراین اگر اسراییل به قاهره حمله کند، واکنش مصر به شدت و اندازه ترکیه نخواهد بود؛ چراکه تلآویو میداند با حمله به مصر نمیتواند کل خاورمیانه را درگیر خود کند. اقدامی که تصور میشود با حمله به ترکیه محقق خواهد شد. در هر حال مصر کشوری است که اگرچه به اقدامات مخرب اسراییل بیتفاوت نخواهد ماند اما مانند ترکیه قدرت مانور در قبال اسراییل را ندارد که بخواهد منجر به بروز عکسالعملی شود. این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در ادامه به «اعتماد» گفت: حتی اگر فرض کنیم اسراییل حملهای به مصر انجام ندهد، اما روابط میان مصر و اسراییل که پیشتر به واسطه تعارضاتی که درخصوص غزه و سرنوشت آوارگان فلسطینی داشتند، دچار خدشه شده و همچنان این چالشها به قوت خود باقی خواهند ماند. ناگفته نماند که اسراییل و مصر دو بازیگر منطقه هستند که به لحاظ قدرت نظامی و دیگر مولفههای قدرت در یک سطح قرار ندارند. مصر کشوری ضعیفتر است و اسراییل بازیگری با سطح بالایی از قدرت است. این استاد دانشگاه در ادامه همچنین تاکید کرد: از طرفی اسراییل نیز همچنان درصدد است به عنوان هدف نهایی که برای خود تعریف کرده نه تنها غزه بلکه سواحل غرب رودخانه اردن را تا آنجایی که امکان دارد به تصرف خود درآورد. به عبارتی قصد دارد مساله فلسطین را از اولویت اعراب خارج کند. تنها گروهی که در این زمینه مقاومت میکنند فلسطینیان هستند که به عبارتی ضعیفترین بازیگران این داستان همان فلسطینیان هستند، لذا از مصر و دیگر کشورهای عربی برای این موضوع دیگر نمیتوان انتظار اقدام ویژهای داشت، چراکه این کشورها به دلایل تاریخی که وجود دارد خودشان را از مساله فلسطین بیرون کشاندند و همچنان زیر پرچم امریکا بازی میکنند. نه صحبتها و نه حتی تهدیدات این کشورها چندان جدی به نظر نمیرسد. انتصار در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره پیامدهای حمله اسراییل به قطر بر رویکرد پادشاهی خلیجفارس و اثرات احتمالی آن بر روند عادیسازی روابط این کشورها با تلآویو خاطرنشان کرد: لازم است تاکید کنم که رژیمهای حاکم در این کشورها ازجمله عربستان و امارات مدتها است اهداف استراتژیک خود را با اسراییل همسو کردهاند و با علم به وجود اختلافاتی میان این بازیگران و تلآویو، هرگز قصد ندارند به گونهای عمل کنند که خود را به عنوان یک قدرت مستقل و بازدارنده در برابر اسراییل معرفی کنند و این بازیگر را به چالش بکشند. به باور انتصار، به عبارتی رهبران این کشورها آینده و موقعیت و حتی موجودیت خود را جدا از اسراییل و قدرت پشتیبان آن یعنی ایالاتمتحده نمیبینند، چراکه از نگاه این پادشاهیها، اسراییل به عنوان بازیکن اصلی و مهره کلیدی واشنگتن در منطقه عمل میکند و سیاستهای امریکا اغلب از طریق اسراییل اجرا میشود. بدان معنا که، اسراییل بازوی عملیاتی و اجرایی سیاستهای منطقهای امریکا است و کشورهای خلیجفارس به خوبی میدانند که هرگونه حرکت مستقل و چالشی در برابر تلآویو، بدون هماهنگی با واشنگتن، امکانپذیر نیست.
این استاد دانشگاه در ادامه و در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» مبنی بر اثرگذاری اقدامات اخیر تلآویو ازجمله هدفگذاریهای جدیدش در حمله به مواضع دیگر کشورها، بر روابط میان این بازیگر با ایالاتمتحده تصریح کرد: اول صراحتا بگویم که این حمله و دیگر حملات کوچکترین اثری بر جایگاه اسراییل در رویکرد واشنگتن نخواهد داشت. از طرفی به باور من امکان ندارد اسراییل این عملیات را مانند سایر عملیاتش در دیگر نقاطی که تاکنون هدف قرار داده است، بدون اطلاع امریکا انجام دهد. به گفته انتصار به واقع مقامات امریکایی صرفا بعد از این اطلاعرسانی تنها توصیه کردند که این حمله به منافع واشنگتن آسیبی وارد نکند، اما در کل از این حمله مطلع بودند و شخص ترامپ نیز به طور مستقیم چراغ سبز اجرای آن را به نتانیاهو داده بود. به گفته این تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در واقع قطر نیز اتفاقا طی ماههای اخیر امریکا و شخص ترامپ را بیش از دیگر اعراب مورد تمجید و تعریف قرار داده بود! و حتی هواپیمای بزرگی نیز به رییسجمهور امریکا هدیه داد. از طرفی مقامات قطر نیز از جزییات این حمله مطلع بودند و به نظر میرسد پیش از انجام عملیات، اطلاع لازم را دریافت کردهاند؛ حال در چه بازه زمانی به طور دقیق نمیدانم شاید در دقایق پایانی مطلع شده باشند.
انتصار در پاسخ به پرسشی دیگر درباره چرایی انتخاب دوحه به عنوان هدف حمله اخیر اسراییل با وجود اینکه این کشور میزبان یکی از بزرگترین پایگاههای امریکا و همزمان میزبان تعدادی از رهبران حماس است، گفت: اول تاکید داشته باشم که این حمله در میانه انجام مذاکرات آتشبس میان حماس و اسراییل انجام شد اما واقعیت این است که نتانیاهو به هیچ عنوان به حل مساله فلسطین یا گفتوگوهای منطقهای برای حل مشکل اعتقادی ندارد و تمام مذاکرات ظاهری میان رهبران حماس و اسراییل با میانجیگری قطر یا مصر صرفا به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف نظامی این رژیم مورد استفاده قرار میگیرند.
به گفته این استاد دانشگاه، هدف اصلی از این حملات در نقاط مختلف، تضعیف حماس و به طور کلی مقاومت فلسطین است. حتی اگر مذاکراتی نیز به سرانجام برسد قطعا نتایج محدودی به دنبال خواهد داشت و صرفا به آزادی تعدادی از اسرای دو طرف منجر خواهد شود، لذا این مذاکرات که در ادوار مختلف با هدف حل مساله فلسطین انجام شده و میشود، هیچ کمکی به حل بحران نمیکند. از نگاه نتانیاهو، طرف مقابل یعنی حماس و هر واسطهای که وارد گفتوگو میشود، صرفا به عنوان ابزاری برای پیشبرد جنگ به حساب میآید، از همین رو این بازیگر هیچ محدودیتی برای اقدامات خود قائل نیست و اهرم جنگ همچنان در دستان نتانیاهو باقی است. انتصار همچنین یادآورد شد: رویکرد اسراییل مشابه بازی در جهانی با محوریت قانون جنگل است؛ به عبارتی دیگر تا زمانی که هیچ قدرتی نتواند مانع اقدامات نتانیاهو شود، پیشرویهای اسراییل ادامه خواهد داشت. تنها زمانی محدودیتی اعمال میشود که طرف مقابل بتواند واکنش جدی و موثری نشان دهد و بتواند در مقابل اقدامات تقابلی تلآویو ایستادگی کند که تاکنون شاهد چنین اقدامی از سوی اعراب نبودهایم.
این پژوهشگر مسائل منطقه در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره احتمال تاثیر اقدامات اسراییل در منطقه بر حیات و آینده سیاسی بنیامین نتانیاهو گفت: من با این تحلیل موافق نیستم که اقدامات تهاجمی نتانیاهو در منطقه ممکن است منجر به تیرگی روابط او با ترامپ شود، چراکه روابط نزدیک نخستوزیر اسراییل با رییسجمهور فعلی امریکا تا زمانی که دونالد ترامپ خود در راس کار باشد ادامه خواهد داشت. البته اگر در مقطعی اقدامات بیچارچوب نتانیاهو به سطحی برسد که برای واشنگتن غیرقابل پذیرش باشد، ممکن است امریکا فشار بیاورد تا نخبگان داخلی اسراییل خود زمینه را برای کناز زدن نتانیاهو آماده کنند، اما حتی در این صورت نیز موقعیت نتانیاهو در کابینه اسراییل بسیار قوی است. او با وجود مخالفانی که دارد، از محبوبیت بالایی برخوردار است و اکثریت مردم اسراییل از سیاستهای او حمایت میکنند. به باور انتصار، بنابراین هیچ سناریویی برای حذف فوری نخستوزیر اسراییل از صحنه سیاسی وجود ندارد، هرچند سن نتانیاهو بالا است و ممکن است در آینده به دلیل کهولت سن مجبور به کنارهگیری شود. به گفته انتصار، نتانیاهو حتی در میان گروههایی که پشتیبان تمامعیارش نبودند نیز حامیان جدی دارد. همچنین نفوذ گروههای حامی اسراییل در ساختارهای قدرت امریکا ازجمله در کنگره، کابینه ترامپ و میان جامعه مسیحیان افراطی بسیار گسترده در سالهای اخیر تقویت شده است. این نفوذ در سطحی قرار دارد که در پنجاه سال گذشته بیسابقه بوده و تضمین میکند که هیچ تهدید داخلی جدی برای کاهش قدرت یا نفوذ اسراییل در واشنگتن وجود ندارد. انتصار همچنین در پایان این گفتوگو بر این نکته تاکید کرد که در روابط بینالملل، بازدارندگی حقیقی اهمیت بسیاری دارد، لذا نه ملاقاتها و نه نشستها یا محکومیتهای بیثمر هیچگاه به اهرمی تحت عنوان بازدارندگی دراختیار کشورها تبدیل نخواهد شد. واقعیت این است که تا به امروز هیچ یک از کشورهای عربی خلیجفارس به تنهایی یا به صورت گروهی نتوانستهاند بازدارندگی واقعی در برابر اسراییل و شخص نتانیاهو ایجاد کنند، بنابراین من شخصا هیچ امیدی به نشستهای
پیش رو، ازجمله جلسات اخیر که تحت عنوان نشستهای اضطراری برگزار میشود، ندارم. این قبیل نشستها صرفا موضوعات حاشیهای هستند و قادر به حل مساله اصلی نخواهند بود.