حرکت معنادار چینی ها چه بود؟
هرچه هست، چین با نمایش دستاوردهای نظامی خود، مخصوصاً ظرفیت موشکهای هستهای زمینپایه، دریاپایه و فضاپایه، خودنمایی نظامی کرد. این خودنمایی نظامی با نمایشهای معنادار دیپلماتیک نیز همراه بود.

سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
چین با چندین رخداد قابل توجه که دارای جنبههای توأمان نمادین و محتوایی بود، در آغاز سپتامبر ۲۰۲۵، نیمه اول سوم شهریور ۱۴۰۴، در کانون توجه بینالمللی قرار گرفت.
برگزاری اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، دیدار سران چین، روسیه و هند و رژه نظامی هشتادمین سالگرد پایان جنگ دوم جهانی و پیروزی بر ژاپن، توجه مراکز سیاسی و تحلیلی دنیا را به خود جلب کرد.
حضور پوتین، رهبر روسیه، و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، در کنار شی، رهبر چین، در میدان تیانآنمن برای بازدید از رژه، حتی جلب توجه ترامپ هم کرد و او توئیتی زد که در آن به طعنه گفت آنها مشغول توطئه علیه ایالات متحدهاند و البته روسها در پاسخ گفتند چیزی که ذهن آنها نبوده، توطئه علیه آمریکا است.
هرچه هست، چین با نمایش دستاوردهای نظامی خود، مخصوصاً ظرفیت موشکهای هستهای زمینپایه، دریاپایه و فضاپایه، خودنمایی نظامی کرد. این خودنمایی نظامی با نمایشهای معنادار دیپلماتیک نیز همراه بود.
این کنش و واکنشها پرسشی را به میان میآورد که نسبت چین با روابط بینالمللی چیست و چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟ در پاسخ، «روندهای خیزش جهانی چین»، «روایتهای دیگران در مورد برآمدن جهانی چین» و «روایتهای چینیها از وضعیت خود» میتوانند تا حدودی تصویری از چین در جهان امروز به دست دهند.
واقعیت غیرقابلانکاری است که چین بهتدریج به قدرتی جهانی و غیرقابلانکار تبدیل شده است. در این روند تدریجی، چین، با تأثیرپذیری از حکمت و نگرشهای بومی و کهنپیشهٔ فرهنگ و تمدن چینی، به بازسازی اقتصادی خود پرداخت و با استفاده از انواع و اقسام برنامهها بر اقتصاد تمرکز کرد؛ سرمایهگذاری خارجی را سامان داد؛ صنایع را گسترش داد؛ زیرساختها را جدی گرفت و توانست میلیونها نفر را از خط فقر خارج کند و درآمد سرانه را افزایش دهد.
در یک کلام، چین فقیر، در حدود چهار دهه، ثروتمند شد. در این مدت، چین از منازعات منطقهای و بینالمللی تا حدود زیادی خود را کنار کشید و به تعبیر یکی از کارشناسان برجسته، در زمانی که بعد از پایان جنگ سرد، آمریکا با لشکرکشی به خاورمیانه هم آن منطقه را خراب میکرد و هم تصویر خود به عنوان یک قدرت بزرگ را تخریب میکرد، چین مشغول ساختن خود و تصویر خود بود.
البته این روند راحتی هم نبود و چین از درون و بیرون با چالشهایی روبهرو بود ولی آنها را مدیریت کرد. آنچه که در این روندشناسی حائز اهمیت است، اولویت مشخص چین بود؛ اولویتی که بر توسعه اقتصادی شکل گرفته بود. چین همه چیز را در جهت توسعه اقتصادی بهکار گرفت. نتیجه، روند تدریجی، حسابشده و با استحکام چین در عرصه بینالمللی بود.
اما به مجرد اینکه چین، مخصوصاً از نظر اقتصادی و تکنولوژیکی، اوج گرفت، رقابت جهانی میان چین و آمریکا تبدیل به یک احتمال جدی در روابط بینالمللی شد. روایتسازی در مورد برآمدن چین، مخصوصاً در ایالات متحده، جدی شد و مجموعه و منظومهای در نوشتارها و گفتارهای استراتژیک مطرح شد که ترکیبی قابلتوجه از عناصر امنیتی و ابعاد روانی را به نمایش میگذارند.
جالب اینکه برخی با نگاه تحقیرآمیز به چین نگریسته و به ضعفهای چین تأکید میکنند. رابرت کاپلان، نویسنده پُرکتاب آمریکایی که عمدتاً بر ژئوپلتیک تأکید میکند، در کتاب جدید و البته قابل اعتنای خود که بیثباتی در جهان امروز را برجسته میکند، از برآمدن چین به عنوان «صعود شکننده» یاد میکند. نویسنده دیگری در ایالات متحده از چین به عنوان «امپراتور لرزان» یاد میکند.
بخش دیگر روایتسازی از چین، در کنار عناصر روانی، با اخطارگرایی چین را دارای برنامهای برای جانشینی نظم آمریکایی میداند؛ راش دوشی از زمرهٔ این اخطارگرایان است. عنوان کتاب او که توسط دکتر مهدی انصاری ترجمه شده، خود گویای این روایت است: «بازی طولانی: استراتژی کلان چین برای جانشینی نظم آمریکایی».
روایتسازی اخطارگرایانه همچنین بر محور کره شمالی، روسیه، چین و ایران تأکید دارد و آن را محوری اقتدارگرایانه در مقابل دموکراسیهای غربی میبیند. این روایتها رنگارنگ و متنوعاند. اما خود چینیها، با آگاهی از حساسیت روایت در جهان امروز، روایتهای خود را ساختهاند که مخصوصاً در رژه نظامی به میان آوردهاند. چین روایتِ برآمدنِ صلحآمیز و صلحگرایی را عرضه میکند و قدرت نظامی در حال رشد خود را در آن چارچوب قالببندی میکند.
سخنرانی شی در این مراسم، عناصر و دالهای گفتمانی قابلتوجهی را بهکار گرفته است. دالهای گفتمانی او، در واقع، در مقابل گفتمان ترامپ است.
هر چه هست، هیچ روایتی را نمیتوان همهجانبه قبول کرد یا همهجانبه رد کرد. عناصر گفتمانی هر یک از این گفتمانها نیاز به شالودهشکنی دارد. اما در مارپیچ این زرقوبرقهای گفتمانی در عرصهٔ روایتسازی و نمایش تسلیحات رنگارنگ و پیشرفته در رژه نظامی، واقعیتی غیرقابلانکار وجود دارد و آن این است که چین تبدیل به کنشگری در عرصهٔ بینالمللی شده است که غرب و ایالات متحده نمیتوانند آن را تحقیر کنند، نادیده بگیرند و مهار کنند.