به روز شده در
کد خبر: ۳۲۸۸۸

صدای خاموش شده امنیت نمی‌آفریند

فعالیت پلتفرم کارزار از 24 تیرماه امسال به دستور دادسرای فرهنگ و رسانه به مدت سه ماه متوقف شد و از آن تاریخ تا بیش از دو هفته امکان راه‌اندازی کارزار جدیدی هم در آن وجود نداشت.

صدای خاموش شده امنیت نمی‌آفریند
اعتماد

روزنامه اعتماد گفتگوئی را با مجتبی قلی پور منتشر کرده است:

فعالیت پلتفرم کارزار از 24 تیرماه امسال به دستور دادسرای فرهنگ و رسانه به مدت سه ماه متوقف شد و از آن تاریخ تا بیش از دو هفته امکان راه‌اندازی کارزار جدیدی هم در آن وجود نداشت. ظاهرا کارزار درخواست استیضاح مسعود پزشکیان و همزمانی آن با جنگ و پساجنگ به عنوان یکی از دلایل توقف کارزار مطرح بود آن هم در شرایطی که تا پیش از این کارزارهای دیگری با همین موضوع به اشکال مختلف در این پلتفرم راه‌اندازی شده بود. کارزار شبیه به وب‌سایت change.org است که از خرداد سال 1396 به عنوان یک پلتفرم بی‌طرف که در تالیف و انتشار محتوای نامه‌ها و امضاها دخالتی ندارد، راه‌اندازی شد و مورد استقبال قرار گرفت. این اما نخستین‌بار نیست که کارزار با محدودیت روبه‌رو شده است. آذر سال گذشته حامد بیدی، مدیر پلتفرم کارزار در توییتر از برخی فشارها نسبت به کارزار خبر داد و نوشت: «یکی الان زنگ زد، گفت از پلیس امنیت تماس می‌گیرم، تمام کارزارهای مخالفت با ‎قانون حجاب و عفاف رو حذف کنید! گفتم دستور قضایی لازم داره. گفت دستور قضایی رو الان دارم بهت ابلاغ می‌کنم دیگه! گفتم تلفنی نمیشه، رسما باید ابلاغ بشه.» بهار امسال دو کارزار آنلاین اعتراضی درباره پیامک‌های هشدار حجاب که از اواخر اسفند ۱۴۰۳ در اصفهان آغاز شده و در فروردین ۱۴۰۴ به تهران، شیراز، گیلان و سایر شهرها سرایت کرده بود، به دستور مقام قضایی مسدود شدند. کارزار حمایت از رفع حصر و کارزار حمایت از محسن رنانی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان از جمله دیگر کارزارهایی بودند که سال گذشته با دستور توقف مواجه شدند. حالا یک منبع آگاه درباره محدودیت‌های تازه‌ای که برای این کارزار رقم خورده، به «اعتماد» می‌گوید که کارزار استیضاح پزشکیان به پشتوانه کاربران انقلابی به راه افتاده بود، بنابراین زمانی که متوقف شد درباره دلیل توقف توضیحاتی داده شد تا مشخص شود که توقف سلیقه‌ای نبوده و طی روند قانونی اتفاق افتاده است.«مسوولیت محتوای منتشرشده در کارزار بر عهده کاربران است. این پلتفرم صرفا فضای انتشار فراهم می‌کند و الزاما به معنای تایید محتوای پویش‌ها نیست. هر ماه بیش از ۱۵۰۰ کمپین در کارزار منتشر می‌شود و طبیعتا مدیریت پلتفرم در جریان تمام جزییات آنها نیست.» در حال حاضر البته پس از ۱۶ روز وقفه، کارزارهای جدیدی روی این پلتفرم منتشر و مجددا به صورت محدود فعال شده، اما شبکه‌های اجتماعی کارزار و مدیر آن همچنان توقیف است و احتمالا سایه این محدودیت‌‌ها به راحتی از سر کارزار برداشته نخواهد شد.«اعتماد» به همین بهانه گفت‌وگویی با مجتبی قلی‌پور، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی داشته و موضوع و کارکرد این دست کارزارها را با توجه به تجربه‌های جهانی مورد بررسی قرار داده است. او معتقد است که پلتفرم‌هایی مثل کارزار با رویه‌ای قانونی، مدنی، مسالمت‌آمیز، شفاف، بی‌طرفانه، گفت‌وگومحور و متمرکز بر طرح مطالبات مشخص و حل مساله، بدیلی نیرومند برای این فضای رادیکال هستند و محدودیت و ممنوعیتشان قطعا به نفع هیچ کسی که دغدغه توسعه و امنیت ایران را دارد، نخواهد بود: « اثر محدودیت برای پلتفرم کارزارها و به‌طور کلی‌تر محدودیت‌های مشابه برای پلتفرم‌های رسانه‌ای و هر نوعی کنشگری مسالمت‌آمیز و قانونی، در کوتاه‌مدت سرخوردگی و ناامیدی جمعی است، اما در بلندمدت میدان دادن به رادیکالیسم است.» این گفت‌وگوی مشروح را در ادامه می‌خوانید. 

 سابقه حضور کارزارها در جهان به چه زمانی بر می‌گردد؟

طومارنویسی یا امضا کردن petition شکلی از کنش جمعی است که سابقه دیرینه‌ای در خیلی از جوامع دارد. در واقع طومارنویسی یا آن طور که در ایران معروف شده، کارزار نویسی یکی از اشکال کلاسیک کنش سیاسی-اجتماعی است که حالا در عصر اینترنت، همسنگ‌های آنلاین خیلی مشابهی هم پیدا کرده و البته خیلی گسترده‌تر هم شده است. در عصر اینترنت، ابتدا ایمیل‌ها برای این هدف به کار می‌رفتند، مثلا به این شکل که طومار به ایمیل الصاق می‌شد و بین جمعیت وسیعی دست‌به دست می‌شد تا امضاها جمع‌آوری شوند و سپس به دست مقام یا نهاد مسوول می‌رسید. به این طومارها، طومارهای ایمیلی می‌گفتند که نسل اول طومارنویسی آنلاین است و حتی امروز هم در برخی جوامع کوچک محلی به کار می‌روند. از سال 1999 وب‌سایتی به آدرس petitiononline.com به‌طور اختصاصی برای این منظور راه‌اندازی شد که ایرانیان هم طومار معروف اعتراض به نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی را روی آن امضا کردند. بعدا این پلتفرم بهchange.org واگذار شد که تا زمان ما همچنان معروف‌ترین پلتفرم بین‌المللی امضای طومار آنلاین است و ایرانیان هم آن را به خوبی می‌شناسند و هنوز هم از آن استفاده می‌کنند. پلتفرم‌های ملی هم خیلی رایج هستند که حتی در بعضی موارد خود حکومت‌ها آنها را راه‌اندازی کرده‌اند تا مسیری نهادینه برای طرح مطالبات و شکایت‌ها باشد. مهم‌ترین اینها پلتفرم «ما مردم» است که دولت ایالات متحده آن را در سال 2011 با شعار «صدای شما در حکومت ما» روی سرور وب‌سایت کاخ سفید راه‌اندازی کرد و در واقع پلتفرم رسمی امضای تومارهای مربوط به سیاست‌های داخلی وخارجی ایالات متحده امریکاست. پارلمان انگلستان هم به صورت رسمی روی سرور خودش بخشی را برای امضای طومار اختصاص داده است. در حال حاضر این شیوه کنشگری در تقریبا تمام کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه پذیرفته شده است و با مطرح شدن مفهوم «مشارکت الکترونیک» به عنوان یک ارزش و شاخص توسعه اطلاعاتی، در بسیاری از کشورها خود حکومت‌ها تلاش می‌کنند در وب‌سایت‌های دولتی چنین امکانی را ایجاد کنند. 

   این کارزارها چه کارکردی برای پیشبرد اهداف اجتماعی و سیاسی دارند؟

از اوایل دهه 2000 بحث جنبشی شدن جوامع غربی مطرح شده که به معنای آن است که در این جوامع، مسیرهای نهادی سیاست به نفع مسیرهای غیرنهادی از جمله جنبش‌های اجتماعی در حال از دست دادن مشروعیت خود هستند. به موازات این تحول، این جوامع سعی کردند فرآیند جنبشی شدن جامعه را در مسیرهای مسالمت‌آمیز هدایت کنند و از جمله این ابتکارات، یکی همین اقبال به کنش‌های جمعی آنلاین از جمله به شکل طومارنویسی آنلاین یا اینترنتی بوده است. حکومت‌ها هم به ویژه در جوامع دموکراتیک از این مسیرهای بدیل استقبال کرده‌اند که یکی از نمودهای آن همین پلتفرم‌های دولتی طومارنویسی و امضای طومار بوده است که اشاره کردم. بنابراین، کارزارها فوق‌العاده مهم بوده‌اند، چون آنها امروز بخش مهمی از همان کارکردی را ایفا می‌کنند که سابقا انتظار می‌رفت نهادهای انتخاباتی و دموکراتیک آنها را انجام دهند. طومارها ابزارهای ساده‌، ارزان و در دسترسی هستند و نماد نوعی دموکراسی مستقیم هم محسوب می‌شوند که در جوامع پیچیده و بزرگ ما شیوه‌ای ناممکن و فراموش‌شده محسوب می‌شود. آنها در واقع نمادی از سیاست جنبشی در جوامع ما هستند، اما در عین حال حکومت‌ها هم از آنها استقبال کرده‌اند، چرا که ماهیت مدنی و مسالمت‌آمیزی دارند و در مرز بین سیاست جنبشی و سیاست نهادی حرکت می‌کنند.

 آیا چنین کارزارهایی در طول زمان به اهداف خود رسیده‌اند؟

چالش‌برانگیزترین مناقشه در مورد کارزارهای آنلاین، میزان اثربخش بودن آنهاست. مخالفان آنها را نمونه بارز اسلکتیویسم و «مبارزه از زیر پتو» می‌دانند که باعث ایجاد حس کاذبی از رضایت و احساس تاثیرگذاری، البته بدون هیچ تاثیرگذاری واقعی می‌شود. در مقابل، مدافعان علاوه بر اشاره به موارد متعدد موفقیت این کمپین‌ها، به اهمیت جلب‌توجه افکار عمومی به این مسائل و در واقع تاثیرگذاری غیرمستقیم بر فرآیند تصمیم‌گیری و چرخه سیاستگذاری صحبت می‌کنند. این مناقشه همچنان گشوده است، اما تردید در کارآمدی کارزارهای آنلاین، مانع از گسترش آنها و حتی پذیرش آنها توسط داویر حکومتی نبوده است. در خیلی از کشورها این شیوه کنشگری در حال تبدیل به بخشی از سیاست متعارف است و حکومت‌ها تلاش می‌کنند رویه‌های مشخص و نظام‌مندی برای رسیدگی به طومارها ایجاد کنند. با گسترش حکمرانی پلتفرمی در جهان از یک سو، و بی‌اعتمادی فزاینده به سیاست نهادی و باواسطه از سوی دیگر، به نظر می‌رسد این شیوه کنشگری در آینده همچنان با گسترش و اقبال مواجه باشد و مردم و حکومت‌ها بیش از پیش از آن استقبال کنند.

   رابطه کارزارها با حاکمان و دولتمردان چطور تعریف می‌شود؟آیا دولتمردان جهان محدودیتی برای آنها قائل هستند؟

با توجه به کارکرد بسیار مهمی که این کارزارها دارند، هرچه زمان می‌گذرد حکومت‌ها و دولتمردان بیشتر تلاش می‌کنند این شیوه کنشگری را به رسمیت بشناسند یا حتی آن را ترویج کنند. در شرایطی که اعتماد به احزاب سیاسی و سیاستمداران به کمترین میزان طی چند دهه اخیر رسیده و سیاست حزبی در دوران افول (اگر نگوییم غروب) خود به سر می‌برد، دولت‌های غربی و حتی برخی دولت‌های اقتدارگرای نوخواه مثل کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، به استقبال شیوه‌های کنشگری نوینی رفته‌اند که در مرز بین سیاست جنبشی و سیاست نهادی عمل می‌کنند. البته بسته به اینکه این شیوه‌ها در کدام کشور به کار روند، واکنش‌ها متفاوت است اما به‌طور کلی، روندها حکایت از گسترش این شیوه کنشگری و استقبال فزاینده حکومت‌ها از این شیوه‌ها و حتی حمایت و ترویجشان از طریق خود نهادهای دولتی دارد.

در ایران اولین کارزارهای جمع‌آوری امضا چطور شکل گرفت؟

مشخص کردن دقیق اینکه اولین کارزار اینترنتی در ایران چه بود و چطور شکل گرفت، کار خیلی سختی است. اما شاید یکی از مهم‌ترین این کارزارها که در حافظه تاریخی ما مانده، طوماری بود که در سال 2008 (اسفند 1386) با هدف وادارکردن شرکت گوگل به رعایت امانت و صداقت در خصوص نام درست خلیج فارس در نقشه آنلاین این شرکت یا همان Google Earth تهیه شده بود. بعد از درج نام مجعول خلیج عربی در کنار نام خلیج فارس روی نقشه Google Earth از اول ژانویه سال ٢٠٠٨، یک ایرانی با نام «ایمانی» در تاریخ ١٩ فوریه ٢٠٠٨ (اوایل اسفند 13٨٦) طوماری در سایت petitiononline خطاب به تمام رسانه‌های بین‌المللی و مدیران گوگل زمین تهیه کرد که در آن پیشینه تاریخی و اسناد رسمی پشتیبان نام خلیج فارس اشاره شده بود. فقط بعد از دو ماه از گذشت انتشار این طومار، تعداد امضاهای آن به بیش از ٢٧٠‌هزار رسید و این طومار اعتراضی در رتبه اول فعال‌ترین طومارهای سایت www.petitiononline.com قرار گرفت. از آن پس تدارک طومار آنلاین به مناسبت‌ها و برای موضوعات مختلف کنشی رایج در میان ایرانیان بوده است. اغلب این طومارها ماهیت اعتراضی دارند و بیشتر نوعی شکواییه توام با درخواست رسیدگی محسوب می‌شوند. تا قبل از تاسیس پلتفرم کارزار، طومارهای آنلاین ایرانیان در درگاه‌های بین‌المللی ثبت می‌شدند، اما از آن به بعد این شیوه کنشگری به پلتفرم بومی کارزار منتقل شد. عملکرد حرفه‌ای و مستقل این پلتفرم باعث شد که خیلی استقبال و اعتماد خوبی به آن صورت بگیرد به نحوی که تا اواخر دهه 1390 کارزار توانست اعتمادی فراجناحی را به دست بیاورد.

   و آیا چنین کارزارهایی در ایران همان کارکرد جهانی را داشت و اساسا چقدر توانست به اهداف خود برسد؟

کارزارها در همه جهان کمابیش هدف مشابهی دارند، اما بسته به بستر سیاسی و اجتماعی و نوع روابط جامعه و حکومت، ممکن است تفاوت‌های محتوایی و رویکردی زیادی داشته باشند. کارزارهای اولیه ایرانیان عمدتا جهت‌گیری بین‌المللی داشتند که نمونه بارز آنها همین کارزار درخواست رعایت امانت در نام خلیج فارس یا کارزار محکومیت قتل عام ایرانیان در جنگ جهانی اول توسط استعمار انگلیس بود. در واقع عمدتا گمان می‌رفت چون کارزار در پلتفرمی بین‌المللی امضا می‌شود، پس احتمالا باید مخاطبی بین‌المللی هم داشته باشد. به تدریج کارزارها محتوای سیاسی‌تر و سیاستی‌تری یافتند. کارزارهایی که در پلتفرم‌های خارجی امضا می‌شدند ماهیت رادیکال‌تر و همچنان بخش زیادی از آنها مخاطب بین‌المللی داشتند تا از این طریق جمهوری اسلامی را برای تن دادن به درخواستشان تحت فشار قرار دهند. اما با انتقال بخش زیادی از کارزارها به داخل از اواخر دهه 1390، مخاطب به سیاستگذار داخلی تغییر کرد و کارزارها هم از کمپین‌های رادیکال فشار بر حکومت عمدتا به واسطه بسیج افکار عمومی ملی و جهانی، به شیوه‌های طرح مطالبات و شکواییه‌ها از طریق گفت‌وگوی مستقیم با تصمیم‌گیران داخلی، اعم از محلی و ملی تغییر کردند. بنابراین، به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، کارزارها در ایران هم به همان ماهیت رایج در کشورهای دموکراتیک نزدیک شده‌اند و در بسیاری از موارد به موفقیت‌های خوبی هم رسیده‌اند. البته همان بحث‌هایی که در دنیا درباره اثربخشی کارزارهای آنلاین وجود دارد، در ایران هم حتی با شدت بیشتری مطرح است، اما به نظر می‌رسد اگر درک موسعی از مفهوم اثربخشی داشته باشیم، در مجموع بتوانیم بگوییم طومارهای آنلاین نقش بزرگی در حوزه عمومی ایران داشته‌اند که متاسفانه هنوز مطالعه منسجم و دقیقی درباره آن صورت نگرفته است.

ظاهرا محدودیت‌هایی طی هفته‌های گذشته برای پلتفرم کارزار به عنوان تنها کارزار موثر، در ایران اتفاق افتاده، این محدودیت‌ها به چه دلیل است و از چه نگاهی ریشه می‌گیرد؟

چیزی که به‌طور رسمی می‌دانیم، این است که یک تعلیق 3 ماهه از اواخر تیر ماه به خاطر انتشار کارزاری برای درخواست استیضاح رییس‌جمهور پزشکیان ایجاد شده است. کارزاری که از موضوع آن مشخص است توسط همان جریانی راه‌اندازی شده که خود را نیروهای حامی انقلاب و گاهی «هسته سخت نظام» می‌نامند. این البته ثابت می‌کند که کارزار واقعا پلتفرمی مستقل است و همه گرایش‌های سیاسی قانونی موجود در کشور آن را سکویی برای طرح مطالباتشان می‌دانند.

اما از این دلیل مشخص که بگذریم، کارزار از همان ابتدای راه‌اندازی تحت فشارها و محدودیت‌ها بوده و تا جایی که می‌دانم در ماه‌های اخیر، حتی پیش از جنگ 12 روزه، این فشارها افزایش یافته بود. بنابراین به نظر من ایجاد محدودیت برای کارزار برآمده از برداشت نادرست از امنیت ملی و عوامل فزاینده یا فرساینده آن است. من بیش از ده‌ سال است که درباره رابطه اینترنت و رفتار سیاسی به‌طور عام و اینترنت و امنیت ملی به‌طور خاص مطالعه می‌کنم و شکی ندارم که پلتفرمی مثل کارزار در خدمت ثبات سیاسی و امنیت ملی است. می‌توانم بگویم کارزار یک پلتفرم بومی به معنای واقعی و عالی کلمه است. در آنجا صداهای محلی همانقدر شنیده می‌شوند که دستورکارهای ملی. مطالبات صنفی و سازمانی، در کنار مطالبات کلان‌تر اجتماعی و سیاسی جای طرح می‌یابند. تا جایی که می‌دانم ما حتی در سطح بین‌المللی هم نمونه‌هایی به این خوبی نداریم. پس ما اگر به دنبال پلتفرم بومی هستیم باید از کارزار استقبال کنیم. از هر منظری که نگاه کنیم کارزار در خدمت جامعه ایران و حتی با اطمینان می‌توانم بگویم در خدمت حکمرانی در ایران است. کارزاربستر یک بازی برد-برد بین جامعه و حکومت است؛ از یک طرف جامعه مشارکت مدنی، حساسیت جمعی به مسائل خرد و کلان کشور، فرهنگ مطالبه مدنی و مسالمت‌آمیز، کار جمعی و رویکرد حل مسائل مشخص به جای بدبینی تعمیم‌یافته را یاد می‌گیرد و تمرین می‌کند و از طرف دیگر حکمرانی، هم در سطح محلی و هم ملی، فرصتی بی‌نظیر برای شنیدن، دانستن، رصد کردن و عمل کردن می‌یابد. امنیت ملی خروجی همین تعامل است نه سکوت و سکونی که در عمق خود بذرهای یأس، انفعال، بدبینی، بی‌اعتمادی و بیگانگی را می‌پرورد. اما این قبیل محدودیت‌ها و تقابل‌ها نشان می‌دهد که ما مسائل را وارونه می‌فهمیم و فرصت‌ها را تهدیدانگاری می‌کنیم. در مجموع گمان می‌کنم اعمال محدودیت بر کارزار و پلتفرم‌های مشابه، برآمده از ناتوانی ما در تفکیک و تمییز بین فرصت و تهدید و عوض شدن جای این دو در نظام تحلیلی و شناختی ماست. 

یک بحث حقوقی در این میان وجود دارد و آن دوگانه مسوولیت پلتفرم برای محتوای انتشاریافته بر بستر آن یا مسوولیت کاربر است. در ایران در این زمینه خلأ جدی داریم که در عمل باعث شده گاه کاربر و گاه پلتفرم تحت پیگرد قرار بگیرند. البته به نظر می‌رسد رویکرد مسوولیت پلتفرم غلبه بیشتری دارد و این رویکرد غالب، در مورد پلتفرم‌های خارجی به فیلترینگ و در مورد پلتفرم‌های داخلی به محدودیت و توقیف و حتی پیگرد قانونی مالکان و مدیران انجامیده است. این بحث پیچیدگی‌هایی دارد، اما در کل رویکرد مسوولیت پلتفرم مثل این است که مثلا جاده را برای وقوع تخلف رانندگی در آن جریمه یا ممنوع کنیم. من بیشتر از این وارد بحث نمی‌شوم، چون متخصص آن نیستم. 

اما من مساله را بیشتر ریشه در نوع نگاه غالب دستگاه حکمرانی به اینترنت و وب می‌دانم. شاید اولین اشتباه بزرگ این باشد که ما اینترنت را عامل و مسبب روندهای جامعه می‌دانیم نه ادامه و بازتاب آن. میل بنیادین ما به ساده‌سازی و توطئه‌انگاری، باعث شده بر این رویکرد اصراری بی‌ارتباط با واقعیت داشته باشیم. مثلا مطالعات افرادی مثل رونالد اینگلهارت نشان می‌دهد که روندهایی مثل فردگرایی، سکولار شدن، برجسته شدن ارزش‌های خوداِبرازی، اهمیت یافتن آزادی‌‌های فردی و سبک زندگی، روندهایی جهانی هستند که بعد از جنگ جهانی دوم در همه کشورهایی که گام در مسیر توسعه و رونق گذاشته‌اند، مشاهده می‌شود. اما ما تحول فرهنگی جامعه‌مان را که عمدتا نتیجه برخی نمودهای توسعه به ویژه در دهه‌های 1370 و 1380 است و البته پدیده نشر فرهنگی و جهانی شدن هم آن را تشدید می‌کند، به سادگی به اینترنت یا توطئه خارجی که آن هم با ابزار اینترنت محقق می‌شود، نسبت می‌دهیم. در واقع درک ما از اینترنت و رابطه آن با جامعه و سیاست دچار اعوجاج و انحرافی است. در نوعی جبرگرایی تکنولوژیک و یک رویکرد نئولادیستی گیر افتاده‌ایم که گمان می‌کنیم اینترنت مسبب بسیاری از آسیب‌ها و بیماری‌های اجتماعی و سیاسی ماست، در حالی که مطالعات عمیق‌تر و با رویکرد علمی نشان می‌دهند که اینترنت هیچ تاثیر مشخص و متعینی بر سیاست و جامعه ندارد و با توجه به بستر اجتماعی‌اش بروندادهای متنوعی ایجاد می‌کند. 

 و نتیجه اعمال محدودیت‌ها برای این ابزار مطالبه اجتماعی چیست؟

اجازه بدهید به این پرسش از منظر امنیت ملی و ثبات سیاسی پاسخ دهم، چون فکر می‌کنم این دغدغه مشترکی است که بر مبنای آن می‌توانیم گفت‌وگو کنیم. نگاهی به برخی آمارهای پلتفرم کارزار بیندازیم. کارزار تا حالا میزبان بیش از 51 میلیون امضا بوده که حدود 20 میلیون کاربر آنها را ثبت کرده‌اند. یعنی تقریبا یک چهارم جمعیت ایران حداقل یک بار کارزاری را امضا کرده‌اند. فقط در سال 1403 بیشتر از 7 هزار کارزار در این وب‌سایت ثبت شده است. طبق گفته مدیرانش ماهانه 1500 کارزار در این پلتفرم ثبت می‌شود. به نظرم این آمار خیره‌کننده است، اما تهدید نیست. تهدید این است که اولا این مجرا بسته یا محدود شود و ثانیا ما تحلیلی از این کارزارها و فراز و فرود و نوعشان نداشته باشیم.

تصور کنید کارزار در سال 1403 وجود نداشت. آیا آن 7 هزار طومار ثبت شده در جامعه از بین می‌رفت؟ آیا مطالبه طرح نشده باعث رضایت می‌شود؟ آیا صدای خاموش‌شده امنیت می‌آفریند؟ آیا مقامات سازمانی، محلی و ملی می‌توانستند با این سهولت و دقت از این 7 هزار مطالبه مطلع شوند؟ اگر طومار «مخالفت با طرح‌های محدودکننده اینترنت بین‌المللی و فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی» یا همان مخالفت با طرح صیانت در تیرماه 1400 با بیش از یک میلیون  و200 هزار امضا نبود و این طرح در مجلس تصویب می‌شد، آیا این قانون به نفع کشور بود یا به قانونی که ممکن بود تا سال‌ها محل منازعه باشد، تبدیل می‌شد؟بسیار دیده‌ام که کارزار از جانب کسانی که طبع و ذائقه سیاسی رادیکال‌تری دارند به ایفای نقش «سوپاپ اطمینان» متهم شده است. این سخن درست است، اما اتهام نیست، چون اساسا دموکراسی، انتخابات، مجلس، مطبوعات، حزب، نظام قضایی و بسیاری از نهادهای مدرن دیگر هم سوپاپ اطمینان هستند. 

بنابراین اثر محدودیت برای پلتفرم کارزارها و به‌طور کلی‌تر محدودیت‌های مشابه برای پلتفرم‌های رسانه‌ای و هر نوعی کنشگری مسالمت‌آمیز و قانونی، در کوتاه‌مدت سرخوردگی و ناامیدی جمعی است، اما در بلندمدت میدان دادن به رادیکالیسم است. همان‌طور که تحلیل‌های داده‌کاوانه نشان می‌دهند در چند سال اخیر، به ویژه بعد از سال‌های 1398 و 1401 نمودهای رادیکالیسم در فضای آنلاین بروز و ظهور بیشتری یافته است. اقبال به گروه‌ها و گفتمان‌های رادیکال شدت بیشتری یافته، مخالفت‌ها و نکوهش‌ها وجه رادیکال‌تری یافته و عمدتا از سطح سیاست (policy) و کارگزار خرد و میانی به سطوح کلان‌تر گذار پیدا کرده است، اهانت و خشونت کلامی بین دیدگاه‌های سیاسی رقیب به اوج خود رسیده و به نظر می‌رسد فضای اجتماعی- سیاسی بیش از هر زمانی قطبی یا در برخی موارد چندپاره شده است. پلتفرم‌هایی مثل کارزار با رویه‌ای قانونی، مدنی، مسالمت‌آمیز، شفاف، بی‌طرفانه، گفت‌وگومحور و متمرکز بر طرح مطالبات مشخص و حل مساله، بدیلی نیرومند برای این فضای رادیکال هستند و محدودیت و ممنوعیتشان قطعا به نفع هیچ‌کسی که دغدغه توسعه و امنیت ایران را دارد نخواهد بود.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار