به روز شده در
کد خبر: ۲۴۳۰۲

مردم برای «کلمه فخیمه ایران» ایستادند

آتش‌بس اعلامی میان ایران و اسراییل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئه‌ای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی‌توان قضاوتی داشت.

مردم برای «کلمه فخیمه ایران» ایستادند
اعتماد

ابوالفضل فاتح در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

آتش‌بس اعلامی میان ایران و اسراییل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئه‌ای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی‌توان قضاوتی داشت. 12 روز، یکی از پیچیده‌ترین و دشوارترین و ستمگرانه‌ترین جنگ‌ها به کشور عزیزمان تحمیل شد. اسراییل و امریکا این آتش‌بس را نه از موضع قدرت، بلکه به دلیل ناکامی در تحقق اهداف اولیه، پذیرش هزینه‌های غیرمنتظره، فشار افکار عمومی داخلی، و بیم از گسترش و بین‌المللی شدن بحران پذیرفتند. قطعا، تاب‌آوری و پاسخ ایران فراتر از پیش‌بینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ملی نبود و با پاسخ‌های موشکی بی‌سابقه‌ای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها درک درستی از تمدن، هوشمندی و تعلقات تاریخی و جغرافیایی و هویتی ایرانیان نداشتند و نمی‌دانستند، ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در اینگونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است. این جنگ، تصویر ایران را در افکار عمومی منطقه و در نزد رقبا تغییر داد. قدرت بازدارندگی ایران را احیای و به سطحی جدید رساند و بر معادلات آینده تاثیرگذار خواهد بود. جهان می‌داند، که غرب با پیشرفته‌ترین تکنولوژی به جنگ ملتی که چند‌دهه تحت فشار حداکثری است، برخاست اما بدون دستاوردی استراتژیک وادار به آتش‌بس شد و آخرین گلوله را نیز ایران زد. در روند 12 روزه، مثلث مردم، نیروهای دفاعی به ویژه موشکی و ساختار مدیریت کشور تزلزل نشان ندادند و مرعوب نشدند. فراز نافذ «بیچاره می‌شوید» رهبری عالی کشور سخنی بی‌پشتوانه نبود. البته، به ایران نیز آسیب‌های بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف‌های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم‌تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیش‌بینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد. 

فراموش نکنیم، در پیوند تثلیث صهیونیسم جهانی و سرمایه‌داری بین‌المللی با ارتش‌سالاران ناتو، آنچه بیش از هر چیز برای آینده اهمیت دارد، منابع است. تمدن مجازی، نیازمند منابع واقعی است. حقیقت آن است که ترامپ، اوکراین را برای معادنش، غزه را برای سواحلش، عربستان و قطر و امارات را برای دلار‌هایش و ایران را به خیال خود برای نفت و گاز و معادنش و جهان را برای اشتهای سیری‌ناپذیر سرمایه‌داری جهانی می‌خواهد. انگیزه‌های توسعه‌طلبانه نتانیاهو نیز مشخص است. ترامپ و نتانیاهو همچون هیتلر و موسیلینی اگر بتوانند، می‌خواهند همه‌چیز را فدای نژاد‌پرستی و جاه‌طلبی لاعلاج خود کنند.  از معادن نادر اوکراین تنها 500 تا یک هزار میلیارد دلار به امریکا می‌رسد. سرمایه‌های ایران، هزاران هزار و از شماره خارج است. هر انسان هوشمندی می‌داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانه ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می‌دیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری‌های ضد بشری کم‌سابقه‌ای دست بزنند. اگر می‌توانستند، برنامه آنان برای ایران، فراتر از عراق و سوریه و افغانستان و لبنان بوده و هست. با فروریزی یکی از بزرگ‌ترین کشور‌های مستقل منطقه، آنها در اندیشه پاکسازی ژئوپلیتیکی و محو ساختارهای مستقل و در یک کلام جارو کردن منطقه بودند و دیر، یا زود به پاکستان و ترکیه و حتی چین و روسیه و... هزینه‌های سنگینی تحمیل می‌کردند و به آسانی هم از این سودا دست نخواهند کشید.  بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش‌بس به معنی پایان بحران نیست. اسراییل به عنوان وابسته‌ترین حکومت نیابتی منطقه، بارها نشان داده که به آتش‌بس نه به عنوان پایان، بلکه به‌مثابه‌ فرصتی تاکتیکی برای بازسازی و ارزیابی مجدد نگاه می‌کند. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور‌های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال‌ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی‌شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.

ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار می‌سازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشت‌ساز به صحنه آمد. گروه‌های مردمی منطقه و افکار عمومی جهان و چندین رسانه منطقه‌ای به صحنه آمدند. از مسائل پشت پرده بی‌خبریم. انتظار می‌رود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران از جمله روسیه و چین فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق آتش‌بس به انجام رسانده‌اند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بن‌بست تنهایی استراتژیک یا خلأ مزمن در پشتیبانی راهبردی بین‌المللی چاره‌ای اندیشیده شود؟ 

نکته آخر: 

در دل این بحران، وطن‌ دوستی نهفته اما ریشه‌دار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بی‌هیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها به روشنی دریافتند، پای «کلمه فخیمه ایران» وسط است. این سرمایه‌ای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. ملت ایران و اکثریت نخبگانش در بزنگاه تاریخی، بار دیگر نشان دادند که فراتر از گسل‌های سیاسی، آماده ایستادن بر سر استقلال و تمامیت خویش‌اند.  در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل «یکپارچگی راهبردی‌ملی» است که «ملی‌شدن‌دفاع»‌زاده می‌شود. هزینه اصلی بر دوش مردم است. باید تصمیمات کلان کشور با مشارکت مردم، شفافیت با ملت و بازشناسی همه ظرفیت‌های وفادار به ایران گرفته شود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیت‌های دفاعی، هیچ چیز به اندازه اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است. باید قدر هوشمندی و دوراندیشی این مردم را دانست. بارها عرض شد اگر تکنولوژی و تجارت، تحت تحریم است، عدالت و انصاف و اخلاق و کاربست شایستگان و عقول برتر که تحت تحریم نیست! مردم، کاستی‌ها را درک می‌کنند، اما تحمل بی‌عدالتی و تبعیض و نادیده گرفتن کرامت‌ها و رنج‌های مردم و مسلط ساختن کم‌دانان بر خردمندان دشوار است.  از این پس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقه‌شقه و از ظرفیت‌هایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه‌نشین و ویژه‌خواران را بر عرش می‌نشاند، به دیده تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدام سو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذی‌های ظاهرالصلاح و گرگ‌های در لباس میش، سرمایه‌های واقعی کشور را حذف کرده‌اند و راه را به بیگانه گشوده‌اند.  همچنین، انتظار می‌رود، همان‌گونه که اکثریت بسیار بالای منتقدان با درک شرایط، در جای درست ایستادند و برای سیادت کشور زخم‌های حتی عمیق را کنار نهادند، حاکمیت نیز با بازنگری در رویه‌های معیوب گذشته، همه جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبون‌ها و فرصت‌های رسمی را به همه صدا‌ها اختصاص بدهد و در سطحی وسیع‌تر نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شده‌اند، انعطاف نشان بدهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است. آقایان، تنها ضامن قطعی آتش‌بس بیرون، آتش‌بس درون است.  نهایتا از دست انتقام خداوند، نباید غافل بود. هیچ امپراتوری ابدی نبوده است. دیر یا زود شاهد سیلی محکم‌تر خداوند بر چهره نتانیاهو و دیگر عاملان نسل‌کشی غزه، کشتار لبنان و یمن و تجاوز به میهنمان خواهیم بود. خدایی هم  هست.

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار