سفر ترامپ زیرسایه سنگین ایران
ترامپ مصاحبه شمخانی را درباره رفع تحریمهای ایران بازنشر کرد ایران با تکیه بر رویکرد دیپلماتیک در ارتباط با اروپا تلاش دارد همزمان با تنش زدایی، زمینه را برای توقف ماشه هموار سازد

روزنامه اعتماد گفتگوئی را با مرضی مکی منتشر کرده است:
سفر اخیر دونالد ترامپ به خاورمیانه، آن هم در آستانه رایزنیهای تهران و واشنگتن، سیگنالهایی چندلایه با خود بههمراه داشت. از تغییر لحن ناگهانی رییسجمهور امریکا در قبال تهران، تا غیبت معنادار تلآویو و زمزمههایی تازه درباره آینده سیاست خاورمیانهای واشنگتن. ترامپ که پیشتر از گزینه نظامی علیه ایران سخن گفته بود، در این تور منطقهای بهویژه در ریاض و دوحه، از هرگونه تهدید ادعایی مستقیم عقب نشست و به جای آن بر فشار اقتصادی و اعمال تحریمها و به صفر رساندن صادرات نفت ایران تأکید کرد. از همین رو این سوال بیش از هر زمان دیگر برجسته شد؛ آیا چرخش لحن و ادبیات ترامپ، همانی که در این سفر چهار روزه بارها مدعی شد که به توافق با ایران نزدیک شدهایم (هرچند بارها بر ادعای غنیسازی صفر تاکید داشت) نتیجه لابیهای سنگین کشورهای عربی و قراردادهای نجومی سرمایهگذاری با امریکاست یا آنچنانکه برخی تحلیلگران میگویند، پیامد هشدارهای راهبردی عباس عراقچی و دیپلماسی پیشدستانه تهران در آستانه این سفر است؟ در عین حال، نادیده گرفتن اسراییل در این تور منطقهای، نشانهای دیگر از تغییر احتمالی رویکرد کاخ سفید در خاورمیانه تلقی میشود. تغییری که شاید در کوتاهمدت تاکتیکی باشد، اما میتواند به بازتعریف نقش سنتی تلآویو در معادلات امنیتی منطقه بینجامد. در میانه این فعل و انفعالها، انفعال اتحادیه اروپا در قبال مذاکرات هستهای و عقبنشینی تدریجی آن از مواضع حمایتی برجام، شائبهای است که بیش از همه برجسته شده؛ بالاخص آنکه ایده ادعایی تعریف کنسرسیوم غنیسازی با مشارکت فعال کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح شده و کماکان اروپا سکوت اختیار کرده است. گروهی از ناظران با اشاره به مکانیسم ماشه به عنوان اهرمی خطرناک در اختیار تروییکای اروپایی و هشدار عباس عراقچی به این گروه از بازیگران در باب رویکرد تروییکای اروپایی فرضیههایی را مطرح کردهاند .در میانه سفر ترامپ به خاورمیانه خبرهایی درباره دیدار میان تیم ایرانی و نمایندگان تروییکای اروپایی منتشر شد؛ خبری که با توییت کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه تایید شد، از عزم ایران و سه کشور اروپایی برای حفظ دیپلماسی نوشت و گفت که به همراه مجید تختروانچی میزبان نمایندگان تروییکای اروپایی بودیم، این در حالی است که عباس عراقچی پیشتر گفته بود که دیدار با مقامهای اروپایی جدا از رایزنیهای تهران و واشنگتن است. فعلا جزییات دیدار استانبول منتشر نشده اما کماکان حضور کمرنگ این گروه از کشورها برجسته است. در همین راستا، روزنامه «اعتماد» با هدف ارزیابی چرایی تغییر نسبی رویکرد ترامپ در ارتباط با ایران (فارغ از تاکید رییسجمهوری امریکا بر توقف غنیسازی در ایران) و همچنین بررسی دلایل انفعال اروپا با مرتضی مکی، کارشناس ارشد مسائل اروپا گفتوگو کرده است. به باور مکی، تغییر لحن ترامپ را باید با هدف کاهش تنشها توجیه کرد چرا که در صورت هرگونه رویارویی منافع اقتصادی و پروژههای کلان رییسجمهوری به خطر خواهد افتاد. با این همه به باور مکی در جریان این سفر ترامپ بارها بر توافق با تهران با لحاظ کردن گزارههایی چون غنیسازی صفر و حتی برنامه موشکی تاکید کرده؛ گزارههایی که نشان میدهد این دو مدعا هنوز از روی میز برداشته نشده است. این کارشناس مسائل اروپا در بخش دیگر این گفتوگو با اشاره به انفعال اروپا، رویکرد تروییکای اروپایی را ماحصل دیپلماسی ترامپ قلمداد کرد؛ رویکردی که میتواند در صورت عدم توافق زمینه را برای فعال شدن ماشه هموار سازد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
آیا تغییر لحن دونالد ترامپ در سفر اخیر به کشورهای حاشیه خلیجفارس، بهویژه پرهیز از اشاره مستقیم به گزینه نظامی علیه ایران، نتیجه تأثیر قدرتمند لابیهای اقتصادی اعراب و قراردادهای میلیاردی کشورهای عربی در امریکا است یا باید این تغییر را یکی از نتایج دیپلماسی پیشدستانه و هوشمندانه عراقچی و پیامد هشدارهای راهبردی رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان دانست؟
مواضع اخیر دونالد ترامپ در سفر به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نشاندهنده تکرار همان تناقضهایی است که پیشتر هم در سیاستهای او و تیم امنیتیاش نسبت به برنامه هستهای ایران دیده شده بود. در حالی که از یک سو بر فشار حداکثری تأکید میشود، از سوی دیگر خودشان نیز میدانند که دستیابی به توافق با ایران یک ضرورت است. چرا که هرگونه تنش یا جنگ در منطقه، سرمایههای کلان امریکا و همچنین سرمایهگذاریهای گسترده کشورهای عربی در ایالات متحده را در معرض تهدید قرار میدهد. این سرمایهها تنها در سایه ثبات و صلح پایدار محقق میشوند. اما در این باب چند نکته وجود دارد: اول اینکه اگرچه سیاست ایرانهراسی در منطقه تا حدی کمرنگ شده و برخی کشورهای عربی نگاه تازهای به رابطه با جمهوری اسلامی پیدا کردهاند، اما این به معنای پایان کامل تنشها نیست. اما الزامات رشد و توسعه اقتصادی در منطقه آنها را به سوی همکاری سوق داده است. از طرف دیگر، امریکاییها همچنان به دنبال حفظ جایگاه خود در بازار بزرگ تسلیحات منطقه هستند. سفر ترامپ به عربستان با قرارداد ۱۴۲ میلیارد دلاری همراه بود؛ قراردادی که صرفا در سایه تهدید امنیتی شکل گرفته است. تهدیدی که در حال حاضر چین یا روسیه نیستند، بلکه ادعا میشود از جانب تهران است. نکته دیگر اما این است که همزمان با سفر ترامپ، وزارت خزانهداری امریکا چند شرکت و فرد ایرانی را به دلیل مشارکت در برنامههای موشکی، از جمله تأمین الیاف کربنی برای موشکهای بالستیک، تحریم کرد. این موضوع نشان میدهد حتی اگر بر سر برنامه هستهای توافقی حاصل شود، مساله موشکی گزینهای است که همچنان روی میز باقی خواهد ماند. در نهایت، اگر ایران بخواهد با پدیده ایرانهراسی مقابله کند و پروندهاش را در منطقه از حالت امنیتی خارج کند، ناچار است وارد گفتوگو درباره موضوعات دیگر با کشورهای منطقه شود.
دونالد ترامپ تلآویو را به عنوان یکی از مقاصد تور خاورمیانهایاش حذف کرد؛ آیا میتوان گفت این رخداد نشان از تغییر رویکرد واشنگتن نسبت به اسراییل است یا صرفا دال بر شکافهای عریانی است که میان ترامپ و شخص نتانیاهو به وجود آمده است؟
به باور من نشان از شکاف میان نتانیاهو ترامپ بالاخص در ارتباط با رویکرد نخستوزیر اسراییل در ارتباط با ایران است. به باورم نباید اختلافات میان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو درباره ایران را به معنای تغییر بنیادین در سیاست امریکا نسبت به تأمین امنیت اسراییل تفسیر کرد. در واقع، یک متغیر ثابت در سیاست خارجی و امنیتی ترامپ در خاورمیانه، تضمین امنیت تلآویو است. با این حال، رویکرد ترامپ و تیمش با نگاه نتانیاهو به این هدف تفاوت دارد. نتانیاهو همچنان ایران را تهدیدی موجودیتی برای اسراییل میداند. اما دولت ترامپ بر این باور است که نمیتوان تأمین امنیت اسراییل را صرفا از دریچه نگاه راست افراطی در اسراییل دید. بهویژه با توجه به تحولات اخیر منطقه، پیروی بیچون و چرا از سیاستهای تلآویو ممکن است منافع ملی و امنیتی امریکا را به خطر بیندازد. در واقع، این اختلاف را باید در چارچوب تلاشی جدید برای یافتن راههای متفاوت جهت حفظ ثبات اسراییل و در عین حال تأمین منافع اقتصادی و امنیتی واشنگتن در منطقه تحلیل کرد، نه نشانهای از کنار گذاشته شدن اسراییل در معادلات امریکا.
در شرایطی که تلاشها برای تداوم رایزنی تهران و واشنگتن افزایش یافته و کشورهای حاشیه خلیجفارس بیش از هر زمان دیگر فعال شدهاند. انفعال تروییکای اروپایی برجسته شده و در باب آن فرضیههای متعددی مطرح شده است. ارزیابی شما از سکوت اروپا چیست؟
کنار گذاشته شدن اروپا از روند مذاکرات هستهای ایران، نه ناشی از رویکرد تهران، بلکه حاصل سیاستهای واشنگتن است. از نگاه تحلیلگران، برای اروپاییها بحران اوکراین در قیاس با پرونده ایران اولویت دارد. هرچند در هفتههای اخیر، به دلیل بنبست در مذاکرات دوجانبه روسیه و امریکا، نقش اروپا در حل بحران اوکراین پررنگتر شده، اما ایالات متحده با واگذاری رهبری گروه تماس 50 کشوری اوکراین به بریتانیا، عملا وزن اروپا را در معادلات کاهش داده است. این الگو در مورد ایران نیز تکرار شده است. از طرفی روابط ایران و اروپا طی سه سال اخیر و به دلیل اتهام نزدیکی تهران به مسکو در جنگ اوکراین، دچار تنش شدید شده و سایه این تنش همچنان بر رفتار اروپا سنگینی میکند. این در حالی است که ایران در یک سال گذشته گفتوگوهایی در سطح معاونان وزارت خارجه با طرفهای اروپایی داشته، اما این گفتوگوها هیچگاه به سطح مذاکره واقعی ارتقا نیافتهاند. نشست اخیر ایران و اروپا که در فضای مذاکرات مستقیم تهران و واشنگتن برگزار شد، از این نظر مهم بود که میتوانست فرصتی برای کاهش تنشها و ممانعت از فعالسازی مکانیزم ماشه باشد. با این حال، اروپاییها همچنان منفعل باقی ماندهاند. از دید تهران اگر اروپا در جریان مذاکرات قرار بگیرد، احتمال رسیدن به یک توافق جامع برای رفع تحریمها افزایش مییابد. موضوعی که ایران به طور جدی پیگیر آن است و نیاز به ابتکار عملهای دیپلماتیک و رسانهای مشترک دارد.
با توجه به پیشنهاد تشکیل کنسرسیوم منطقهای غنیسازی اورانیوم با مشارکت کشورهای عربی و ایران، این طرح از منظر حقوقی و فنی تا چه اندازه قابل تحقق است؟ آیا چنین ساز و کاری میتواند به عنوان جایگزینی برای برجام یا الگویی نوین در اعتمادسازی هستهای منطقهای مطرح شود و در عین حال تضمینهای لازم را برای طرفهای ذینفع فراهم آورد؟
یکی از اصلیترین گرههای مذاکرات هستهای میان ایران و امریکا، مساله ذخایر اورانیوم ۶۰ و ۲۰ درصد ایران و نحوه تداوم غنیسازی در حد ۳.۶۷ درصد طبق برجام است. کارشناسان معتقدند اگر دو طرف بتوانند در این زمینه به تفاهمی دست یابند، بخش عمدهای از اختلافات حل خواهد شد. راهحلهای فنی متعددی برای این موضوع وجود دارد و عملا مانعی تکنیکی بر سر راه توافق نیست؛ آنچه مسالهساز است، نبود اراده سیاسی در طرفین برای حل مساله است. ازجمله پیشنهادهای ایران، طرح علی شمخانی، مشاور رهبر انقلاب است که بر اساس آن، تهران آمادگی دارد ذخایر اورانیوم غنیشده خود را رقیق کند. همچنین ایران خواهان مشارکت کشورهای عربی و امریکا در برنامه هستهای خود شده است؛ مشارکتی که میتواند نظارت موثرتری از سوی بازیگران منطقهای و بینالمللی را ممکن کند، حتی در غیاب نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی. این رویکرد، از نگاه ایران میتواند جایگزین نظارتهای رسمی شود و همزمان فضا را برای سرمایهگذاری در صنعت هستهای نیز باز کند. در سوی مقابل، امریکا نیز میتواند با استفاده از این فرصت به راستیآزمایی دست یابد و نگرانیهای خود را نسبت به برنامه غنیسازی ایران برطرف کند. پیشنهادهای مطرح شده نشان میدهد که زمینههای فنی برای حل و فصل اختلافات وجود دارد، اما مسیر رسیدن به توافق نیازمند پذیرش واقعیتهای فنی صنعت هستهای ایران است. در این میان میتوان گفت با توجه به محدود بودن اطلاعات منتشر شده از روند مذاکرات میان ایران و امریکا، تحلیل وضعیت کنونی بیشتر بر پایه گمانهزنی است. بخشی از محتوا از طریق تریبونها و نه مجاری رسمی درز میکند و همین موجب شده فضای تحلیل، بیشتر به برداشتهای شخصی از پالسهای مثبت یا منفی محدود شود؛ پالسهایی که گاه به خوشبینی افراطی و گاه به بدبینی مطلق دامن میزنند. واقعیت آن است که در شرایط کنونی، فضای حاکم بر مذاکرات خاکستری است؛ نه میتوان با قطعیت از توافق سخن گفت و نه آن را به طور کامل منتفی دانست. با این حال، مجموعهای از تحولات منطقهای و بینالمللی نشانههایی از ضرورت و حتی احتمال شکلگیری توافق را تقویت کردهاند. ازجمله این تحولات، قراردادهای سه تریلیون دلاری است که دونالد ترامپ در جریان سفر اخیر خود به سه پایتخت عربی به امضا رسانده است. تحقق این توافقات عظیم بدون وجود ثبات و امنیت در منطقه غیرممکن است؛ ثباتی که در گروی پیشرفت در مذاکرات تهران و واشنگتن است. از سوی دیگر، نگاه دولتهای عربی به ایران نیز تغییر کرده و آنها به این نتیجه رسیدهاند که مسیر رشد اقتصادیشان در گروی همکاری و کاهش تنش با تهران است. بر این اساس، توافق هستهای نه صرفا یک ضرورت دیپلماتیک، بلکه یک ابزار کلیدی برای پیشبرد برنامههای اقتصادی و امنیتی منطقهای تلقی میشود. همچنین، برخی تحلیلگران به سخنان اخیر آقای ویتکاف استناد میکنند که احتمال دستیابی به توافق با ایران را حتی پیش از پایان جنگ اوکراین مطرح کردهاند. در کنار آن، اظهارات و پیشنهادهای اخیر علی شمخانی از سوی ایران نیز به عنوان سیگنالی مثبت تعبیر شده است. مجموع این تحولات نشان میدهد که احتمال رسیدن به توافق بیش از گذشته تقویت شده، اگرچه هنوز هم موانع مهمی پیش روی مذاکرات باقی مانده است.