فقر آموزشی آیندهسازان
ریز نمرات مردودی نظام تحصیلی؛ ۴۲درصد از کودکان در سن تحصیلی ابتدایی مهارت خواندن ندارند؛

روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشت:

بررسیهای یک پژوهش نشان میدهد که ۴۲درصد از کودکان در سنین پایانی مقطع ابتدایی، با در نظر گرفتن کودکان جامانده از تحصیل، مهارت خواندن ندارند. میتوان گفت رابطه مستقیمی بین فقر آموزشی و فقر درآمدی خانوارها وجود دارد و تحریمهای اقتصادی نیز نقش زیادی در این مساله بازی کردهاند. برای مثال میانگین وزنی هزینه آموزش نسبت به کل هزینههای خانوار در سال ۱۳۹۷ یعنی آخرین سال پیش از خروج آمریکا از برجام و شوکهای اقتصادی ناشی از تحریمها به بیشترین میزان خود در یک دهه اخیر یعنی ۴.۷۲درصد بود. بااینحال پس از این سال با افزایش تورم خانوارها مجبور شدند که برای اقلامی مانند خوراکی بیشتر هزینه کنند و از هزینه آموزش فرزندان خود بکاهند؛ بهطوریکه میانگین هزینه آموزش نسبت به کل هزینه خانوارها در سال ۱۴۰۲، یکدرصد بوده که در استانهای محرومی مانند ایلام و کردستان به کمتر از یکدرصد نیز میرسد.
در چنین شرایطی تنها دهکهای بالای درآمدی هستند که توانایی پرداخت هزینههای آموزشی را دارند و این مساله منجر به افزایش شکاف طبقاتی شده و امکان تحرک بیننسلی را از بین میبرد. علاوه بر این، نسبت دانشآموز به معلم بیانگر کمبود معلم در ایران است و این مساله در کنار تراکم بالای کلاسها میتواند سطح کیفیت آموزش را کاهش دهد. همچنین روند کاهشی سهم آموزش در بودجه، به کاهش سرانه دانشآموز (میزان اعتبارات هزینهای برای هر دانشآموز در یک سال) انجامیده و از ۲.۸۸میلیون تومان در سال ۱۳۹۳ به ۱.۷۴میلیون تومان در سال ۱۴۰۱ رسیده است. از آنجا که کاهش قدرت اقتصادی خانوارها و افزایش نرخ فقر، تحت تاثیر تورم و تحریمها مهمترین نقش را در فقر آموزشی کشور بازی میکند، مهار تورم و رشد اقتصادی مهمترین پادزهر بهبود وضعیت آموزش در کشور است.
بااینحال گزارش مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان «فقر آموزش» بیان میکند که درحالحاضر آموزشوپرورش بهتنهایی قادر به حل مشکلات فقر آموزشی نیست، بلکه نظام حمایتی باید در کنار نظام آموزشی قرار گیرد تا با تبدیل مدارس با تمرکز فقر بالا به مدارس با عملکرد بالا، شکاف میان آموزش فقرا و ثروتمندان کاهش یابد.
تصویر فقر یادگیری
نگاهی به تجربه کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که آموزش بهعنوان یکی از عوامل کلیدی رشد اقتصادی، اجتماعی و فردی، نقش مهمی در ارتقای سرمایه انسانی و شکستن چرخه فقر دارد. در واقع همانگونه که آموزش بر کاهش فقر اثر میگذارد، افزایش یا کاهش فقر اثر مستقیمی بر کیفیت و کمیت آموزش کودکان در یک جامعه دارد.
شاخص فقر یادگیری به معنای ناتوانی در خواندن و در یک متن ساده تا سن دهسالگی در هر کشور است که توسط بانک جهانی و موسسه آمار یونسکو ارائه شده است. این شاخص مبتنی بر دو آمار، یعنی تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل و دانشآموزانی که مهارت خواندن تا پایان چهارم ابتدایی را ندارند، محاسبه میشود. بر این اساس شاخص ترکیبی فقر یادگیری در ایران نشان میدهد که ۴۲درصد از کودکان کشور در سنین پایانی مقاطع ابتدایی، مهارت خواندن متن را ندارند.
علاوه بر فقر یادگیری، ازجمله شاخصهای موجود برای سنجش کیفیت آموزش و ارزیابی دستیابی به آموزش، دادههای آزمون تیمز و پرلز است. آزمون تیمز، دانش ریاضی و علوم دانشآموزان را در دو مقطع کلاس چهارم و هشتم در سراسر جهان ارزیابی و مطالعه میکند. نمره کل ریاضی ایران در سال ۲۰۲۳، در مقطع چهارم ابتدایی، ۴۲۰ از ۱۰۰۰ بوده و در میان ۵۸ کشور شرکت کننده در جایگاه ۵۳ قرار گرفته است. در این آزمون عدد ۴۰۰ معیار کمبهرهمندی دانش پایه ریاضیات است. در آزمون تیمز سال ۲۰۲۳، ۴۱درصد از دانشآموزان ایرانی نتوانستهاند حداقل نمره یعنی ۴۰۰ را کسب کنند.
آزمون پرلز نیز همچون آزمون تیمز در سطح بینالمللی صورت میگیرد و توانایی خواندن و درک مطلب را در پایه چهارم ابتدایی را میسنجد. آخرین دادههای آزمون پرلز که مربوط به سال 2021 است، نشان میدهد که 41 درصد از دانشآموزان ایرانی در زمینه مهارت خواندن به پایینترین معیار بینالمللی یعنی نمره 400 نرسیدهاند. این دادهها در سال ۲۰۲۱ منتشر شده که با توجه به شرایط کرونا، این ارزیابی از دانشآموزان در ایران با یک سال تاخیر در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) صورت گرفته است.
نتایج این آزمون در ایران نشان میدهد که ۵۹درصد از دانشآموزان به پایینترین معیار یا بالاتر از ۴۰۰ رسیدهاند و درواقع ۴۱درصد از دانشآموزان در سواد خواندن حتی به پایینترین معیار بینالمللی (۴۰۰) نرسیده و کمبهرهمند بودهاند. این در حالی است که میانگین کمبهرهمندی دانشآموزان در آزمون پرلز سال 2021 برای مقطع چهارم ابتدایی 6درصد بوده است.
ضربه تحریم و فقر بر تحصیل
بررسی شاخصهای مختلف در زمینه آموزش نشان میدهد که فقر آموزشی در ایران افزایش یافته و وضعیت دانشآموزان ایرانی در زمینه دستیابی و کیفیت آموزش چندان مناسب نیست. با ترسیم این تصویر، پرسشی که میتوان مطرح کرد آن است که عوامل افت کیفیت و همچنین افزایش تعداد بازماندگان از تحصیل در سالهای گذشته چیست؟ میتوان عوامل موثر بر فقر آموزشی را به دو دسته کلی عوامل مربوط به وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده و عوامل مربوط به مدرسه و بودجه آموزش عمومی تقسیم کرد.
این گزارش بیان میکند وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانوارها همچون سطح سواد، شغل والدین و دغدغههای والدین برای تحصیل و سوادآموزی فرزندان در میزان فقر آموزشی از اهمیت زیادی برخوردار است. برای مثال در سال 1402، 39درصد از دانشآموزان زیر 18سال کشور دارای والدینی بیسواد یا دارای مدرکی کمتر از متوسطه دوم بودهاند. علاوه بر این بررسی وضعیت دهک درآمدی والدین دارای فرزند ۶ تا ۱۸سال نشان میدهد که 54درصد از والدین 3دهک پایین در جامعه در سال ۱۴۰۲ مدرک متوسطه دوم نداشتند که حدودا دو برابر بیشتر از والدین سه دهک بالاست.
با توجه به این مساله این احتمال تقویت میشود که دانشآموزان این خانوادهها، کمتر از سایرین بتوانند تحصیلات خود را به پایان برسانند یا از کیفیت تحصیلات بالا برخوردار شوند. درنتیجه این دانشآموزان در آینده نیز با احتمال بالاتری، خود والدین کمسواد خواهند بود و چرخه فقر آموزشی ادامه مییابد. چنانکه فرزندان والدینی که تحصیلاتشان کمتر از دیپلم است، احتمال اینکه به دانشگاه بروند کمتر از 30درصد است. در مقابل، فرزندان والدینی که تحصیلات دانشگاهی دارند، احتمال اینکه خودشان هم به دانشگاه بروند 75درصد است.
چرخه فقر و بازماندگی از تحصیل
نگاهی به تحولات اقتصادی کشور در سالهای گذشته نشان میدهد که تحریمهای اقتصادی، تورمهای بالا و مزمن و به صورت کلی نابسامانی اقتصاد کلان، منجر به کاهش قدرت اقتصادی ایرانیان و افزایش نرخ فقر شده است. بررسیهای این گزارش نیز نشان میدهد که کاهش قدرت اقتصادی خانوارهای ایرانی اثر خیلی مهمی بر فقر آموزشی در کشور داشته است.
این گزارش بیان میکند که سهم هزینه آموزش از کل هزینههای خانواده در کشور از سال ۱۳۹۷ به بعد کاهش یافته است. در سال ۱۳۹۷، هزینه آموزش 4.72درصد از کل هزینه خانوارها را تشکیل میداد؛ اما این نسبت در سال 1402 به 1.01درصد رسید. میانگین وزنی هزینه آموزش خانوارهای کشور به قیمت ثابت سال 1395 که در سال 1396 به بیشترین میزان یک دهه اخیر، یعنی بیش از 550هزار تومان، رسیده بود، در سال 1401 به کمتر از 300هزار تومان رسیده است. این کاهش نشان میدهد که خانوادهها به دلیل افزایش هزینههای خوراک، مجبور شدهاند سهم کمتری از بودجه خود را به آموزش فرزندانشان اختصاص دهند.
درنهایت میتوان گفت تمامی دهکها هزینه آموزشی خود را در سالهای گذشته کاهش دادهاند اما خانوارهای دهکهای پایینی بیشازپیش هزینههای آموزش خود را کاهش دادهاند. با توجه به این وضعیت، احتمال اینکه خانواده فقیر با مدرک تحصیلی کمتر از دیپلم، فرزندانشان از آموزش باکیفیت برخوردار شوند، ضعیف است و احتمال اینکه فرزندانشان در مقاطع متوسطه اول و دوم از چرخه آموزش خارج شوند و به بازار کار بروند بیشتر است.
فقر آموزشی در مدارس
ازجمله عواملی که میتواند در کنار زمینههای خانوادگی، فقر آموزشی را افزایش دهد، عوامل مربوط به مدرسه است. برای مثال شاخص تراکم کلاس نشاندهنده تعداد دانشآموزان به ازای یک کلاس درس است که از تقسیم تعداد کل دانشآموزان هر استان بر تعداد کل کلاسها در هر مقطع محاسبه میشود. این شاخص میتواند عامل موثری در یادگیری و سوادآموزی دانشآموزان باشد؛ زیرا هرچه تراکم کلاس کمتر باشد، فرصت معلمان و یادگیری دانشآموزان بیشتر میشود. در سال تحصیلی 1401-1400تراکم کلاس در مقطع ابتدایی در کشور 24.4 نفر و در مقطع متوسطه اول 26.2 نفر بوده است.
علاوه بر این، میتوان گفت که معلمان کلیدیترین عنصر آموزش هستند، اما در سالهای اخیر همواره مساله کمبود معلمان مطرح بوده است. بررسی شاخص نسبت دانشآموز به معلم نشاندهنده این است که به ازای هر معلم چه تعداد دانشآموز حاضر است. در سال تحصیلی 1401-1400 نسبت دانشآموزان به معلم در مقطع ابتدایی 43.3 بوده است. این در حالی است که میانگین جهانی در سال 2018 برای مقطع ابتدایی 23 دانشآموز بوده است. نسبت دانشآموز به معلم در سال تحصیلی مذکور در مقطع ابتدایی برای شهرستانهای استان تهران 49.6 و شهر تهران 45 بوده است.
همچنین میتوان گفت محیط مدارس تحتتاثیر پایگاه اجتماعیاقتصادی دانشآموزان شکل میگیرد و این محیط میتواند عامل موثری در فقر آموزشی باشد. برای سنجش تاثیر محیط مدرسه بر سواد خواندن، پرسشنامه آزمون پرلز از مدیران مدرسه پرسیده است که بهطور تخمینی چند درصد دانشآموزان مدرسه از خانواده محروم یا مرفه هستند و براساس آن، مدارس را به سه دسته «مرفه»، «نه مرفه و نه محروم» و «محروم» تقسیم کردند.
نتایج بینالمللی این آزمون نشان داده است که دانشآموزانی که در مدارس با پایگاه مرفه تحصیل میکنند، نمراتی بهمراتب بالاتر از دانشآموزان مدارس با پایگاه محروم کسب کردهاند. برآیند برخی از سیاستهای دولت و کمبود منابع مالی و امکانات در آموزشوپرورش منجر به افزایش تعداد مدارس غیردولتی و همچنین کاهش کیفیت آموزش دولتی شده است. لازم است که درخصوص بررسی فقر و نابرابری آموزشی به شاخصهای بودجه دولت در آموزش عمومی توجه کرد. بهطورکلی، شواهد نشان میدهد که سهم بودجههای آموزشوپرورش از کل بودجه دولت روند کاهشی را داشته و نسبت به میانگین جهانی کمتر است.
توصیه سیاستی
با توجه به آنکه افزایش نرخ فقر یکی از مهمترین عوامل موثر بر فقر آموزشی است مهار تورم و کاهش فقر نیز مهمترین پادزهر کاهش فقر آموزشی محسوب میشود. از آنجا که فقر آموزشی با درآمد پایین خانوار و محل سکونت دانشآموزان ارتباطی نزدیک دارد، نظام آموزشوپرورش بهتنهایی نمیتواند این معضل را برطرف کند و کاهش فقر آموزشی نیازمند همکاری نظام حمایتی مختلف در کشور است.
تجربیات جهانی و داخلی نشان میدهند که همکاری این دو نظام در کاهش فقر آموزشی و درآمدی موثر است. ازاینرو مرکز پژوهشهای مجلس پیشنهاد میدهد که با اجرای طرح «تبدیل مدارس با تمرکز فقر بالا به مدارس با عملکرد بالا» ارتقای کیفیت آموزش و فقرزدایی خانوار همزمان دنبال شود. همچنین با استفاده از پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان، مدارسی با عملکرد ضعیف و تمرکز بالای دانشآموزان کمبرخوردار شناسایی شوند. وزارت آموزشوپرورش باید خدمات مشاوره، دورههای تقویتی و توانمندسازی معلمان را ارائه دهد. علاوه بر این، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی وظیفه شناسایی خانوارها و مدارس هدف و تخصیص کمکهای نقدی مشروط برای تحصیل را بر عهده گیرد. در نهایت نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی باید مشاوره و توانمندسازی خانوارها را برای کاهش فقر و آسیبهای اجتماعی دنبال کنند.